English Version
This Site Is Available In English

تزکیه و پالایش با تفکر صحیح امکان‌پذیر است

تزکیه و پالایش با تفکر صحیح امکان‌پذیر است

جلسه سوم از دوره اول جلسات لژیون سردار همسفران کنگره60 نمایندگی محمدی پور با استادی مرزبان همسفر مریم، نگهبانی همسفر افتخار و دبیری همسفر لیلا با دستور جلسه «وادی دهم (صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۵ آذرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

از همسفر لیلا و همسفر الین بابت خلاصه برداشت‌هایشان خیلی ممنونم و از همسفر افتخار که مرا برای جایگاه استادی انتخاب کردند تشکر می‌کنم. خدا را شکر می‌کنم که قسمت شد در این جایگاه بنشینم و بعد از مدتی، تجربه‌ جایگاه استادی را داشته باشم. از همسفر عطیه، همسفر بهار و همه دوستان حاضر در لژیون هم سپاسگزارم. دستور جلسه با عنوان وادی دهم است؛ صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است. اگر بخواهیم معنی لغوی صفت را بگوییم، صفت به معنای خاصیت هر چیزی است. این وادی به ما امید می‌دهد و همچنین درباره‌ سقوط و مشکلات صحبت می‌کند. وادی به ما می‌گوید که هر چه قدر از ضد ارزش‌ها دوری‌کنیم و به سمت تصفیه و پالایش برویم و به ارزش‌ها روی بیاوریم، مطمئناً مسیر ما درست خواهد بود.

این ارزش‌ها چگونه برای ما قابل‌دیدن می‌شوند؟ وقتی من در مسیر درست حرکت کنم و خودم را تصفیه و پالایش کنم. انسان از روزی که خلق شد اشرف مخلوقات است و تمام اختیارات به او داده‌شده تا خود انتخاب کند. هیچ‌کس به‌اندازه انسان قدرت اختیار ندارد. اگر به حیوانات و نباتات نگاه کنیم، همه خوی حیوانی دارند. هیچ‌وقت یک شیر درنده دست از درندگی‌اش برنمی‌دارد، اما انسان‌ها هم پستی‌ و هم بلندی‌ها را تجربه می‌کنند؛ یعنی می‌تواند از پستی‌ها به بلندی‌ها برسد و هم برعکس از بلندی بیفتد.

این وادی در من همسفر چه تغییراتی ایجاد کرد، نگاه من را به زندگی و تمام ضد ارزش‌هایی که یک روز فکر می‌کردم مسافرم دارد تغییر داد. وقتی وارد کنگره شدم به‌وضوح برایم نمایان شد. من پر از چالش بودم و فقط به مسافرم نگاه می‌کردم. من پر از کینه و نفرت بودم، حتی در لژیون سردار که در کنگره تشکیل شد. من همیشه می‌گفتم اگر درگذشته بخشش می‌کردم، این کار را فقط از روی ترحم و دلسوزی انجام می‌دادم. هیچ‌وقت بخشش از روی حال خوب من نبود. این تجربیات به من آموخت که این احساسات در وجود من مانند یک ستاره خاموش بودند؛ اما همه این چیزها روشن شد چرا؟ چون در مسیر دانایی قرار گرفتم. وقتی به کنگره آمدم و آموزش‌ها را گرفتم، آقای مهندس نکات مهمی را برای ما روشن کردند. جسم من نیز تأثیرات مثبتی از این پالایش دریافت کرد. هنوز راه زیادی دارم تا به هدفم برسم، اما متوجه شدم که اگر امروز خودم را تصفیه و پالایش نکنم، هیچ‌کس نمی‌تواند به من کمک کند که به درجات بالاتر برسم. این منم که انتخاب می‌کنم مریم پر از کینه باشم یا مریم پر از محبت. همه‌چیز به انتخاب من بستگی دارد.

بعضی‌ها می‌گویند: نه من همینم درحالی‌که این تفکر نشان‌دهنده‌ افتادن در قعر چاه است. برای این‌که از قعر چاه بیرون بیاییم، نیاز به یک طناب داریم. هیچ‌کس نمی‌تواند با دیواره‌ها بالا بیاید و آن طنابی که در چاه می‌افتد، مطمئناً مسیر درستی است که در کنگره وجود دارد. علم آقای مهندس به ما کمک کرد تا از ته آن چاه بیرون بیاییم و نور را ببینیم. ما تا زمانی که تاریکی‌ها را تجربه نکرده باشیم، نمی‌توانیم عشق و محبت را درک کنیم. همیشه این تاریکی‌ها هستند که روشنی‌های پرنور را ایجاد می‌کنند. وقتی نتوانستم کسی را ببخشم، این احساس در من وجود داشت. بخشیدن برایم سخت بود. همیشه می‌گفتم خدا نکند کینه کسی را به دلم بگیرم تا آخرین لحظه می‌خواستم به او نشان دهم که کارهایش چه تأثیری بر من گذاشته است؛ اما در یک سی‌دی، استاد امین گفتند که اگر نسبت به کسی بخل، نفرت یا کینه‌داریم، آن فرد را زندانی افکار خودکرده‌ایم؛ بنابراین نشستم و فکر کردم. اگر کسی برایم ارزش ندارد، چرا باید ذهنم درگیر او باشد، ذهن من بسیار ارزشمندتر از آن فرد است؛ باید رها کنم و ببخشم تا خودم آزاد شوم و دیگر ذهنم درگیر او نباشد.

این تجربیات باعث شد که صفت گذشته من تغییر کند. من هیچ‌وقت نمی‌توانستم مسافرم را ببخشم و همیشه مشکلات زندگی‌ام را به او نسبت می‌دادم؛ اما از وقتی‌که به کنگره آمدم، واقعاً تغییر رویه دادم. هنوز به‌عنوان یک همسفری که چند سال رهایی دارم، مشکلاتی در زندگی‌ام وجود دارد و ضد ارزش‌ها در من و مسافرم هنوز است؛ اما یاد گرفتم که اگر مسافرم از مسیر خارج شود من باید کوتاه بیایم. اگر روزی هزار بار هم از خدا و آقای مهندس تشکر کنیم بازهم کم است؛ چون اگر به اعتیاد مسافرم کاری نداشته باشم، رفتارهای من دیوانه‌ام کرده بود. رفتارهای من مانند قرص‌های اعصاب بود و فقط به خاطر این‌که مقصر را به مسافرم نسبت می‌دادم. من هیچ‌وقت خودم را نمی‌دیدم. مریم پر از کینه و نفرت بود و همیشه فکر می‌کردم این احساسات باقی خواهند ماند؛ ولی وقتی به کنگره آمدم، فهمیدم که من باید انتخاب کنم که امروز نسبت به کینه داشته باشم یا نه؟ این من هستم که باید تصمیم بگیرم؛ حتی اگر طرف مقابلم کار ضد ارزشی انجام دهد، باید او را رها کنم. من ببخشم تا حال خودم خوب باشد. شاید آن فرد نخواهد تغییر کند، اما من باید تغییر کنم. درجایی نوشته بود که تمام فرصت‌هایی که در زندگی داریم، به‌اندازه یک‌لحظه است. هیچ‌وقت آن لحظه دیگر تکرار نمی‌شود. اگر در آن لحظه به کسی محبت کنیم، فقط همان تاریخ باقی می‌ماند. اگر دقت کنیم، آقای مهندس همیشه قبل از شروع سی‌دی‌ها ساعت و تاریخ را اعلام می‌کنند. همیشه فکر می‌کردم چرا ساعت را می‌گویند. وقتی این جمله را خواندم، فهمیدم که می‌خواهند بگویند آن ساعت دیگر تکرار نمی‌شود و باید بدانیم در آن ساعت چه‌کار خوبی انجام داده‌ایم.

امیدوارم همه ما در کنگره یاد بگیریم که تمام ساعت‌ها و ثانیه‌ها که در این وادی به‌شدت بر اهمیت زمان تأکید می‌کند وجود دارد. همچنین فضا و مکان، صوت، نور و حس نیز اهمیت دارند. اگر نوری نباشد که نور مطلق خداست و به ما ایمان می‌دهد، ایمان وجودی ما همان نور خداست. صوت چیزهایی است که می‌شنویم و حس احساسی است که بین ما پیوند محبت برقرار می‌کند. امیدوارم در کنگره با آموزش‌های کنگره بتوانیم به بهترین نحو از تمام ثانیه‌های زندگی‌مان لذت ببریم و اگر یک روز به گذشته نگاه کردیم شرمنده نباشیم که چرا در آن روز، در آن ساعت، آن دقیقه، کار ضد ارزشی انجام دادم. چرا نتوانستم از آموزش‌های کنگره بهره ببرم؟ برای یک همسفر اگر می‌خواهد متوجه شود که آموزش‌ها را به‌درستی به‌کاربرده و در مسیر صحیح حرکت می‌کند، باید از تغییراتش از تاریکی به روشنایی آگاه شود. مطمئناً در کنگره تنها با فرمان‌برداری از راهنما و قرار گرفتن در دایره و مدار قوانین و حرمت‌ها می‌توانیم پیشرفت کنیم. اگر در این مدار حرکت کنیم و از راهنمای خود پیروی کنیم، مطمئناً او به ما کمک خواهد کرد تا درست تزکیه و پالایش شویم و صفات ما تغییر کند.

تایپ: همسفر شادی رهجوی راهنما همسفر آمنه (لژیون‌ سوم)
عکاس: همسفر بهار مرزبان‌ خبری
ویرایش و ارسال: همسفر الین نگهبان سایت
همسفران نمایندگی محمدی‌پور قم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .