انسان اگر بخواهد به مقصد برسد؛ باید مثل رود خروشان و چشمه جوشان باشد و منابع اطلاعاتی و آگاهی در تمام سطوح داشته باشد. دانایی هم دو بخش است؛ یکی دانایی عام و دیگری دانایی خاص است.
ما وقتی به کنگره میآییم و یک مدرک تحصیلی مثل دکتری، مهندسی و شیمی داریم و در این رشتهها موفق هستیم فکر میکنیم که همه چیز را میفهمیم؛ ولی اینطوری نیست آن شخص فقط در رشته خودش به دانایی رسیده؛ مثلاً اگر فردی در رشته مهندسی ساختمان است فقط در رابطه با رشته خودش میتواند صحبت کند و میداند و همین شخص اگر معتاد و مصرف کننده شد؛ ما مدام به او میگوییم تو که مهندس بودی چرا معتاد شدی؟ تو مگر نمیدانستی اعتیاد چه چیز است؟ و این سوال کردنها دانایی نیست، دانستن است و این دانستن به درد نمیخورد.
دانایی؛ یعنی آموزش، تفکر و تجربه را کسب کرده باشد و به اینها میشود گفت که شما دانایی دارید و ما در کنگره دانایی عام را یاد گرفتهایم؛ یعنی علم و هنر چگونه زیستن. ما باید جوری زندگی کنیم که مردم دار باشیم تا بتوانیم از زندگی خودمان لذت ببریم و به سمت ارزشها برویم و از ضد ارزشها دوری کنیم این همان دانایی است. اگر بخواهیم به آرامش و آسایش برسیم؛ باید از تمام ضد ارزشها دوری کنیم و در راه صراط مستقیم قرار بگیریم.
مسئله بعدی این است که بعضی از انسانها به سمت باتلاق و فاضلاب جوشان و در مسیر اشتباه و ضد ارزشها حرکت میکنند. این جا آقای مهندس یک مثالی زدن که اگر جوال بز (همان پوست بز) را هر قدر بشوری سفید نمیشود و ما با این جور آدمها تک و توکی برخورد میکنیم همین که در کنگره بینظم میآیند، به موقع سر کلاسها شرکت نمیکنند و گوش به فرمان راهنمای خودشان نیستند؛ یعنی این که اشخاص در فاضلاب و باتلاق جوشان هستند و سفر خوبی نخواهند داشت و در راه صراط مستقیم قرار نمیگیرند.
منبع: سیدی فاضلابهای جوشان
نویسنده: همسفر طاهره.م رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
ویرایش: همسفر بتول رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
ارسال: همسفر فاطمه.ا دبیر سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد
- تعداد بازدید از این مطلب :
83