English Version
This Site Is Available In English

نیاز

نیاز

نیاز

بر در کنگره با راز و نیاز  آمده‌ام
بخدا خسته‌ام از راه دراز آمده‌ام

      زخم من در اثر دود و دم بسیار است     
از جفای فلک شعبده باز آمده‌ام

دل به تنگ آمده از جور و جفای دگران
من به بوی خوش آن محرم راز آمده‌ام

راحت جان و شفای دل من کنگره است
که ز سر تا به قدم بهر نیاز آمده‌ام
           
کرده‌ام عهد که در کنگره درمان بشوم
من به عشق تو حسین از همه باز آمده‌ام

تویی آن مرد خردمند که پرورده بسی 
به تماشای گل و گفتن راز آمده‌ام

تو که در کنگره با عرش سخن‌ها داری
همچو مرغ سحری نغمه نواز آمده‌

تو طبیبی که طبیبان به تو هرگز نرسند
چشم بد دور که ای بنده نواز آمده‌ام

نگارش: مسافر علی‌اکبر
ثبت: مسافر اسماعیل

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .