English Version
English

وادی پنجم سکوی پرتاب انسان

وادی پنجم سکوی پرتاب انسان

چهارمين جلسه از دور هجدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگر ۶۰، نمایندگی باباطاهر همدان با استادی راهنمای محترم مسافر عباس نگهبانی مسافر سعید و دبیری مسافر جواد با دستور جلسه «وادی پنجم و تاثیر آن روی من» ٢۴ تیر ماه ۱۴۰۳ ساعت ١٧:٠٠ آغاز به کار کرد.


خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان عباس هستم یک مسافر
در مورد دستور جلسه که وادی پنجم است می‌گوید در جهان ما، تفکر قدرت مطلق حل نیست بلکه با رفتن و رسیدن آن را باید کامل کرد. این وادی سکوی پرتاب برای ماست. اگر این وادی را درک کنیم از نظر درونی جایگاه ما عوض می‌شود. اما این وادی به ما چه می‌گوید؟ می‌گوید در این جهان ما، تفکر قدرت مطلق حل نیست. شاید در جهان‌های دیگر تفکر قدرت مطلق حل باشد و ما هرچه فکر کنیم انجام شود ولی در این جهان چنین چیزی انجام نمی‌شود.

ما باید برگردیم به وادی‌های گذشته، ۴ وادی که پشت سر گذاشتیم وادی‌های تفکر بودند و بیشتر در جهان ذهن با آن‌ها سر و کار داشتیم. آقای مهندس نویسنده کتاب چهارده وادی می‌خواهد ما را به یک مسیر هدایت کند به یک مقصد معین هدایت کند تا برسیم به مرحله عشق. واقعا به آن مرحله توحید و خداشناسی برسیم.

وادی اول این را به ما آموزش می‌دهد، ما فرق بین تفکر و افکار را بدانیم. معنی تفکر متمرکز شدن روی هدف و موضوع خاص است، ولی افکار مثل اشعه نور است همه جا تابیده می‌شود. آن انرژی و نیرو ندارد ولی تفکر کردن مثل ذره‌بین گرفتن زیر نور است. در مورد وادی دوم هم امید و ناامیدی را به ما یاد می‌دهد. ما یک هدف و خواسته برای خودمان ترسیم می‌کنیم به سمت آن می‌خوایم حرکت کنیم.

نیروهای منفی سراغ ما می‌آیند می‌گویند؛ از شما سنی گذشته است کجا می‌خواهی بروی؟ ۱۰۰ کیلومتر می‌خواهی راه بروی، کجا می‌خواهی برسی؟ شاید از آن مسیر و خواسته‌ای که داریم از آن مسیر دور شویم تا دیگر ادامه ندهیم. وادی سوم هم می‌گوید؛ باید دانست خود عباس بیشتر از هر کسی می‌تواند خودش را کمک کند. خود من باید زحمت بکشم، تلاش کنم، مسئولیت کار خودم را بر عهده بگیرم.

وادی چهارم هم مرزبندی بین من و خدا را مشخص می‌کند. مرزبندی بین راهنما، پدر، مادر، همسر، خانواده، همه را مشخص می‌کند و می‌گوید خداوند به شما اختیار داده است و به واسطه همین اختیار وارد تاریکی شده‌ای و با همین اختیار هم باید از تاریکی‌ها خارج شوی.

این وادی هم به ما می‌گوید افکارهایی که مثبت هستند و قابل قبول هستند از قوه به فعل در بیاورید. می‌گوید ما در سه جهان در حال حاضر زندگی می‌کنیم، یکی جهان فیزیکی است که داریم در آن زندگی می‌کنیم، یکی جهان خواب است که ناخودآگاه در آن زندگی می‌کنیم و یکی جهان ذهنی است که در آن جهان زندگی می‌کنیم. بیشتر حرفش از جهان ذهنی شروع می‌شود که می‌گوید: هفت تا کالبد داریم، هفت آسمان داریم.

طی الارض‌ها، مکاشف‌ها از جهان ذهنی شروع می‌شود که بحث آن شده است و به درد ما نمی‌خورد. حالا مثال خود کتاب خیلی ساده و روان به ما می‌گوید شما گرسنه هستید و نیت کردید که بروید غذا بخورید. اول تصویرسازی می‌کنید کدام مغازه بروید، چی بخورید؟ اول ساختار آن را در ذهن خود انجام می‌دهید. بعد می‌روید به سمت آن، دست می‌زنید به جیبتان می‌بینید پول نیست و یا مغازه بسته است آن ساختار کلاً خراب می‌شود و یک ساختار جدید برای خودتان شکل می‌دهید.

این‌جا دو تا نکته است اول باید آن ساختار را در ذهن خودمان تشکیل بدهیم. حالا هر خواسته‌ای هست می‌خواهیم رها شویم. چرا می‌گویند روز رهایی را در ذهنت ترسیم کن؟ گام اول تصویرسازی است و گام دوم رفتن به سمت آن است. باید گوش به فرمان رهنما باشیم و دستورات او را مو به مو انجام دهیم تا به رهایی برسیم. همان چیزی که تصویرسازی کرده‌ایم.

گام دوم این است که این تصویرسازی را به اجرا در بیاوریم. وقتی به اجرا درآوردیم می‌توانیم آن را کاربردی کنیم. برای این‌که بتوانیم وارد این مرحله شویم باید از ترس و اضطراب و نگرانی رد شویم. خیلی جاها می‌مانیم پشت این دیوار و نمی‌توانیم حرکت کنیم. برای این‌که از این ترس، اضطراب و ناامیدی رد شویم باید به آرامش برسیم. برای به آرامش رسیدن باید پاکسازی و تزکیه کنیم.

یک آب آلوده برای اینکه قابل شرب شود باید این را تصفیه کنیم. هیچ راهی وجود ندارد. با ورد و دعا و نیایش نمی‌شود آب را تصفیه کرد. انسان آلوده هم همینطوری هست. اگر می‌خواهیم به آرامش برسیم باید خودمان را پاکسازی کنیم، باید خودمان را اصلاح کنیم. در این وادی این را دارد به ما یادآوری می‌کند.

بعضی موقع‌ها مسائل مذهبی را شاید مستقیم گفته نشود و ما چاره‌ای نداریم باید آن را انجام دهیم. توبه کنیم از ضد ارزش‌ها برگشت کنیم، برگردیم به صراط مستقیم چنگ بزنیم به ریسمان الهی، از خداوند کمک بگیریم هم به سمتش حرکت کنیم و از خداوند کمک بخواهیم و از ضد ارزش‌ها دوری کنیم که بتوانیم حداقل درمان شویم. آقای مهندس می‌گوید تو باید یا فیلسوف شوی یا عارف. تازه از اعتیاد دور شوی اگر عارف و فیلسوف کامل نشده‌ای حداقل یک نیمچه عارف و فیلسوف شوید. ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.

 

تایپ: مسافر انور
عکس مسافر: مسافر مرتضی
مرزبان کشیک: مسافر مسعود
تنظیم و ارسال: مسافر مسعود مرزبان خبری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .