انسان برای بودن و ثابت کردن وجودش، دائما در حال جنگیدن با خود، خانواده و جامعه است.
بعضی اوقات به خاطر نداشتن دانش کافی و نپذیرفتن مسئولیت کارهای خودمان دست به اقدامات جبران ناپذیری میزنیم و مشکلات عدیدهای برای خود و اطرافیان به وجود می آوریم که به آن معرکه گیری میگویند.
معرکه گیری یعنی کسی بساطی پهن کند یا فرکانسی بفرستد که نظر دیگران را جلب کند و تفکر آنها را از موضوع اصلی دور کند. کسی که معرکهگیری می کند در واقعیت سه ضلع مثلث جهالت(منیت، ترس و ناامیدی)را در خود تقویت کرده است.
درواقع فرد با منیتی که دارد اشتباه خود را نپذیرفته و در ادامه ترس از دست دادن موقعیت، داشته ها، اطرافیان و پوچ بودن ادعای خودش سبب ناامیدی و گوشه گیری میشود. سپس شروع به معرکهگیری مینماید و به زمین و زمان بد و بیراه میگوید؛ تقصیر را گردن دیگران انداخته و موضوع اصلی را تبدیل به حاشیههای مخرب می کند.
نقطه ی مقابل معرکه گیری، یادگیری است. یادگیری یعنی آموزش در رشد و تعالی افکار انسان و پیشرفت در تمام امور زندگی برای رسیدن به اهداف؛ کسی که هدف و خواسته داشته باشد و برای رسیدن به آن تلاش کند، وارد مقولهی معرکهگیری نمیشود؛ چون می داند این حواشی او را از صراط مستقیم دور کرده و همیشه در پی آن است که مثلث دانایی (آموزش، تفکر و تجربه) را در خود تقویت کند.
رابطه ی یادگیری با معرکه گیری مثل دوکفهی ترازو میباشد؛ هرچه یادگیری کمتر باشد، معرکه گیری بیشتر میشود و بالعکس. در کنگره نق زدن، بهانه جویی، ایراد گرفتن از زمین و زمان، عیب جویی از راهنما، ایجنت، مرزبان شعبه و ...مصداق بارز معرکهگیری میباشد تا معایب و کم کاری خود را توجیه کند.
چنین افرادی نا خودآگاه از چرخهی سیستم حذف میشوند؛ ولی کسی که برای درمان به کنگره میآید، میداند پاکی و رهایی که هدف اصلی او بوده گوهر گرانبهاییست که به سختی به دست می آید و نباید با وارد شدن به حاشیه ها آن را از دست داد.
به قلم: مسافر غلامعباس لژیون 8
رابط خبری: مسافر امیرعلی لژیون 8
تنظیم و ارسال: مسافر عباس خدمتگزار سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
139