English Version
This Site Is Available In English

جلسه هماهنگی راهنمایان تازه واردین شمال کشور

جلسه هماهنگی راهنمایان تازه واردین شمال کشور

 

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، مهدی هستم یک مسافر.

امیدوارم که حال همه عزیزان خوب باشد. خداوند را شاکر و سپاسگزارم که این فرصت به من داده شد تا در خدمت شما عزیزان باشم. از آقای مهندس سپاسگزارم که در کنگره مسئولیت راهنمایان تازه وارد را به من محول کردند. انشاالله که بتوانیم با همدیگر و در کنار یکدیگر  و دست در دست هم کمکی به ساختار کنگره ۶۰ کرده باشیم.
از وقتی آقای مهندس مسئولیت راهنمایان تازه وارد را به من محول کردند این گردهمایی دومین گردهمایی است که برگزار می شود. سعی بر این است که انشاالله ماهی یک یا دوبار و در بخش های مختلف کشور گردهمایی برگزار کنیم تا یک انسجام کلی داشته باشیم و روی دیسیپلین و چهارچوب خاصی جلو برویم.
فکر می کنم کمتر از یک ماه پیش، در سایت کنگره۶۰، مکاتبه آقای مهندس و پروفسور ویلیام وایت قرار داده شد که در این مکاتبه یک صحبت طولانی درمورد راهنمایان تازه وارد انجام شد. من بعد از خواندن این مطلب، شور و شعف درونی زیادی داشتم که چقدر اهمیت کار ما زیاد است که راجع به آن از آقای مهندس سوال می شود و آقای مهندس نیز درباره راهنما و مشاوره تازه وارد کاملاً برایشان توضیح می دهند.
جایگاه راهنمای تازه وارد اهمیت بسزایی دارد و در کنگره ۶۰ جایگاه بسیار مهمی محسوب می شود. ورودی های کنگره ۶۰ مانند خون تازه ای هستند که به کنگره تزریق می شوند. این واقعیت محض است. اگر خونی به کنگره تزریق نشود مطمئناً چرخ کنگره نمی چرخد. تازه واردین در کنگره ۶۰، اهمیت ویژه و جایگاه والایی دارند. اگر تازه واردی نباشد، مطمئناً من هم نیستم. اگر تازه واردی نباشد، مطمئناً ایجنت و مرزبانی معنایی ندارد. اگر تازه واردی نباشد، شورای دیده بان معنایی ندارد. ریشه تمام جایگاه هایی که در کنگره ۶۰ تعریف شده اند برمی گردد به ورود تازه وارد. درواقع همگی در جایگاه های مختلف دست در دست هم می دهیم تا یک نفر وارد شود و ما بتوانیم در امر درمان او کمک کنیم و این شخص بتواند به سلامت مسیر درمانی را که در کنگره تعریف شده است طی کند. درست است که شعب از هم تفکیک شده اند و درست است که هر شهری برای خودش شعبه ای دارد و هر استانی سیستمی دارد ولی همه ما پیرو یک مسیر هستیم و همه جمع می شویم برای یک نفر. تمام سیستم کار و تلاش می کند تا یک نفر را به درمان برساند. تمام این رفت و آمدها همه اش بخاطر همین یک جمله است که همه جمع می شویم تا یک نفر بتواند به درمان برسد.
حال وقتی از درونِ ساختار به این جمله نگاه می کنیم می بینیم بار تمام مسئولیت آن برعهده شال سبزهای درون کنگره است. اگر شال سبزهای کنگره درست عمل کنند، پمپاژ خون کنگره ۶۰ زیادتر می شود. اگر راهنمای سبز درست عمل نکند، ورودی شعبه و ورودی کنگره کم می شود. این است که اگر یک راهنمای تازه وارد به یک تازه واردی که از همه جا رانده و درمانده است، مسیر کنگره ۶۰ را نشان بدهد کار عظیمی انجام داده است.
یک فلاش بک می زنم و برمی گردم به زمانی که به کنگره آمدم. من آن زمان به عنوان مصرف کننده ای که وارد کنگره شدم دنبال هیچ چیزی نمی گشتم جز راهی که بتوانم از آن ظلمت خارج شوم. کسی را نمی خواستم که برایم فلسفه و علم بگوید؛ اصلاً دنبال این چیزها نبودم. دنبال یک نفر می گشتم که یک راه و مسیر را به من نشان بدهد. ما به عنوان راهنمای تازه وارد کارمان این نیست که برای مردم از بالا صحبت کنیم یا زیاد طول و تفسیر بدهیم. ما نور امیدی هستیم که قرار است بر دل یک ناامیدی که وارد کنگره ۶۰ می شود بتابیم. این کار ماست. قرار نیست خیلی علمی صحبت کنیم یا خیلی از بالا صحبت کنیم.
من خیلی وقت ها به آمار بچه ها نگاه می کنم. قبل از اینکه وارد سیستم تازه واردین هم بشوم به عنوان دیده بان رابط، بدون اینکه دخالت کنم و برای کار خودم به عملکرد و آمار بچه هایی که راهنمای تازه وارد بودند نگاه می کردم. می دیدم بعضی از راهنماهای تازه وارد عملکرد خیلی خوبی دارند. بعضی از بچه ها هم از چند تازه واردی که کنگره در اختیارشان قرار می دهد یا یک نفر را در لژیون به راهنما تحویل می دهند و یا اصلاً صفر. دنبال علت این موضوع می گشتم که چرا این اتفاق می افتد و چرا بعضی از بچه ها آنقدر در کارشان موفقند و بعضی از بچه ها اصلاً موفق نیستند. موفق که می گویم منظور بصورت درصد بین ۸۰ تا ۱۰۰ بود. رفتم درصد سوادها را چک کردم و دیدم نه، نمی شود براساس سواد الگویی درنظر گرفت که بگوییم مثلاً کسی که سواد دارد خیلی بهتر است یا کسی که کم سواد است خیلی بهتر است. پس علت چه بود؟ تجربه ام را به شما می گویم که وقتی نگاه کردم دیدم بچه های موفق اولین کاری که می کنند این است که از جایگاه بالا با افراد صحبت نمی کنند. یعنی اینکه من الان شال دارم و دیده بانم یا راهنمایم یا راهنمای تازه واردینم و یا ایجنتم را می گذارند کنار و سطح خود را پایین می آورند و می نشینند و از دل بچه های تازه وارد صحبت می کنند. اینجا می رسیم به آن شعر معروف که “جانا سخن از زبان ما می گویی”.

شخصی که وارد کنگره می شود دنیای استرس و ناامیدی و تاریکی است. من به عنوان راهنمای تازه وارد باید نوری بشوم و به آن تاریکی بتابم. اگر توانستیم این کار را انجام دهیم موفقیم و اگر نتوانستیم معنی اش این است که موفق نیستیم.

خداوند یک بستری در اختیار ما قرار داد تا این ها را یاد بگیریم. هیچ کجای دنیا نمی توانید مانند کنگره ۶۰ پیدا کنید. حتی من می گویم در دنیاها و جهان های دیگری هم که جاری هستند چنین بستری وجود ندارد. من در کنگره ۶۰ به عنوان یک راهنمای تازه وارد می توانم یاد بگیرم که نوری شوم و به درون تاریکی یک شخص بتابم و او را نجات دهم. دیگر بقیه اش بستگی به خود من دارد. کنگره چند آیتم ساده را برای ما کنار می گذارد و می گوید اگر این ها را انجام دهی همان می شود که می خواهی. کنگره و استادان من در کنگره به من یاد دادند که از جایگاه بالا با مردم سخن نگویم. کنگره به من یاد داده که باید حسم خوب و پاک باشد. اگر زمانی که وارد کنگره می شوی حست خوب باشد، افراد جذبت می شوند.
برای چه آنقدر ما تاکید می کنیم که راهنما باید قبل از شروع جلسه در جلسه حضور داشته باشد؟ برای چه ما در کنگره تاکید داریم که تمامی افراد در جایگاه های مختلف باید سی دی بنویسند؟ برای چه تاکید داریم که آموزش ها را باید به عمل درآورد؟ نباید خواب باشیم. ما یک مدت خواب بودیم و به تاریکی رفتیم. اگر به آنچه که آموزش می گیرید عمل کنید مطمئن باشید در کارتان موفق می شوید. من موقعی می توانم بر دل آن تازه وارد نفوذ کنم که خودم عمل کننده باشم. عمل کننده یعنی چه؟ عمل کننده خیلی ساده است. عمل کننده یعنی به عنوان یک خدمتگزار، قبل از ساعت، در کنگره حضور داشته باشم. عمل کننده یعنی آن وظایفی که کنگره به عنوان یک خدمتگزار از شما می خواهد را کاملاً درک و اجرا کنید. این می شود عمل کننده و آنوقت است که آرام آرام حستان خوب می شود. آنوقت است که می بینید آرام آرام دارید بچه ها را به سمت خودتان جذب می کنید.
جایگاهی که خداوند در کنگره ۶۰ نصیب تک تک ما کرده، جایگاه بسیار بالایی است. بذر و فلسفه و وجود کنگره را راهنمای تازه وارد است که به شخص تازه وارد می فهماند. جایگاه خودتان را خودتان ارج بگذارید. جایگاه راهنمای تازه واردین جایگاه بسیار بالایی است. در کنگره هر کدام از جایگاه ها حکم یک تکه از پازل را دارند و راهنمای تازه واردین هم یک تکه بزرگ از پازل کنگره ۶۰ است. خداوند خیلی من و شما را دوست داشته که اجازه داده وارد کنگره ۶۰ شویم. خداوند خیلی من و شما را دوست داشته که اجازه داده به بندگانش خدمت کنیم. کار شما کار بزرگی است. پس آن را کوچک نشمرید و آن را سرسری نگیرید.
همه ما پیمان بستیم که آماده خدمت به خلق خداوندیم و سرور و آقای هیچ کس نیستم. خدمت گزار دستش را بلند کرده که من خدمتگزارم و آماده خدمت هستم. پس وقتی این شال را گرفتیم یعنی آماده خدمت هستیم. کسی که آماده خدمت است، همیشه آماده به رزم است. از من به عنوان دیده بان تازه واردین سوال می کنند مثلاً ما این جلسه کشیک نیستیم و لژیون نداریم، پس می توانیم کنگره ۶۰ نرویم؟ اصلاً اینطور نیست. یک موقع کاری پیش می آید و یا موضوعی است که نمی شود کاری کرد، هماهنگ می کنید و می روید که به نظر من این اتفاق در ماه ممکن است یک بار پیش بیاید؛ ولی بعضی وقت ها از بعضی شعب آمار می گیرم و می بینم مثلاً اگر ۱۲ جلسه در ماه داریم، راهنما فقط ۶ یا ۷ جلسه را آمده است. از ایجنت شعبه که سوال می کنم می گوید فقط روزهای کشیک را می آید. اینطور نیست. ما خودمان اینجا درحال آموزش گرفتن هستیم و اگر می خواهی حالت خوب باشد باید مرتب آماده رزم باشی. اگر می خواهی همیشه پیروز میدان باشی باید همیشه قدرت بدنیت را حفظ کنی. اگر خودت را به روز نگه نداری این اتفاق نمی افتد. وقتی فقط ۷ یا ۸ جلسه در ماه می آیی، آرام آرام ارزش جایگاه برایت پایین می آید. وقتی ارزش جایگاه برایت پایین آمد، دیگر نمی توانی از آن حس و انرژی خوب بگیری و آنوقت است که مطمئن باشید آن شخص نمی تواند خوب هم مشاوره کند.چون حسش خوب نیست و نمی تواند آدم ها را جذب خودش کند.
در تمام جایگاه های خدمتی باید میدان جاذبه ایجاد کنیم. باید جوری عمل کنیم که افراد جذب ما شوند. بالاترین و بهترین کار برای ایجاد جاذبه هم این است که شخص همیشه سر پست و جایگاه خودش حضور داشته باشد و تکالیفش را به موقع انجام دهد.

ما باید بدانیم که خدمت برای ایجنت انجام نمی دهیم. ما خدمت برای مرزبان و دیده بان انجام نمی دهیم. حتی خدمت برای آقای مهندس هم انجام نمی دهیم. اگر قرار بود خدمت برای یک بنده خدایی باشد، خب آن خدمت دیگر ارزشی نداشت. آنوقت می شد مثل خیلی از خدمت هایی که خیلی از انسان ها انجام می دهند. ما خدمت را برای خودمان انجام می دهیم. هرچقدر شما برای خودتان بیشتر ارزش قائل شوید، بیشتر خدمتگزار می شوید. این جایگاه ها، جایگاه هایی هستند که خداوند در اختیار ما قرار داده تا بتوانیم از طریق این جایگاه ها آموزش بگیریم و به آن نقطه ای که مدنظر سیستم هستی خداوند هست برسیم. خداوند برای آموزش، یک میانبر هزاران ساله در اختیار بچه های کنگره قرار داده. تمام جایگاه های کنگره، دنیای آموزش است. آموزش هایی که ما با آن ها می توانیم درون و برون خودمان را قوی کنیم و درون و برون خودمان را صیقل بدهیم برای مرحله بعدی و برای تکامل بعدی.

یک میدانی در اختیار ما قرار داده شده است و ما باید در آن درست بازی کنیم. اگر خوب بازی نکنیم چه اتفاقی می افتد؟ ما را می گذارند کنار و یکی را می گذارند جای ما. تمام جایگاه های کنگره به همین صورت است. اگر خوب خودت را همیشه به روز نگهداری و اگر همیشه آماده خدمت باشی مسلماً در آن چهارچوب و در آن بازی همیشه هستی و وقتی هم همیشه در بازی باشی آنوقت است که قوانین زندگی و هستی را روز به روز بیشتر و بیشتر یاد می گیری. فقط کافی است خودت را حفظ بکنی. حفظ کردن آنقدرها سخت نیست.

اگر من به عنوان یک خدمتگزار در جایگاه های مختلف یاد نگیرم که چطوری خدمت کنم و چطوری بازی کنم، مطمئن باشید در زندگی هم به مشکل خواهم خورد. ما در کنگره یاد می گیریم که در چند بُعد زندگی کنیم. آموزش های کنگره می گویند ما باید از تک بعدی به چند بعدی تبدیل شویم. در بیرون از کنگره بستری وجود ندارد که ما اینها را یاد بگیریم. اینکه هم خدمتگزار خوبی باشیم، هم در خانواده پدر خوبی باشیم و هم یک مهره ای باشی که بدرد جامعه و بدرد کارت بخوری. این می شود چند بُعدی بودن. کار خیلی سختی نیست ولی یک برنامه ریزی کوچک می خواهد. اگر آن برنامه ریزی کوچک را انجام دهید، با آموزش هایی که در کنگره می گیرید به راحتی می توانید به یک انسان چند بعدی تبدیل شوید.


کنگره یک حقیقت محض است و من این را با تمام وجودم حس کردم. جایگاه خود را بسیار محترم بشمارید. اینکه خداوند به من اجازه داده تا یک بنده گمراهش را در مسیر قرار دهم بالاترین جایگاهی است که خداوند می تواند به یک انسان بدهد.
کارتان را به نحو احسن انجام دهید و با ایجنت و مرزبان شعبه همکاری داشته باشید. ما با هم معنا پیدا می کنیم. بدون هم معنا نداریم. ما در کنگره کار جزیره ای نداریم. اینکه راهنمای تازه وارد یک گوشه و یک جزیره ای را برای خود بگیرد و عمل کند و یا راهنمای شال نارنجی یک گوشه ای را برای خود بگیرد نداریم. ما با هم است که معنا پیدا می کنیم. ما جدای از هم نیستیم. من بعضی شعب را شنیده بودم و یکی دو جا را خودم دیدم که راهنمایان تازه وارد و راهنمایان شال نارنجی جدا جدا جلسه می گذارند. این موضوع را دقت کنید که ما اصلاً جلسه جدا نداریم. وقتی جلسه راهنمایی ماهیانه داریم، شال سبز و شال نارنجی همه در یک جلسه می نشینند و همه هم نگهبانشان، ایجنت شعبه است.
یک نفر از راهنمایان تازه وارد می شود دبیر و راهنمایان تازه وارد، هرکار، تقسیم بندی و برنامه ریزی ای که دارند را انجام می دهند و لیست کشیک خود را با مرزبان تازه واردین هماهنگ می کنند و دیگر کار اجرایی با خودشان است. برای هر تغییر و کاری هم که دارند، مرزبان یا ایجنت را مطلع می کنند.
راهنمای تازه واردین دیر می آید و یا نظم ندارد و سی دی نمی نویسد. ایجنت از او می خواهد.مسئول است و باید از او بخواهد که چرا دیر آمدی یا چرا جلسه قبل نبودی. به تو هم برمی خورد، حالت بد می شود و آرام آرام حست نسبت به کنگره و شعبه و نسبت به ایجنت و مرزبان عوض می شود که چرا به من اینطوری گفت یا حالا مگر چه شده که یک جلسه دیر آمدم یا دوتا سی دی را ننوشتم. این همان راهی است که تو باز می کنی تا نیروی بازدارنده از طریق آن وارد شود و تو را با خود ببرد. یک راهنمای تازه وارد هم ممکن است یک کاری را درست انجام ندهد یا یک هفته سی دی اش کم و زیاد شود و یا یک روز دیر به کنگره بیاید؛ بلافاصله عذرخواهی می کند و حق را به آن مسئول و سیستم می دهم. اگر عیب را در درون خود پیدا کنی، مطمئناً رفعش می کنی؛ ولی اگر عیب را در درون خودت پیدا نکنی و در درون دیگران به دنبال آن بگردی، هیچوقت نمی توانی آن را برطرف کنی. هر مشکلی در هر جایگاهی که برای ما پیش می آید، در درون خود ماست. اگر آن عیب را در درون خودمان برطرف کردیم، مطمئن باشید که مشکلات حل می شود و خیلی راحت می توانیم به مسیرمان ادامه بدهیم.
همیشه قبل از اینکه وارد کنگره شوید، دست خود را رو به آسمان بگیرید و از خداوند تشکر کنید که اجازه داد تا وارد این بستر شویم و همچنین از خدا انرژی ای مضاعف بر انرژی ای که به شما داده بخواهید تا بتوانید حداقل یک آدم را به مسیر کنگره ۶۰ بیاورید. خداوند می گوید اول از من بخواهید تا من به شما بدهم؛ ولی ما گاهی اوقات آنقدر افکارمان درگیر است که متوجه نیستیم. به این ترتیب بستر کمک کردن به بندگان خداوند برای شما فراهم می شود و همین کافیست. اصل زندگی همین کمک به بندگان خداوند است. انشاالله که قدر این اجازه خداوند را بدانیم و وقتی که می گذاریم را غنیمت بدانیم و آموزش هایی که می گیریم را هم در کنگره و هم در  زندگی اجرا کنیم تا خیلی راحت به مسیر زندگیمان ادامه دهیم.
مرسی که به صحبت های من گوش دادید.

ارسال: مسافر کاوه، لژیون یکم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .