دهمین جلسه از دوره هشتم کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶۰، نمایندگی خیام نیشابوری با استادی دستیار دیدبان مسافر محمود و نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر غلامرضا با دستور جلسه «وادی دهم و تأثیر آن روی من » پنجشنبه 8 آذرماه ۱۴۰۳ رأس ساعت 16:30 آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
کنگره ۶۰ پلی است که میان دوزخ و بهشت کشیده شده است.با ۱۴ ستون از قوانین جاری در هستی، که برای بنا شدنش، رنج های سهمگینی کشیده شده است، تلاشی هزاران ساله میان حلقه های آفرینش.
سلام دوستان محمود هستم مسافر.خداوند را شاکر وسپاسگزارم که امروز را هم روزی من قرار داد که توفیق حضور درجمع با محبت وبا صفای نمایندگی خیام باشم.از ایجنت و مابقی خدمتگذاران شعبه سپاسگزارم که با تلاش خودشان باعث پیشرفت شعبه میشوند. یکسری ازجملات و کلماتی را که در طول روز در زبان محاوره استفاده میکنیم گاهی برایمان عادی میشود، مثل این جملاتی که میگوییم:(خدایا شکر که امروز اینجا هستم) یا ( خدایا شکر که زیر سقف کنگره قرارگرفتهام)امّا برای افرادی که مثل ما از آن مسیر سخت آمدهایم، از آن جهان تاریکی و بی حسّی و از آن دنیای سرمازده آمدهایم،واقعا هرثانیه و هر ساعتش هزاران بار شکر دارد که با یک آرامش نسبی و حال خوب در اینجا نشستهایم، با یک خیال آسودهای، خانوادههایمان در کناردستمان و همه چیز گل و بلبل است. برای ماهایی که آن تنهاییها و آن تاریکی ها را دیدهایم ثانیه به ثانیهاش جای شکر دارد و خواستم این را به شما هم انتقال بدهم که غافل نشویم از این چیزی که هستیم چرا؟چون وادی این دستورجلسه میخواهد هم امید و هم هشدار را به تک تک ما بدهد. پیامی که خواندم از سردار و دستورجلسه ی این هفته یکی از وادی هاست و توی کنگره ی ۶۰ ، چهارده وادی داریم که، ۱۴ ستون اصلی کنگره ۶۰ هستند و این چهارده تا جزو قوانین لاینفک هستی و نیستی هم هستند.شما چه بخواهی و چه نخواهی، چه یاد داشته باشی و چه یاد نداشته باشی، این قوانین اجرا میشود. شما چراغ قرمز را که رد کنی جریمه میشوی، حالا یکبار افسر است، یکبار دوربین، یکبار هم کامیون از روی ماشینت رَدمیشود، مبلغ جریمه و شکل جریمه فرق دارد، امّا نقض قانون تاوان دارد، بهاء دارد و روی تو اجرا میشود که ما این را، ( حداقل جمع ما) خوب فهمیده ایم.ما بارها می گوییم که قبل از شروع مواد ، بازی را شروع کردهایم و حکم افرادی که بازیگر آن زمین بوده اند، همان رفتن به عمق تاریکی، تنهایی، یخ زدگی، ناامیدی، یأس، خشونت و.. کُلی حس ها و صفت های منفی دیگر، حالا تو میخواهی بدان ، میخواهی ندان. آن اجرا میشود برایت.
پس وقتی میگوییم قانون یعنی این، یعنی کار به رنگ و پوست و نژاد و تفکر و دین و غیره نداریم. در نقطه شروع ممکن است هر کداممان به یک بهانهای به سمت مواد رفته باشیم، یعنی اگر ما اینجا صد نفریم، شاید به صد دلیل مختلف هر کسی وارد جهان تاریک اعتیاد شدهایم،اما وقتی که شد قانون، شما دیگر جریمه خواهی شد، حالا اگر مریض داشتی ، عروسی داشتی، عزا داشتی، بچه ات مریض بود، اصلا قانون به اینها کاری ندارد.هستی هم همینطور قانونمند است، چنانکه در جهانبینی یک میگوید: ما میخواهیم قوانین بازی را یاد بگیریم، در کلاسهای جهان بینی تا به امروز ۹ تا از این قانون ها را مرور کردهایم و امروز نوبت به وادی دهم است که میگوید صفت گذشته در انسان صادق نیست.
من همیشه پیشنهادم همین است که دستورجلساتی که وادی ها هستند بهترین متون خود کتاب و سی دها و فایل های صوتی آقای مهندس است.هیچکس مثل خود آقای مهندس نمیتواند وادی ها را تفسیر کند و توضیح دهد چون نوشته خود ایشان است. امّا در دستورجلسات ما هم هست که گفته شده : ( وادی و برداشت من از آن) یعنی میخواهم بگویم این چیزی که امروز مطرح می کنم برداشت من از وادی دهم است. وقتی که فلش بک میزنم به گذشته در مییابم که چقدر این وادی برایمان مورد نیاز بوده است. زندگی ما مثل انسانی است که وارد جاده یک طرفهای شده است طولانی و عمیق، که آنقدر دور میشود که حتی روزنه ی نوری هم از پشت سر دیده نمیشود، در چنین شرایطی آدمی حکم میکند به اینکه باید تا آخر خط برود. حالا گذشتگان ما هم میگفتند که:(لبی که خورد به وافور،شسته شود با کافور) یعنی اگر مواد را شروع کردی تا ( بیل آخر ) برو، میگفتند: (دود اول و بیل آخر)، یعنی واقعا برای ما یک قانون شده بود.الآن میفهمیم که یک مصرف کننده ی بیمار، کسی که درگیر است، نیاز دارد که یک نفر این موضوع را به او بفهماند که دوست عزیز، هرجایی که امروز هستی، می توانی که نباشی!
یعنی وقتی صحبت از صفت می شود، به منظور اینست که، انسان موجودی است که اعمال آن تبدیل میشود به صفتهایش. مواد مصرف میکنی، میشوی معتاد، سرقت میکنی، میشوی سارق، معلم هستی، میگویند فرهنگی، آرشیتکتی، میگویند، یک انسان مهندس، ببینید سرجمع عملکرد و عمل ما، صفت ما را تعیین میکند و به ما میچسباند. اگر این را خوب فهمیدهایم، اینجا دارد میگوید که انسان قابل تغییر است. آقای محمود مصرف کننده، درست است که ۳۰سال مصرف کننده بودی اگر بخواهی ، میتوانی که از فردا دیگر مصرف کننده نباشی، یا آقای قاضی یا معلم و یا هر چی، اینجایی که هستی بسیار خوب و عالی است اما میتوانی که در این جایگاه نباشی، مثلا آقای پزشکی که سوگند پزشکی را از یاد بردهای و زیر میزی و رشوه و کارهای این مدلی که مُد شده است را انجام میدهی، میتوانی از یک پزشک سوگند خورده شریف به یک انسان رذل و خائن تبدیل بشوی. اگرکسی همین مطالب را ۵ سال زودتربه ما میگفت، ما چقدر ممکن بود که زودتربرای درمان اعتیاد خود اقدام میکردیم وبه تغییر صفت خود میاندیشیدیم. پس محکوم نیستیم که تا انتها این جاده ی یک طرفه را برویم. خودم هم خیلی سعی کردهام که در این سالهایی که گذشته، برای انسان های مصرف کننده به همین نرمی ولطیفی وبدون هیچ باید و دستوری ، این را حداقل القا کنم به آنها که بدانند : با تماممشکلات و مسائلی که هست میشود که آنچه هستند نباشند! درسفراولوادی ۱۰ معنایی سراسراز امیدواری و راهی برای رهایی از بند اعتیاد دارد واما در سفر دوم معنای وادی ۱۰ خبر از بیم و هشداری دارد که ممکن است مسافر سفر دومی دچار غرور و منیت شده و جایگاه خوبی را که با اینهمه زحمت بدست آورده است را با رعایت نکردن قوانین به راحتی از دست بدهد .این وادی همچون دو لبه شمشیر تیز وبرنده است و هم امید دارد و هم بیم و هشدار. همین وادی به من نوعی میگوید: که حواست باشد که غرّه نشوی، منیّت نگیری، و خیلی صفت های دیگر که می تواند بیاید کنار این صفتت و آن آزادی و آن رهایی را از تو بگیرد. حالا در مبحث جهانبینی ما، آزادی حتماً قید مواد را زدن نیست! کسی که زیاد قضاوت میکند، هنوز در بند است ، کسی که حسادت میکند، کسی که خیلی از این مسائل را رعایت نمیکند یعنی هنوز در بند است وآزاد نشده است وامروز هم به من سفر دومی این بیم را میدهد که اگرندانی و بلد نباشی میتوانی دوباره و به راحتی صفت هایت عوض شود.
و مسئله مهم دیگری که باعث شده است من امروز در شعبه خیام کنگره ۶۰ حضور پیدا کنم این است که امروز تولد ده سال رهایی مهدی آقا در کنگره است. واقعاً تولد ها و دستور جلسات بی دلیل با هم چفت و بست نمیشوند، اینکه میچرخد و میچرخد و یکسری چیزها در کنار دستور جلسه قرار میگیرد به ما میگوید که هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست. مهدی ۱۰ سال پیش وارد لژیون من شد با تخریبهای بسیار شدید، شاید بشود گفت که صفتهای زشتی داشت که خدا را شکر امروز هیچکدام از آن صفت ها و تخریبها در این شخصیت جدید نیست. و ارتباط این تولد و دستور جلسه دقیقاً در همین است. در جلسه اول که در لژیون حضور داشت بیشتر از ۲۰ بار ورود و خروج داشت، مصرف شدید شیشه داشت آنهم در ده سال قبل، همان زمان که جناب مهندس اعلام کردند سونامی شیشه در راه است، آن وقت درمانی برای شیشه وجود نداشت. مهدی در آن روزها آرام و قرار و آرامش نداشت مدام با خودش و همه چیز درگیر بود، تا بعد از مدتها یک نکته مثبت در مهدی دیدم و آن هم دست به قلم بودنش بود و من روی همین نکته تمرکز کردم و همین دلیلی شد که مهدی در کنگره ماند تا اینکه رهایش را گرفت و بعد از رهایی چند مدتی از او بی خبر بودم تا اینکه شندیم در کنگره خدمت های مختلف را گرفته است و این واقعاً من را خوشحال کرد. باز هم این تولد را به مهدی عزیز تبریک میگویم که روی پای خودش ایستاد و این حال خوب و خوش را به خودش هدیه داد و همه اینها با تلاش و کوشش و ایستادگی خودش اتفاق افتاد. از همه شما متشکر که به صحبتهای من گوش کردید.
عکس: مرزبان خبری مسافر حمید
تایپ: مسافر ارمان (لژیون هشتم)
بارگذاری: خدمتگزار سایت مسافر محمد (لژیون سوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
145