بسیار خوشحال و مسرور هستم که اذن خدمت برایم داده شد تا درکنگره حضور داشته باشم و از آموزشهای این مکان مقدس بهرهمند شوم. چندین سال قبل در ابتدا ورود به کنگره، توسط راهنما تازهواردین مشاوره شدم و طی سه جلسه پی در پی قوانین کنگره را به من آموزش دادند، یکی از این قوانین این بود که همسفران باید در کنگره شال یا روسری سفید و در صورت امکان پوشش سفید داشته باشند.
بعد از سه جلسه مشاوره، به مرحله انتخاب راهنما رسیدم و وارد لژیون شدم. به تدریج آموزشها را میگرفتم و متوجه میشدم که نیاز به تغییرات اساسی در صور آشکار و صور پنهان دارم، رفته رفته درک کردم که این تغییرات در سایه آموزش یعنی نوشتن سیدیها و مطالعه منابع موجود در کنگره و همچنین خدمت کردن بلا عوض اتفاق میافتند، با فهمیدن این موضوع شروع به گرفتن آموزشهای کنگره کردم و به تدریج از خدمتهای کوچک مثل مهمانداری، خواندن نوشتارهای کنگره، پذیرایی، چیدن صندلیها و.... شروع کردم و همیشه سعی میکردم به موقع و قبل از شروع جلسه در شعبه حاضر شده و خدمت بگیرم، همچنین در لژیون همیشه مرتب و منظم باشم و با نوشتن سیدیها و گوش به فرمان بودن بتوانم فرمانبردار و رهجو لایقی برای کنگره باشم.
همیشه سعی میکردم تکالیفی که راهنمایم در لژیون تعیین میکرد به نحو احسن انجام دهم، سرانجام با نوشتن چهل سیدی، به اتفاق راهنمای سفر اولم برای رهایی مسافرم و رهایی چهل سیدی خود، عازم تهران شدیم. حس و حال آن روز تا عمر دارم از یادم نمیرود آن روز به لطف خداوند لحظات بسیار با ارزشی برایم رقم خورد از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدم، دیدن آقای مهندس از نزدیک یک روز بسیار به یاد ماندنی و زیبا را برایم به یادگار گذاشت که تا آخر عمر در گنجینه خاطراتم حفظ خواهد شد. با ورود به سفر دوم جایگاههای دبیری، نگهبانی و استادی را تجربه کردم و به این جمله زیبا ایمان آوردم که اگر در کنگره خالصانه خدمت کنیم جایگاههای خدمتی ما را جذب خواهند کرد.
در ادامه جایگاه زیبا و پر از آموزش مرزبانی نصیبم شد و سعی کردم هر چه در توان دارم از هیچ تلاشی فروگذاری نکنم و مسئولیتی که بر عهده گرفته بودم را به خوبی به جا بیاورم. بعد از دوره مرزبانی، آرزوی خدمت در جایگاه تازه واردین را داشتم، خداوند را شاکر و سپاسگزارم که بعد از شش سال حضور مداوم در کنگره این آرزو امسال برایم میسر شد و به حقیقت پیوست، خبر قبولیام را یکی از همسفران به من دادند خیلی خوشحال شدم و به پاس این پیروزی و موفقیت هزاران بار شاکر خداوند هستم که لایق این جایگاه خدمتی شدم، از همسفری که خبر قبولی در آزمون را به من دادند تشکر میکنم و برای ایشان هم جایگاههای زیبا را در کنگره آرزومندم.
از وقتی که خبر قبولیام را در آزمون راهنما تازهواردین شنیدهام انگار وارد دنیای دیگری شدهام برایم غیر قابل باور بود، اشک شوق در چشمانم حلقه زده بود و از خوشحالی نمیدانستم چه بگویم. برای دریافت شال از دستان پر مهر آقای مهندس لحظه شماری میکنم تا شال زیبای سبز رنگ را بر گردنم بیاویزند. از اعماق وجودم از خداوند تشکر میکنم، قدردان و دعاگوی آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم که این بستر را برای ما همسفران فراهم نمودند تا بتوانیم خدمت کنیم و به حال خوش برسیم. این توفیق نصیب من شده است تا با کمک کردن به انسانهای دردمند بتوانم ذرهای از این اقیانوس عظیم باشم و سهمی کوچک از دینی که به کنگره دارم را ادا کنم. از راهنمای سفر دوم خود تشکر و قدردانی میکنم که مشوق من شدند تا در آزمون کمک راهنمایی شرکت کنم و این حس و حال زیبا را مدیون کنگره ۶۰ و آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم، از خداوند میخواهم توفیق خدمت در کنگره را از من دریغ نکند.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفتم)
رابط لژیون: همسفر آیلار رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صائب تبریزی
- تعداد بازدید از این مطلب :
97