English Version
This Site Is Available In English

همه چیز در زندگی متغیر است

همه چیز در زندگی متغیر است

خلاصه سی‌دی همسفر نرگس
ابتدای سی‌دی این‌گونه آغاز می‌شود؛ استاد می‌فرمایند؛ «سلام ما را یاد نمودی و از این‌که تکیه بر یک پته زرشکی زرنگار داده بودیم برخاستیم و دیدیم که بوی آشنا است.» این مطلب در مورد رابطه‌ها است و اشاره به این دارد که دوستی آمده است و ما را از تنهایی درآورده است. مثلث رابطه از سه ضلع من و چیزی دیگر و رابطه فی مابین تشکیل شده است و فضایی را به وجود می‌آورد که یا بوی عطرآگین رفاقت یا بوی زهر و دشمنی می‌دهد. شعر طنزی وجود دارد که عمیق و پر نکته است و می‌گوید؛ «ابلیس کی گذاشت که ما بندگی کنیم؟ یک دم بی سر خر زندگی کنیم.»  روابط ما به نوع تفکر و اندیشه ما بستگی دارد که آیا آگاه شده‌ایم و به درک درست از زندگی رسیده‌ایم؟ یا نه؛ چون فطرت همه انسان‌ها کمال‌گرا است و اگر حقیقت زندگی را بداند از جان و مالش برای بقای دیگران هم می‌‌گذرد‌ و حالا چه باید کرد که این فضای رابطه‌‌های‌مان عطرآگین و در صلح و آرامش باشد؟ باید که در هر سیستم کوچک و بزرگی فرامینی را اجرا کرد؛ مانند غیبت نکردن، بازجویی و بازخواست نکردن، گمان و ظن بد نبردن و تجسس نکردن، چرا که هر کسی حریم شخصی خود را دارا است و وارد بحثی که دیگران دوست ندارند نشدن، چرا که باید روی نقاط مشترک کار بکنیم نه روی نقاط متضاد و همچنین در این مثلث رابطه؛ قهر نکنید، لجبازی نکنیدو سخن‌چینی نکنید.

مولانا ۴ اصل در آموزه‌های خویش دارد؛ اصل یکم؛ بی‌ثباتی؛ تنها چیزی‌که ثبات دارد خود بی‌ثباتی است؛ یعنی همه چیز متغیر است و اگر بخواهی چیزی را ثابت نگه داری رنج می‌بری؛ به طور مثال این‌‌که بخواهی عزیزان شما همیشه در کنار شما باقی بمانند یا سمت و جایگاه شما همیشه برقرار باشد، همه چیز در تغییر است و همه چیز آن‌طور نمی‌ماند و این‌طور هم نخواهد ماند؛ باید که قدر لحظه‌ها را بدانیم و از آن‌ها استفاده کنیم و اگر بخواهیم چیزی را برای خود ثابت نگه داریم؛ همچون نگاه داشتن هندوانه در زیر آب است؛ باید که بیهوده انرژی زیادی مصرف کنیم و رنج بیهوده ببریم. دومین اصل؛ هیچ‌گاه خودمان را با کسی مقایسه نکنیم؛ چون جلو زدن از اشخاص که جلوی ما قرار دارند و البته آن‌ها از جاهای مختلف شروع کردند و درد و رنج‌ها را تحمل کرده‌اند.

سومین موضوع؛ در بند توصیف و توجه دیگران نباشید چرا که اگر با تمجید و توصیف دیگران انرژی بگیرید اگر برعکس از تو انتقاد کنند انرژی از دست داده و دچار رنج و افسردگی می‌شوید و چهارمین اصل؛ اینکه زندگی چیزی نیست که همه چیز را با هم به شما بدهند در مسیر زندگی یک‌سری چیزهایی را داری و یا به دست می‌آوری و یک‌سری چیزها را نداری و یا از دست خواهی داد؛ چرا که همیشه محدودیت‌هایی وجود دارد و این طراحی خلقت است که با فراز و نشیب‌هایی روبرو است. معضل بزرگ بشر اکنون تنها زیستن است که البته این به معنای مجرد بودن نیست بلکه در جمع نبودن است. باید برای در جمع بودن ارزش قائل بود تا جمع هم برای شما ارزش قائل باشد و بودن یا نبودن شما در طول زمان مشخص شود. شاد بودن یا غمگین بودن ما تحت مواد شیمیایی و هورمون‌هایی است که در بدن ما موجود است؛ مثل کورتیزون‌ یا دوپامین‌ یا سروتونین‌ و ... که رفتار و کردار ما و دیگران باعث ترشح این هورمون‌های غم یا شادی در بدن‌مان می‌شود؛ البته اگر ضد ضربه نباشیم؛ پس مراقب تأثیرگذاری خود بر احوال دیگران باشیم.

خلاصه سی‌دی همسفر شیرین
آقای مهندس می‌فرمایند؛ خودمان را با دیگران مقایسه نکنیم. 100 نفر دارند می‌دوند از 50 نفر جلو زده‌ایم آن 50 نفر را نگاه نمی‌کنیم باز آن 100 نفر جلو را نگاه می‌کنیم باز هم می‌دویم و می‌دویم، از ده نفر دیگر جلو می‌زنیم باز پشت سر را نگاه نمی‌کنیم ما ده تای دیگر را بردیم به جلو نگاه می‌کنیم حالا دیگر جلوتر 100 نفر نمی‌دوند بلکه میلیون‌ها نفر می‌دوند و حالا تو در تلاش هستی از آن میلیون‌ها نفر جلو بزنی و پشت سرت را هم نگاه نمی‌کنی و همیشه در رنج و عذاب هستی؛ باید بدانیم در این مسابقه هر کسی از یک جایی شروع کرده است. همه با هم شروع نکرده‌اند و اگر مسابقه دویی باشد سوت می‌زنند همه با هم حرکت می‌کنند و می‌دوند؛ ولی مسابقه زندگی این‌گونه نیست؛ مثلا یکی از مشهد یکی از کرمان و دیگری از تهران برای کنکور شرکت می‌کند؛ مثال دیگری که بزنم یکی اوضاع مالی خوبی دارد و یکی دیگر خوب نیست. یکی شب تا صبح درس خوانده و دیگری نخوانده است؛ چون هر کسی مدلی بوده است؛ پس این مقایسه کردن با دیگران وضعیت ناراحت کننده‌ای دارد.

اگر می‌خواهی آرامش داشته باشی، یکی اصل بی‌ثباتی و دومی خودت را با دیگران مقایسه نکن، داستان طوطی مولانا است که یک عطاری بود که طوطی داشت این طوطی سخنگو بود و هر کسی به عطاری می‌آمد این طوطی صحبت می‌کرد و اوضاع و احوالش خوب بود و این طوطی باعث شده بود عطار مشتری بیشتری پیدا کند. یک روز عطار در مغازه نبود طوطی که پرواز می‌کرد و بال و پر می‌زد به روغن‌های عطاری خورد و تمام روغن‌ها و شیشه‌‌های روغن افتاد و شکست. صاحب مغازه که رسید عصبانی شد با چوب به سر طوطی می‌زند و طوطی تمام پرهای سرش می‌ریزد و طوطی کچل می‌شود. طوطی دیگر سخن نمی‌گوید تا یک روز یک آدم کچل به مغازه می‌آید تا خرید کند طوطی کچل را می‌بیند می‌خندد و می‌گوید؛ ای کل مگر تو با کلان آمیختی، تو مگر از شیشه روغن ریختی؟ منظورش این بود که تو هم از شیشه روغن ریختی زدن توی سرت موهایت ریخته است؟ اینجا خودش را قیاس می‌کند و از قیاسش خنده آمد خلق را، کوچو خود پنداش صاحب دلق را. از این مقایسه کردن مردم خندیدند.

ما هیچ‌وقت در طبیعت و در زندگی این عمل مقایسه را نباید انجام بدهیم، خودمان را با دیگران مقایسه نکنیم. همیشه در مقایسه جلو نگاه می‌کنیم پشت سر را نگاه نمی‌کنیم که اگر پشت سر را نگاه بکنیم می‌بینیم که جریان چه است. یکی آمد بیرون کفش نداشت خیلی ناراحت بود دید چند نفر پا ندارند گفت خداراشکر که پا دارم؛ باید ببینی چند نفر کفش اسکی دارند تلاش کنی و به آن برسی؛ ولی حرص نخور. در مسابقه زندگی از یک مسیری رد می‌شوی به جای اینکه از طبیعت لذت ببری فقط داری می‌دوی، دویدنی که میلیون‌ها نفر جلوتر هستند و تمام شدنی نیست. مسئله بعدی در بند و توجه کسی نباش؛ چون انسان‌ها دل‌شان می‌خواهد دیگران مدام از آن‌‌ها تعریف کنند، اگر در بند توصیف دیگران باشی یکی می‌گوید؛ تو خیلی خوب شعر می‌گویی؛ ولی دیگری می‌گوید؛ مزخرف می‌گویی. یکی می‌گوید؛ تو آدم دین‌داری هستی و دیگری می‌گوید؛ تو کافر هستی؛ پس در بند توصیف دیگران نباش. برای ما مهم است دیگران چه فکر می‌کنند؛ ولی نباید چشم‌مان به توصیف دیگران باشد و باید بدانی همه چیز تغییر می‌کند.

نویسنده: همسفر نرگس و همسفر شیرین رهجوی راهنما همسفر شادی( لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر شادی ( لژیون دوم)
ویرایش: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر آذر ( لژیون هشتم)
ارسال: همسفر راحله رهجوی راهنما همسفر مبینا ( لژیون ششم) نگهبان سایت 
همسفران نمایندگی رودهن

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .