دلنوشته مسافر امیر از لژیون نهم، رهجوی راهنمای محترم مسافر سلمان در خصوص دستور جلسه «تخریبهای شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد DST»
سلام دوستان امیر هستم یک مسافر؛ با دوازدهسال تخریب وارد کنگره شدم، اخرین آنتیایکس مصرفی شیشه، کراک و متادون، مدت هفت ماهه سفر میکنم به روش DST، داروی درمان OT، راهنمای خوبم آقا سلمان از لژیون نهم نمایندگی بنیان، رشتهی ورزشی باستانی. داروی درحال مصرف ۰/۶ سی سی.
در مورد دستور جلسه هفتگی، تخریبهای شیشه و تجربه من از متد DST، میخواهم از خودم بگویم؛ شاید دوازده یا سیزدهسال پیش خیلیها نمیدانستند شیشه چیست و آن زمان به آن آیس میگفتند. من راننده تاکسی بودم و در آژانس پدرم مشغول به کار بودم. یک جوانی هرروز ساعت ۳ میآمد ماشین میگرفت که در بیشتر مواقع نوبت من میشد. با هم دوست شده بودیم. هر روز حدود چهار یا پنج ساعت دور دور الکی به قول ما تو شهر میزد. بعداً فهمیدم که شیشه مصرف میکرد و دوست داشت داخل شهر دور بزند. بعد از مدتی روی ما با هم باز شد و دیگر جلوی من مصرف میکرد.
من حتی تا آن روز سیگار هم نمیکشیدم؛ ولی وسوسه شدم. یادم هست یک روزی سه تا دود مصرف کردم و ۴۸ ساعت نخوابیدم و غذا از گلویم پایین نمیرفت. کم کم آن جوان برای مصرف آیس که آن موقع بسیار گران بود، مغازه خودش که یک ادکلن فروشی با ۳ پرسنل داشت را از دست داد و دیگر کرایه من را هم نمیداد. حدود یک ماهی به من نزدیک پانصد یا ششصد هزار تومان بدهی داشت. از هم دور شدیم؛ ولی من که خودم ساقی او را پیدا کرده بودم، سراغش میرفتم و مصرف میکردم؛
و در ضمن پوشیده نیست که بگویم هر روز کارکرد من سهبرابر روزهای معمولی بود. هرکس اگر آن روزها با ماشین پانزدههزار تومان کار میکرد، من چهل و پنج هزار تومان کار میکردم؛ که دیگر این برای من تبدیل به یک منبع درآمد خوب شده بود. بعداز گذشت چهار یا پنج سال، دیگر آن انرژی در من نبود و حتی نمیتوانستم کار کنم. فقط برای اینکه مصرف کنم، میتوانستم از جایم بلند شوم و بیرون بروم. کراک هم تازه آمده بود و مصرف آن را هم شروع کردم. حالا شده بود دو مواد مخدر و محرک که باز هم جوابگو نبود؛
چون همه تقلبی و دست ساز بود؛ و برای انرژی گرفتن، قرص متادون هم اضافه شد. روزی های آخر تا یک میلیون تومان هزینه مصرف مواد من بود. همه چیز را طی این دوازدهسال از دست دادم. خانوادهام، بچههایم، کارم، ماشینم و خانهام. الان که در کنگره هستم، بعد از هفتماه سفر و در سن ۴۸ سالگی، میخواهم دوباره شروع کنم و دوباره همهچیز را بسازم. خدا را شکر میکنم که این تصمیم را گرفتم و از او میخواهم من را کمک و یاری دهد.
نویسنده: مسافر امیر از لژیون نهم
ویرایش و ارسال خبر: مسافر جواد
- تعداد بازدید از این مطلب :
80