پنجمین جلسه از دور پنجاهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی شفا مشهد، با استادی مسافر مهدی، نگهبانی مسافر مهرداد، دبیری مسافر محمدرضا با دستور جلسه "وادی یازدهم و تاثیر آن روی من" روز پنجشنبه مورخ 22 آذر ماه ۱۴۰۳ راس ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم مسافر، خدا را شاکر و سپاسگزارم در این جایگاه خدمت میکنم تا آموزش بگیرم. از نگهبان جلسه، ایجنت محترم، گروه مرزبانی و راهنمای عزیزم تشکر میکنم که در این مهم به من اعتماد کردند.
وقتی وادی یازدهم را خواندم، متوجه شدم چه قفلهای بسته و زنگ زدهای در زندگیام بوده است. با توجه به این وادی و کاربردی کردن آن توانستم آن قفلها را بازکنم. یک سری مشکلات بزرگ یا کوچک بود که توانستم با آموزش و کاربردی کردن این وادی و دیگر وادیها آنها را کمکم برطرف کنم.
بعضی مشکلات در زندگیام بودند که الآن به گذشته نگاه میکنم متوجه میشوم که آنها مشکل نبودند بلکه طبق دانایی و آگاهی کم آن زمان آنها را مشکل میپنداشتم. مشکلات بزرگتری، مثل اعتیاد داشتم که راههای مختلفی را برای رهایی از آن امتحان کردم اما بدلیل صحیح نبودن راه به نتیجه نرسیدم، خدا را شکر با کنگره آشنا شدم و توانستم به درمان برسم.
وادی یازدهم از القاء و الهام میگوید که نیروهای منفی و ضد ارزشی با القاء انسان را به سمت اهداف خودشان میکشند اما با دانش، آگاهی، تزکیه و پالایش میتوان با خواستههای معقول نفس به سمت نیرویهای ارزشی و مثبت کشیده بشویم و کمتر به سمت نیروهای منفی برویم. وقتی در مسیر ارزشها و صراط مستقیم باشیم میتوان گفت به چشمه جوشان تبدیلشدهایم. در وادی یازدهم به ما گفته میشود که چشمههای جوشان به رود های خروشان تبدیل میشوند و جملگی به بحر و اقیانوس میرسند.
با موانع مختلفی که در مسیر آنها قرار دارند مواجه میشوند و با قدرت از آنها عبور میکنند و به بحر یا اقیانوس میرسند، به عبارتی به همان زندگی یا آینده روشن میرسند. جناب آقای مهندس دژاکام در صحبتهایشان انسان را اینگونه تشریح میکنند: اگر انسانها به دنبال آموزش و کاربردی کردن آن باشند و در مسیر درست حرکت کنند قطعاً به آن چشمه و رود خروشان تبدیل میشوند و این انرژی مضاعف و تغییر جایگاه در آنها به وجود میآید تا بتوانند به جایگاه اصلی خود برسند. اینگونه افراد معمولاً حرکتهای پیوسته دارند و راهشان را ادامه میدهند تا تبدیل به چشمه جوشان و رودهای خروشان شوند.
یک مثال از خودم عرض میکنم : روز جمعه ای در پارک مشغول خدمت بودم و کاور به تن داشتم، یکی از دوستان که کمتر به کنگره می آمد گفت: شما هنوز هم خدمت میکنید!؟ بگذارید سفر اولیها خدمت کنند، زیرا شما خدمتهایتان را انجام دادهاید، به هر نحوی بود این بحث پایان یافت ولی ایشان خبر نداشتند که از خدمت چه انرژی زیادی میتوان گرفت، اگر طعم خدمت را قبلا چشیده بود، میتوانست اصل مطلب و این وادی را درک کند. میگفتند: یک سال بعد از درمانتان بمانید، خدمت کنید تا بفهمید چه چیزی دریافت کردهاید. من هم الآن متوجه میشوم. اوایلِ سفر تعجب میکردم که خدمتگزاران و مرزبانان حدود دوساعت قبل ازشروع جلسه و از همه زودتر میآیند و در انتها از همه دیرترکنگره را ترک میکنند و اینگونه است که انرژی آنها از همه بیشتر و این همان انرژی مضاعفی است که باعث این از خودگذشتگی و انجام خدمات صادقانه میشود.
مرزبان خبری: مسافر علی اصغر
تایپ مسافران: محمد مهراد ل۱۱، کوروش ل10
عکس مسافران: احسان ل۱۴، مجتبی ل ۱۹
صوت مسافر: محمد ل۲۰، ابراهیم ل ۷
ویرایش مسافر: احمد ل18
ارسال خبر مسافر: عطا الله لژیون18
- تعداد بازدید از این مطلب :
180