آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.
من خدا را بسیار شاکر هستم که با کنگره ۶۰ آشنا شدم، از کنگره آموزش گرفتم و به حال خوب رسیدم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان و تمام اعضای کنگره ۶۰ تشکر و قدردانی میکنم. امیدوارم که بتوانم خدمتگزار خوبی باشم؛ همینطور قدردان راهنمای عزیزم هستم.
صبح جمعه برای اولین بار درجمع بچههای کنگره ۶۰ در پارک طالقانی قرار گرفتم. شور و شوق زندگی، امید، طراوت، شادابی و عشق در بین تمام افراد دیدم. خیلی برایم جذاب و شیرین بود که در این ساعت، صبح روز تعطیل و هوای سرد در پارک چه شور و شوقی برپا بود، از دیدن آنها در درونم گرمایی احساس کردم که سرمای هوا را فراموش کردم.
به قسمت مرزبانی همسفران رفتیم و خانمی به گرمی و احترام از من استقبال کردند و بعد از تأیید دفاتر به سمت آلاچیق آقای مهندس رفتیم که صدای کِل شنیدم و خوشحالی جمعی از عزیزان را برای رهایی دیدم که زمانی به این انسانها، حرمت و احترامی قائل نبودند؛ ولی الآن به بزرگی، احترام و محبت تحویلشان میگیرند و به آنها مسئولیتهایی داده میشود که هر کدام در قسمتی بدون دریافت مزد و پول با دل و جان خدمت میکنند. سپس در مقابل میز آقای مهندس خودم را دیدم که ایشان در کمال سادگی مثل کوه استوار، مثل دریا و اقیانوس ژرف و عمیق بودند. حس عجیبی داشتم؛ وقتی گل را گرفتم، احساس تولد دوباره مسافرم را داشتم که بعد از یک سال و چند ماه به این آرامش و حال خوب رسیدیم.
خدا را شکر و بینهایت شکر شکر شکر
پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است و همچنان آموزش، تلاش و خدمت برای رسیدن به مرحله بعدی ادامه دارد.
نویسنده: همسفر مریم رهجوی لژیون پنجم
رابط خبری: همسفر سهیلا رهجوی لژیون پنجم
ویراستاری و ثبت: همسفر سمیرا رهجوی لژیون بیستوششم دبیر سایت
همسفران نمایندگی شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
117