چهاردهمین جلسه از دوره دوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دلیجان با استادی راهنمای تازهواردین همسفر کوثر، نگهبانی همسفر صدیقه و دبیری همسفر مرضیه با دستور جلسه «وادی یازدهم(چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند) و تأثیر آن روی من» روز چهارشنبه ۲۱آذرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
از خانم صدیقه نگهبان جلسه بابت خدمت امروز که به من سپردند، تشکر میکنم؛ دستورجلسه امروز وادی یازدهم است که میگوید؛ چشمههای جوشان و رودهای خروشان به بحر و اقیانوس میرسند. ما برای اینکه در زندگی به بحر و اقیانوس برسیم باید به چشمه جوشان و رود خروشان تبدیل شویم، در اینصورت حتما به بحر و اقیانوس میرسیم. بعضی از ما تصور میکنیم که برای داشتن حال خوش در زندگی باید اصول و قواعد خاص زیادی را پیاده کنیم، بعضیها با توجه به اینکه خیلی چیزها را در زندگیشان دارند، اما هیچ وقت حال خوش را تجربه نمیکنند، مثلا فکر میکنند باید در مقاطع عالی بالا تحصیل کنند و مدارک بالا را بگیرند اما باز هم حالشان خوب نیست، یا اینکه فرزند داشته باشند، ولی وقتی به آن هم رسیدند، حالشان خوب نیست، یا فلان ملک یا مال را داشته باشند، اما باز هم حالشان خوب نیست، یا مثلا شخص تصور میکند باید ازدواج کند تا حالش خوب باشد اما باز هم میبیند که حالش خوب نیست؛ در صورتی که اگر دقت کنیم میبینیم که اینها چیزهایی نیست که با داشتن آنها بخواهیم به حال خوب برسیم. ما میبینیم که ازدواج کردیم، بچه هم داریم، وضعیت مالی هم که نسبتا خوب هست اما حال خوش را تجربه نمیکنیم خب چرا اینطور هست؟ ما خیلی از افراد را میبینیم که در رشتههای مختلف محبوب هستند ولی خودکشی میکنند؛ کسی که هم زیبایی دارد و هم زندگی خوب، مال و ثروت، همسر خوب و فرزند دارد و از محبوبیت اجتماعی هم برخوردار هست اما در نهایت خودکشی میکند؛ چرا واقعا دست به خودکشی میزند؟ پس در این میان چه کسی حالش خوب هست؟ استاد میگفتند که چنین انسانهایی دست به کارهای مختلفی میزنند برای اینکه به حال خوش برسند؛ حال برای اینکه به حال خوش برسیم چه کاری باید بکنیم؟ چند اصل دارد و اولین کاری که آقای مهندس در همه سیدیها به ما میگویند انجام بدهیم دوری از ضدارزشها و حرکت به سمت ارزشها است.
دوری از ضدارزشها یک مسیر بسیار طولانی است اما بسیار اثرگذار است. من که دائما درگیر غیبت و قضاوت هستم و ذهنم مدام درگیر انجام کارهای ضدارزشی هست، حتی اگر خانه و ماشین و همسر و فرزند هم داشته باشم، هیچ وقت حالم خوب نیست و همیشه با خودم در جنگ هستم و در نهایت در مسیر ممکن است دچار تخریبهای زیادی بشوم. مسئله بعدی خدمت کردن است، انسان نباید خدمت کردنش فقط به همسر و فرزند و پدر و مادر باشد، باید کاری را انجام بدهم که بیرون از خانه خودم باشد و گاهی اوقات لازم است انسان به فردی که اصلا او را نمیشناسد و غریب است خدمت کند و کاری را برای آن فرد انجام بدهد، این خدمت باعث میشود که حال آدم بسیار خوب شود و حس خوبی را از عمل خودش داشته باشد، مثلا من به کنگره میآیم، اگر سالن را جارو میکنم یا سرویس بهداشتی را تمیز میکنم یا هر خدمت دیگری را انجام میدهم یا حتی با یک لبخند یا یک مشارکت و یک جمله باعث میشوم بذر امید در دل یک نفر کاشته شود، این ها هم در نوع خود خدمت هستند و این برای حال دل خود ما خوب هست. ما اگر داریم به کنگره میآییم و خدمت میکنیم اول نتیجه آن به خود ما برمیگردد، ما داریم به کنگره میآییم و یک سفرهای پهن است خب پس چرا ما از سر این سفره گرسنه بلند شویم؟ سهم خودتان را از خدمت برای رسيدن به حال خوش بردارید، در سایت خدمت کنید صندلیهای سالن را جابهجا کنید، مشارکت کنید و مهماندار و غیره باشیم، چون اینها برای خود ما خوب هست، برای این است که حال خود ما خوب شود، حتی اگر ۲۰ دقیقه سر پا بایستیم باعث میشود حال خودمان خوب شود. حالا یک نفر کنگره میآید و یک ساعت هم روی صندلی مینشیند و بعد یک ساعت هم در لژیون هست اما مشارکت نمیکند و به خانه برمیگردد، چه بهرهای داشته تا اینکه کسی که به کنگره میآید، سالن را تمیز میکند، صندلیها را میچیند، مشارکت میکند و مدام دنبال خدمت کردن هست؛ هر کسب خودش باید دنبال خدمت کردن باشد، چون خدمت کردن برای همه یک نیاز است و با آن حال خوش کسب میکنیم.
خدمت باعث میشود حال خودمان خوب شود وخودمان رشد کنیم، من اگر امروز از جای دیگری میآیم یا خانمهایی که از اصفهان میآیند، باید از خودمان بپرسیم که چرا این کار را انجام میدهند؟ کسی هم که به اینها پولی یا حقوقی نمیدهد، علت چیست؟ برای اینکه خود ما به کوچکترین چیزی که میرسیم آرامش و کسب حال خوش درونی است، برای اینکه آن چیزهایی که نه با پول نه با همسر و فرزند و غیره به دست نمیآیند، بلکه فقط با خدمت کردن به دیگر انسانها به دست میآوریم. همین که شما با کلامتان به یک نفر امیدواری بدهید و حالش را خوب کنید، مطمئن باشید که نتیجه آن آرامشی است که به زندگی خودتان بر میگردد. موضوع دیگری که باعث میشود حال خوش را کسب کنیم این است که به افرادی که در حقشان بدی کردیم تصفیه حساب کنیم، نه اینکه بگوییم که من فلان وقت به شما بد کردم و معرکه راه بیندازیم، نه به این شکل که از کرده خود پشیمان باشیم و از کارهای بد خود برگشت کنیم، مثلا اگر از صبح که بیدار میشویم در ذهن خودمان مدام با آن فرد درگیر هستیم و قضاوتش میکنیم و ... سعی کنیم برای آن کار راهکار بگذاریم و دست از قضاوت برداریم و با قدمهای کوچک شروع کنیم، حتما سیدی قضاوت استاد امین را هم گوش بدهیم که چقدر زیبا میگویند که ما با قضاوتهای ذهنی خود مدام از طریق حس خودمان موشکهایی را به سمت شخص مقابل پرت میکنیم و مثل یک شخصی هستیم که قصد انجام یک عملیات انتحاری را دارد که در نهایت خودمان هم توسط همان موشکها که پرت کردهایم، به سمت خودمان میگردد و آسیب میبینیم، پس باید تلاش کنیم که بندهای قهر، کینه، دشمنی، قضاوت، حسادت و بدبینی را پاره کنیم و آتشبس بدهیم، یعنی درگیری ذهنی برای خودمان ایجاد نکنیم چون ضررش در نهایت به خود ما می رسد و دقیقا مثل یک فردی که میخواهد عملیات انتحاری انجام بدهد، اولین فردی که آسیب میبیند خودش هست و درنهایت بعد از ۲۰ سال شخص میبیند که عصبی است، افسرده است و ناامید است، علت چیست؟ به خاطر اینکه آن دوران جوانی یا بهترین روزهای زندگیاش را تماما درگیر ضدارزشها بوده است، پس راه حل این است که من از ضدارزشها دوری کنم و از این جنگ های ذهنی درونی دوری کنم و ریشهاش را قطع کنم و سعی کنم خودمان را اصلاح کنیم.
مسئله دیگر قدردانی هست که ما آدمها همیشه در زندگی قدر آن چیزهایی را که در زندگی داریم اصلا نداریم و همیشه دنبال آن چیزهایی هستیم که نداریم و حتی اگر همه چیز هم داشته باشیم باز هم میگوییم که هیچ چیز نداریم و بحث شکرگزاری در زندگی ما خیلی کمرنگ است و یکی از دلایلی که ما اغلب حال خوش را نداریم این است که نعمتهای خیلی زیادی را در زندگیمان داریم ولی آنها را نمیبینیم. بسیاری از انسانها هستند که بیمارند و روی تخت بیمارستانها به سر میبرند یا شرایط بدی دارند و دوست دارند که میتوانستند همین جا کنار ما بنشینند. باید بدانیم داشتن نعمت سلامتی خیلی مهم است، حتی سلامتی هم چیزی نیست که همه ما داشته باشیم، آقای مهندس میگویند که اگر ما میدانستیم چه چیزهای بزرگ و ارزشمندی در زندگی داریم خیلی حالمان خوب میشد، اما ما فقط دنبال این هستیم که ببینیم چه چیزهایی را نداریم، در دنیا بیشمار نعمتهای بیشماری هست که ما فقط تصور میکنیم که هیچ چیز نداریم، دنیا آنقدر بزرگ است که من اگر مَشغدل شمارش چیزهایی که ندارم بشوم هیچ وقت هیچ چیز نخواهم داشت و تصور میکنم که چقدر بدبخت هستم؛ اما زمانی آن چیزهایی را که دارم ببینم آن موقع میگویم خدا چه نعمتهای زیادی را به من داده است و من چقدر ثروتمند هستم، پس برای اینکه وادی یازدهم اتفاق بیفتد از ضدارزشها دوری کنم و صبح که بیدار میشوم تصمیم بگیرم کاری را انجام بدهم که نفع آن فقط برای خودم و خانوادهام به تنهایی نباشد و دنبال حساب و کتاب کردن اینکه آیا سودی در کارهای آن روز هست یا نه نباشم، در اینصورت مطمئن باشیم که بهترین روزمان خواهد بود و بهترین حس و حال را تجربه خواهیم کرد، این چیزی است که همه ما نیاز داریم، یعنی همان انرژیهای درونی مثبت و بدانیم برای کسب آن باید به دیگران خدمت کنیم، حال خدمت مالی باشد یا خدمت معنوی، وقتی به یک مهمانی میروید وقتی شما هم یک بشقاب را برمیدارید، انرژی خودتان بیشتر میشود تا وقتی که بگویید نه چرا من؟ اینها چیزهایی هستند که وقتی خودت را درگیرش نکردی معرکههای ذهنی کمتر میشود. ما در فضای مجازی مدام میبینیم که همیشه همه مطالب حول همین قیاسها و قضاوتهای خواهرشوهر و مادرشوهر و غیره است، افرادی که خودشان سم مطلق هستند و تمام مطالبشان حول مسائل منفی و منحرف کردن ذهن ما هست، درباره این مسائل نظر میدهند؛ باید بدانیم هیچ کسی به اندازه خود ما نمیتواند برای خود ما با افکار و معرکههای ذهنی سم باشد و ما را دچار سکون و رکود کند و به سمت مرداب هدایت کند یا با افکار مثبت دارویی مفید باشد و باعث زیاد شدن انرژیمان در مسیر رسیدن به اقیانوس باشد.
تایپ: همسفر صدیقه
ویراستاری: راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
180