جلسه پنجم از دوره سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی محمدیپور قم با استادی راهنما مسافر علی، نگهبانی مسافر آرش و دبیری راهنما مسافر اسماعیل با دستور جلسه «وادی یازدهم و تاثیر آن روی من و تولد اولین سال رهایی مسافر حمید» پنجشنبه ۲۲ آذرماه ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
شاکر و سپاسگزار خداوند هستم که بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم تا آموزش بگیرم و خدمت کنم، این اولین باری است که در جایگاه استادی برای تولد حضور دارم و حس و حال متفاوتی دارد. تولد اولین رهجوی من است و بسیار خوشحال هستم و امیدوارم در کنار یکدیگر جلسه خوبی را برگزار کنیم.
دستور جلسه امروز دو بخش دارد: وادی یازدهم و تأثیر آن روی من و تولد اولین سال رهایی مسافر حمید. بخش اول چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر اقیانوس میرسند، همه وادیها برای هر شخص مفهوم خاصی دارند، من در اوایل وادی اول را بیشتر دوست داشتم و خیلی به من کمک کرد، اما وقتی وادی دوم را متوجه شدم دیدم که بسیار کاربردی است. از وادی اول تا وادی چهاردهم میتوان آموزش و اطلاعات خاصی گرفت و باید بتوانیم به مفاهیم آنها پی ببریم. جناب مهندس جملاتی را با تمثیل در این وادیها میگویند و باید بتوانیم متوجه آنها بشویم، اگر من متوجه تیتر وادی شوم میتواند به من کمک زیادی کند. چشمههای جوشان مثال انسانها را میزنند، انسانهایی که همیشه در حال جوشش، آموزش گرفتن و حرکت کردن هستند و منابع آموزشی در اختیارشان است. در کنگره 60 منابع آموزشی وجود دارد که جناب مهندس آنها را در اختیار ما قرار میدهند و بیرون از کنگره 60 اطلاعات و فرامینی است که خداوند برای ما فرستاده است تا از آنها در زندگیمان استفاده کنیم و آنها را کاربردی کنیم. در نهایت باید بتوانیم به بحر اقیانوس برسیم، بحر اقیانوس تمثیل خداوند است و مکانی است که از آنجا انشعاب یافتهایم و از روز اول آمدهایم تا این دوره آموزشی را طی کنیم و به آن برسیم، آن مقام انسانیت تکامل هستی و فرمان عقل است.
قبل از کنگره 60 میتوانستم سر خود را شیره بمالم و گول بزنم و با خود بگویم که من این اطلاعات را نداشتم و نمیدانستم که دزدی و احتکار کردن بد است و چه آسیبی میرساند، اما جناب مهندس به ما آموزش و اطلاعات لازم را میدهد و دیگر راه گریزی ندارم، یاد گرفتهام که اگر مرتکب اشتباهی شوم در اصل دچار دو اشتباه شدهام، چون اگر ندانم و اشتباهی انجام بدهم، یک اشتباه خواهد بود. هرچه ما در زندگیمان در حال کسب دانایی باشیم و در مسیر خدمت و یاری رساندن باشیم مانند رودی خواهیم بود که در حرکت است و به بحر اقیانوس نزدیکتر میشویم، هرچه به سمت ضدارزشها در حرکت باشیم، از آن بحر اقیانوس فاصله میگیریم. این موارد برداشت من از تیتر وادی بود و این موضوع خیلی مهم است که هیچوقت حرکت به سادگی نیست، یک رودی که در حرکت است همیشه سنگها و موانع سر راهش وجود دارد، اما آن رود به راهش ادامه میدهد و سنگ و موانع را پشت سر میگذارد و به عقب برنمیگردد، همیشه به هر روشی که شده است در حرکت است و من باید از طبیعت درس بگیرم، مشکلاتی که در زندگی بر سر راهم قرار میگیرد را باید با تفکر و اندیشه از این موانع و مشکلات عبور کنم. نکته دیگری که در ابتدای وادی میگوید؛ آنگاه که روشناییها آبستن تاریکی بود، این تاریکی درون همه ما هست و حتی اگر همیشه در مسیر ارزشها در حرکت باشیم نیز از بین نمیرود. من باید بسیار مراقب باشم، اینکه من درمان اعتیاد را انجام دادهام و سفر دومی شدهام نباید دچار منیت و غرور شوم، باید بدانم نقطه سیاه همیشه وجود دارد و با اولین حرکت اشتباه من به نقطه سیاه خوراک میدهم. اولین اشتباه تنها کشیدن مواد نیست، بلکه ممکن است سیگار کشیدن، دروغ گفتن یا یک کار ضدارزشی باشد، ضدارزشها همه به هم متصل هستند و اگر کار ضدارزشی را انجام بدهیم، به صورت زنجیروار بقیه ضدارزشها را به سمت خود میآوریم. در مسیر ارزشها نیز به همین صورت است و من نمیتوانم انتخاب کنم و بگویم فلان کار ارزشی را دوست دارم و دیگری را دوست ندارم. برای مثال دوست دارم نماز بخوانم اما جنس تقلبی بفروشم یا دروغ بگویم اما دوست ندارم غیبت کنم. درخت وقتی میخواهد میوه خوبی بدهد باید از ریشه به آن رسیدگی شود تا همه شاخههایش میوه یک شکل بدهند. مانند کنگره 60، کنگره 60 انتخابی نیست. برای مثال ممکن است استخر را دوست داشته باشم اما نوشتن CD را دوست نداشته باشم، یا نوشتن CD را دوست داشته باشم اما نتوانم به پارک بیایم و مشارکت نکنم. همه این مسائل که در راهمان قرار داده شدهاند برای این است که خودمان به آرامش و آسایش برسیم. جناب مهندس هر قانونی که گذاشته است برای این میباشد که منِ مسافر در امنیت و آرامش کامل بتوانم سفرم را طی کنم و به حال خوش برسم و در بیرون نیز به همین صورت است، هر قانونی که خداوند گذاشته است قطعاً به خیر و صلاح من است و باید اجرا کنم حتی اگر دلایل آنها را درک نکنم.
میگوید که شیطان همیشه به آرامی حرکت میکند و برای اینکه بتواند مسیر ما را کج کند، با تلههای کوچک میخواهد ما به آن بها بدهیم و رشد کند. در طی چندین سال مشکلات بزرگتر و بزرگتری برای ما ایجاد میکند، آن هم با لباس و شکلی بسیار زیبا در قالب پول، جایگاه، ویلا و زمین و برای هر شخصی با شکلهای مختلف.
قسمت دوم دستور جلسه تولد اولین سال رهایی مسافر حمید و پیام تولد را میخوانم؛ حمید عزیز، کسانی که همیشه در حال بازپرداخت آنچه که دریافت نمودهاند هستند، چه مادی و چه معنوی، همیشه مانند چشمهای زلال و سرشار از انرژی و شادی و شعف هستند. از طرف مسافران و همسفران نمایندگی محمدی پور.
پیام حمید را از وادی یازدهم در آوردم چون به نظرم به حال و روزش میخورد. حمید اولین رهجوی من بود و در نمایندگی امین به لژیون من آمد، در هفتههای اولی که لژیون را تأسیس کرده بودم، واقعاً فکر نمیکردم که بماند و به درمان برسد و بعد از آن بماند و خدمتگزار شود، با آشفتگی بسیاری وارد کنگره 60 شد و از درون با خودش در حال جنگ بود و اوضاع بهم ریختهای در کار، خانواده و درون خودش داش، دوبار در وسطهای سفرش رفت و بعد از یک الی دو هفته آمد و صحبت کرد، اما به قول قدیمیها، خداراشکر که دوهزاریاش افتاد و متوجه شد کنگره 60 را به این راحتی نباید از دست داد، آمد و ماند و کارهای خود را تمیز و به موقع انجام داد و من به عنوان راهنمایش از او راضی هستم، خداراشکر با تلاش خود در آزمون راهنمایی قبول شد. به حمید و همه عزیزان در قسمت همسفران و مسافران که در آزمون قبول شدهاند، تبریک عرض میکنم. مبارکشان باشد و آرزوی موفقیت در ادامه مسیر برایشان دارم. حمید در بناییهای این شعبه که حدوداً 4 ماه طول کشید، حضور داشت و من فکر نمیکردم از لحاظ سنی بیاید و در ساخت شعبه مشارکت کند، بیل دست بگیرد و سیمان درست کند و آجر بیاورد و ببرد، در اصل به خود خدمت کرد و منتی بر سر هیچکس نیست. در آخر ماند و پاداش زحماتش را گرفت. به حمید و همه اعضا، جناب مهندس و راهنمای خودم آقا آرش تبریک عرض میکنم که این جایگاه را مدیون زحمات ایشان هستم و امیدوارم موفق باشد و خدمتگزار بماند و لژیون تاسیس کند و رهجوهای خدمتگزار مثل خودش پرورش دهد.
پیام تولد مسافر حمید:
کسانی که همیشه در حال بازپرداخت آنچه که دریافت نمودهاند هستند، چه مادی و چه معنوی، همیشه مانند چشمهای زلال و سرشار از انرژی و شادی و شعف هستند.
اعلام سفر مسافر حمید:
آخرین آنتی ایکس: تریاک
روش درمان: DST
داروی درمان: OT
مدت سفر: ده ماه و بیست و دو روز
ورزش در کنگره: شنا، پیادهروی
مدت زمان رهایی: سیزده ماه
با راهنمایی راهنمای محترم علی آقا
خواسته مسافر حمید:
آرزو دارم جوانانمان از خواب غفلت بیدار شوند و به درد مملکت بخورند.
سخنان مسافر حمید:
به نام خداوند بخشنده مهربان، دوستان لطف زیادی به من داشتند و از همه بابت محبتشان تشکر میکنم، من خود متوجه نبودم که چه اتفاقی برایم افتاده است اما به خاطر لطف دوستان احساس کردم که اتفاق بزرگی برایم رخ داده است. اگر بخواهم به طور خلاصه مشارکت کنم، هر سنتی فلسفهای دارد و این جشن نیز فلسفهای دارد. برای من فلسفهاش این است که من از کجا آمدهام و هدفم چه بوده است، حال و روز من در گذشته و وضعیت کنونیام.
من در گذشته روحیات خوبی نداشتم و عصبی و پرخاشگر بودم، در خانواده خیلی تند روی میکردم و به جزئیات گیر میدادم، اگر کسی لوازم شخصیام را برمیداشت ناراحت میشدم. به لطف خدا در این دو سال با راهنماییهای راهنمای خوبم، مقداری از مشکلاتم نجات یافتم. جناب مهندس میفرمایند که اعتیاد ۵٪ مشکلات جسمی ایجاد میکند و ۹۵٪ مشکلات به دلیل نداشتن جهانبینی است.بیشتر مشکلات من به علت نداشتن جهانبینی بوده است، فرار از مشکلات فکری و ناشناختن زندگیام باعث شد که به سمت مواد مخدر و اعتیاد بروم. خداراشکر میکنم که با همه اتفاقات وارد کنگره ۶۰ شدم. در دو هفته اول متوجه شدم ماندن در کنگره مشکلاتی دارد و اگر بمانم بدهکار میشوم. به کسی که مرا به کنگره معرفی کرده بود گفتم که نمیمانم، اما او گفت به خاطر من دو ماه صبر کن. بعد از دو ماه متوجه شدم هرچه بیشتر بمانم، بدهیام بیشتر میشود. چند جلسهای از شعبه و لژیون خارج شدم، اما دوستان با من تماس گرفتند و متوجه شدم کنگره ۶۰ مرا به سمت خود جذب میکند.
یک بار دیگر احساس کردم که میخواهم فرار کنم و ماندن در کنگره ۶۰ سخت است، اما همیشه در دعای پایان جلسه دعا میکردم که اگر صلاح من در ماندن است، شرایط آن را فراهم کن و اگر صلاح نیست، بگذار بروم. از این موضوع بسیار میترسیدم و احساس بدهی به راهنمایم میکردم. حضرت علی فرمودند: «اگر کسی به من کلامی آموزش دهد، من غلام او هستم.» درک این موضوع نیاز به فکر دارد و من واقعاً به راهنمایم مدیون هستم و از ایشان بسیار آموختهام.
کاری که راهنمایان در کنگره انجام میدهند، گرفتن دست رهجو است. من به تنهایی نمیتوانم خیلی از کارها را انجام دهم و گاهی راهنما مرا به جلو هل میدهد. به نظرم دست راهنما در دست خداست و از ماندن خود در کنگره ۶۰ بسیار خوشحالم. همیشه دوست داشتم خدمتی در کنگره داشته باشم و اگر توانش را دارم، باری را از دوش دیگران بردارم.
موقع ساخت شعبه به راهنمایم گفتم که فکر میکردم رهجوی اول هستم و رهاییام در کارنامه راهنمایی علی آقا ثبت شود. هرچند ایشان گفتند: «من کار خودم را انجام میدهم و اگر میخواهی برو، میتوانی بروی.» در آنجا نیز احساس کردم که ماندن در کنگره ۶۰ برایم مفید است و بسیار راضی هستم. در آخر از همسفرانم که به شعبه آمدند، تشکر میکنم.
تهیه و تنظیم: گروه سایت مسافران
- تعداد بازدید از این مطلب :
441