یازدهمین جلسه از دور دوم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی امیر اراک با استادی راهنما مسافر رضا،نگهبانی مسافر قاسم و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه ی «وادی یازدهم و تاثیر آن بر من »روز پنجشنبه ۲۲ آذر ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود. در ادامه جشن تولد پنجمین سال رهایی و آزاد مردی مسافر محمد را با شور فراوان جشن گرفتیم.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر
خداوندرا شاکر ام بابت این حال خوبی که دارم و زندگی ام را مدیون آقا بهنام راهنمای عزیزم هستم.
در مورد دستور جلسه امروز، وادی یازدهم: چشمه های جوشان و رودهای خروشان به بحر و اقیانوس می رسند، حالا تاثیری که روی من داشت یه خلاصه من بگم چون یکشنبه هم در مورد این دستور جلسه صحبت کردم، من یاد گرفتم از این وادی که من میخواهم به آرامش برسم،به حال خوب برسم، حتما باید پیوسته به یکسری مطالب درست و صحیح وصل باشم و یک استادی برای خودم داشته باشم. هر کجا که هستم راهنمای خودم استاد خودم را فراموش نکنم تا آن دهانه چشمه که پایین تر از کوه است من باشم.
خودم را باید پایین تر بدانم از راهنما یا استادم، این تاثیری است که روی خودم گذاشته است؛ این که زندگی پر از مشکلات است و اگه میخواهی به آرامش برسی باید مثل رود خروشان باشی، باید مشکلات حل کنی و نمیتوانی از آنها فرار کنی، هیچ کسی هم نیست که در زندگی اش مشکل نداشته باشد، همه مشکل دارند و اگر می خواهم به آرامش برسم باید این مشکلات رو حل بکنم.
آنها به پای من نوشته شده و بالاخره یک روزی باید حل اش کنم. اعتیاد هم همین است، این به پای شما نوشته شده، واحد درسی ما است و باید پاسش کنیم، امسال پاس نکنی با تریاک، دو سال دیگه باید با تریاک و هروئین پاسش کنی؛ دوباره پاس نکنی، شیشه و قرص هم اضافه میشه و اگر همین طوری پیش بری خدایی نکرده مشروط میشی و اخراج می شوی.
اما در مورد تولد آقا محمد عزیز که بی ربط به دستور جلسه هم نیست، محمد من بهش میگم: نمونه ی خماری پس دادن و جنگیدن با مشکلات، سفر اولش که کلا خمار بود، حالا دلیلش را هم خودش می گوید. سفر دومش هم شاید تا یکی دو سال حالش خوب نبود؛ ولی جنگید و پیوسته در جوشش بود، سی دی می نوشت و هنوز هم دارد می نویسد و هر جایی هم خدمتی بود، حاضر بوده و سفر اول اصلا غیبت نداشت، سفر دوم هم تا مقطعی نداشت و یواش یواش به واسطه شغلش و مسائلی که داشت، یک مقدار دور شد و دوباره نزدیک شده.
خیلی سختی کشید و الان پنج سال رهایی دارد، ولی فکر می کنم دو الی سه ساله که چشمه های خمر درونش جوشش پیدا کرده، خیلی ها دنبال بهانه هستند و منتظر هستند که راهنما بگوید: برو بکش، خب برو بکش! اگه مشکلت با مواد حل می شود برو بکش، با سیگار حل می شود برو بکش. باید بجنگی با وضعیتی که داری، مواد و اوتی جوابش را نمی دهد؛ این جوشش با خدمت کردن است، با ورزش کردن است، حال دیگران را خوب کردن است که حالت خوب می شود و آخرش هم به بحر و اقیانوس میرسی ولی باید همیشه وصل باشی.
هرکسی که سی دی نوشتن اش قطع بشود، خدمت کردنش قطع بشود، دهانه چشمه را برده است بالا، آب که سر بالا نمی رود؛ یعنی من از راهنمایم بیشتر می فهمم و اینکه هیچ وقت به بحر و اقیانوس نمیرسم، یک برکه ای می بینن ولی غافلند که اقیانوس جای دیگه است و می روند در مردابی و خشک می شوند و تمام. باید بیایم تلاش کنیم و برسیم به اقیانوس واقعی. انشالا که همه ما بتوانیم برسیم. همسفر محمد در کنارش خیلی بهش کمک کرد، یک همسفر قوی غیر ممکن است که حالا به یک مسافری که یک کمی مشکل دارد کمک نکند.
من همین جا از همسفر آقای محمد سپاس گزارم به گروه خانواده هم تبریک میگم به راهنمای گران قدرش امید وارم هرجایی که هستند موفق و پیروز باشند و به پسر آقا محمد هم تبریک میگم که جایشان هم سبز است، شال سبز هم گرفتند آقا محمد، این همان جوشش است. چند بار تلاش کرد چند بار امتحان داد قبول نشد ولی نا امید نشد تا در آخر قبول شد، یعنی انسان اگر مثل آبی که صخره جلویش است باشد، پیوسته صخره را سوراخ می کند و رد می شود ولی رود خروشان نباشی آخرش سر از باتلاق در می آوری. ممنون که به صحبت های من توجه کردید.
در ادامه جشن تولد پنجمین سال رهایی مسافر محمد
آرزوی مسافر محمد:
امیدوار ام به جایگاهی برسم که بتوانم تمام انسانها را دوست داشت باشم.
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر
در ابتدا خداوند را هزاران بار شکر میکنم که توانستم این جایگاه را کسب کنم، این یک باور است در ناباوری. از جناب مهندس و تمامی اعضای خدمت گزاران تشکر میکنم،همچنین از راهنمای بزرگ و دست داشتند ام تشکر میکنم که خدمت بزرگی به من و خانواده ام کردند.
راستش من نمیخواستم راجب گذشته ام صحبتی کنم اما آقا حامد و آقا رضا گفتند که بگو شاید درسی دارد برای تازه واردینی که روی این صندلی ها نشسته اند و یا قرار است بیایند؛ من روز اولی که آمدم مثل یک فرد مرده بودم، جمعه ها و پنجشنبه ها وقتی برای کار میخواستم به بیرون از شهر بروم، روزی ۱۰۰ سی سی متادون میخوردم، روز های عادی هم حدودا ۸۰ سی سی همراه ۳ پاکت سیگار، به جایی رسیدم که دیگر نفس ام در نمی آمد.
شرایط بسیار سختی داشتم، یک زمان هایی می شد که میخوابیدم و در خواب خودم را از بالا نگاه میکردم حس میکردم که یک فرد مرده اینجاست، نمیدانستم که کدام واقعی است منی که دارم نگاه میکنم یا آن فردی کهخوابیده. با آن شرایط بد، راهنمایم کمک من کرد و خودم هم تلاش کردم تا به حال خوب رسیدم. در سفر اول ام من ۱۱ ماه خماری کشیدم و هم خودم اذیت شدم، هم راهنمایم را به قدری اذیت کردم که در سفر دوم خجالت می کشیدم ایشان را می دیدم.
با آن همه سختی ها رسیدم به سفر دوم و خدمت مرزبانی انجام دادم زیر نظر آقای مهدی که خیلی درس های زیادی از ایشان گرفتم. اعتیاد یک خاصیتی که دارد این است که خواسته یا نا خواسته انسان را دچار یک سری ضد ارزش ها می کند، اما الان خیلی از آنها کنار رفته. میخواستم آزاد مردی را در یه جمله خلاصه کنم، تنها چیزی که به ذهن من رسید این است که من به مواد مخدر و سیگاری که عطش داشتم، حالا هیچ حسی ندارم و انگار آن چند سال اعتیاد من، یک خواب بوده.
حالا این قسمت اعتیادش بود،از نظر اخلاقی یا معنوی هم بخواهید حساب کنید، من در کارگاهی کار می کردم که ۸۰ نفر آنجا کار میکردند، با ۷۵ نفرآنها جر و بحث می کردم،اما حالا بلعکس شده و با تمام آنها آشتی کرده ام، آرزویی هم که کردم بخاطر همین بود.
زمانی هم که در کنگره شروع به سفر کردن کردم،اتفاقات بسیار عجیب و غریبی برای من افتاد، ۳ تا از عزیز ترین افراد زندگی ام را از دست دادم اما هیچ چیز باعث نشد که من بایستم و حرکت نکنم و همین باعث شده که خیلی خیلی الان حالم خوب است.
در آخر میخواهم از راهنما های همسفر ام تشکر کنم که نقش بسیار زیادی در زندگی ما داشته اند و همچنین از همسفر عزیزم تشکر میکنم، من هر چقدر که می گویم قوی بودم و سختی ها را تحمل کردم،بخاطر وجود همسفر ام بوده و از ایشان تشکر میکنم.ممنون ام که به صحبت های من توجه کردید.
راهنما همسفر شهلا
سلام دوستان شهلا هستم همسفر
خدارا شکر میکنم که توی کنگره حضور دارم و توانستم این جایگاه را تجربه کنم و آموزش بگیرم.این تولد زیبا را تبریک می گویم در راس به جناب مهندس که با کشف روش دی اس تی، باعث تمام این حال های خوب هستند؛ روش دی اس تی یک فرمول است که مسافر و همسفر ندارد، هر کس آن را درک و اجرا کند،حالش خوب می شود.
تبریک میگم به راهنما های هر ۲ عزیز که زحمات زیادی برای این عزیزان کشیدند و به آقای محمد تبریک می گویم که توانست در آزمون امسال در قسمت تازه واردین قبولی کسب کنند و امیدوار ام مثل همیشه در کنگره باشند و خدمت کنند.
راستش من راهنمای سفر دوم خانم اکرم هستم و از اوایل ایشان خیلی اطلاعاتی ندارم ولی در همین مدت کم خیلی توانستم ایشان را بشناسم و توانستیم بند محبت خوبی را بین هم پیوند بدهیم. از یژگی های خانم اکرم می توانم به بزرگی قلب ایشان اشاره کنم و به این که چیزی به راحتی نمیتواند ایشان را ناراحت کند، به مشکلات با دید خوب و لبخند نگاه میکند و خیلی از این ویژگی ایشان خوشم می آید و این آرامشی که همه درباره آش صحبت کرده اند، فکر میکنم بخاطر ایمانی است که درونشان دارند.
خانم اکرم چند سالی بود که در انتخابات مرزبانی شرکت میکردند و رای نمی آوردند و همیشه با لبخند می گفتند: قسمت نبوده. اما امسال این اتفاق افتاد و این شال زرد رنگ که بر شانه های ایشان هست نتیجه ی صبر هایشان هست. به نظر من خانم اکرم نمونه ی یک همسفر کامل است. توصیه ای که به بقیه افراد دارم این است که همسفرانشان را بیاوردند و از دریای کنگره آنها را بهره مند سازند. متشکرم که به صحبت های بنده توجه کردید.
سلام دوستان اکرم هستم همسفر
خدارا شکر میکنم بخاطر این که در این جایگاه قرار گرفتم، از جناب مهندس و خانواده ی متحرمشان تشکر و قدردانی می کنم و از راهنما های محترم خودم هم تشکر می کنم. از همکاران عزیزم در مرزبانی و دوستان خودم درلژیون دوم بسیار تشکر میکنم. خب من هر زمان که مرزبان کشیک بودم و میخوایتم به شعبه بیایم میگفتم:خدایا تو این راه را به ما نشان دادی و از تو ممنونم، از تو خواهش می کنم که این راه را به دیگران هم نشان بده تا در اینجا حضور پیدا کنند و در کنار ما آموزش بگیرند.
از راهنمای مسافر ام تشکر میکنم که خیلی برای ما زحمت کشیدند، من بر سر سجاده ی نماز اول آقای مهندس را دعا میکنم، دوم ایشان را. به مسافر ام هم تبریک میگم این تولد را، دوران سختی را پشت سر گذاشته ایم، با وجود تمام سختی ها هیچوقت از کنگره دور نشد؛امیدوار ام که در جایگاه راهنمایی ببینمشان. برای خودم هم آرزو میکنم که همیشه چشمه ی جوشان باشم و بتوانم همیشه در جوشش باشم. ممنون که به صحبت های من توجه کردید .
تایپ: مسافر صادق، همسفر یاسین
عکس و تنظیم:همسفر یاسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
245