وادی پنجم بعد از چهار مرحله که در مورد تفکر صحبت کردیم به میان آمد، تا بدانیم فقط صرفاً با تفکر نمیتوانیم کاری انجام دهیم. مثلاً؛ فقط با فکر کردن خالی در مورد غذا پختن صاحب غذای مورد نظر نمیشویم و همچنین غذا خود به خود فقط با فکر کردن ما پخته نمیشود، من در زندگی قبل از کنگره هرگز به این فکر نکرده بودم که در این حیات زمینی چند جهان وجود دارد، طبق این وادی یاد گرفتم که جهان خاکی، جهان خواب، جهان ذهنی وجود دارد و در این میان قویترین و پیچیدهترین جهان به نظر من جهان ذهن است که هر قدر آموزش و آگاهی انسان بالاتر میرود، جهان ذهن، قوی و قویتر میگردد و این عمل مقدمه برنامهریزی و یا مقدمه عمل و تمرین برای چگونه زندگی کردن است.
ساختارهای جهان ذهن با تفکر بوجود میآیند، در وادی پنجم، تفکرات ما از بالقوه به بالفعل در آمده و نمایش داده میشوند. در این وادی؛ مثلث پندار سالم، گفتار سالم و کردار سالم مطرح است، ما با تفکر سالم نتیجه خوبی بدست خواهیم آورد. هفت پله یا هفت مرحله در این وادی عنوان شده است که تک به تک این پلهها دریایی از آموزش و دنیایی از علم زندگی درست را برای ما آشکار میکند.
برگشت از ضد ارزشها اولین و مهمترین مرحله شناخت ضد ارزشها است و برگشت از اعمال نادرست مثل؛ دروغ گفتن، دزدی کردن، رشوه دادن، پیمان شکنی، مصرف مواد مخدر، غیبت کردن، شهادت نادرست دادن، تجاوز کردن و … خودداری؛ وقتی ضرر یا منفعت انجام کاری برای ما روشن نیست، بهتر است از انجام آن خودداری کنیم.
قناعت، اینکه از کمترین امکانات بهترینها را بوجود خواهیم آورد، همچنان که در طبیعت از زمین شور و خاک، میوههای بسیار خوشمزه به عمل میآید. صبر، پشت سر گذاشتن و یا طی کردن یا تحمل زمان همراه با تلاش و کوشش لازم برای رسیدن به هدف مورد نظر است. اگر بخواهیم در مورد پسانداز بدانیم، من اصلاً اهل پسانداز نبودم، ولی در کنگره پسانداز مادی و پس انداز معنوی را آموختم و یاد گرفتم، پسانداز برای افراد ثروتمند نیست، پسانداز معنوی بسیار تا بسیار مهمتر از پسانداز مادی است، چون در ابعاد دیگر زندگیمان آثارش را خواهیم دید.
توکل، رضا، تسلیم، این پله از وادی پنجم را با پوست، گوشت و استخوان کاملاً درک و احساس کردم که توکل واقعی و در ادامه راضی به رضای خدا بودن و تسلیم واقعی آن چیزی نیست که فکرش را میکردم باید بگویم، در این راه فهمیدم توکل واقعی قلبی و درونی به خدا و اعتماد داشتن به تقدیر خدا، مثل از دست دادن فرزندم که تلاش زیادی کردم و خدا نخواست، وقتی با تمام وجودم تسلیم شدم آن موقع بود که آرام گرفتم.
من متوجه شدم، مسائلی که در زندگی اتفاق میافتد، فقط تقدیر و خواست خداوند مطرح است و باید دست به سینه، در برابر قدرت مطلق، فرمانبردار واقعی فرامین او بود. این خلاصه مطالبی بودکه در مورد وادی پنجم فرا گرفتیم، اما برداشتی که در زندگی من از این وادی بدست آمد، این بود که معنی این هفت پله ذکر شده در این وادی در طول عمر برای من هضم نشده بود و هنوز هم در اجرا کردن این پلهها دچار مشکل هستم، ولی نتیجهای که در زندگی از مطالعه این وادی بدست آوردم یاد گرفتم، پس انداز کنم، انسان ولخرجی نبودم ولی پس اندازی نداشتم و همیشه چشم من به دست مسافر خدا بیامرزم بود و از این که مبادا روزی نباشد و یا در اثر اعتیاد شغلش را از دست بدهد، وحشت داشتم.
از آنجاییکه همیشه از هر چیزی که واهمه داشتم بر سرم میآمد، این نیز برای من تجربهای شد و بعد از مسافرم نه تنها من نمردم بلکه فهمیدم خدایی بالاتر از مشکلات من وجود دارد که از آینده من باخبر تر است. با رفتن مسافرم مسئولیت تمام و کمال زندگی بر دوش من افتاد و در شهر غریب باید فکری میکردم که روی پای خودم بایستم و آنچنان مدیریت کنم که درمانده و چشم امید به هیچکسی نداشته باشم، همیشه درون خودم سعی کردم این پلهها را مرور کنم تا راه آرامش در سایه اجرای این پلهها برای من و پسرم باز شود. خدا را هزاران بار شکر که در سایه لژیون سردار لذت بخشش هم برایم چندین برابر تجربه شد و دستهای پنهان قدرت مطلق آشکارا در زندگی من حس شد.
نویسنده: همسفر رؤیا راهنمای تازه واردین رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفتم)
رابط لژیون: همسفر الناز رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفتم)
ویرایش: همسفر شادی (مرزبان خبری)
ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر پریا (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی صائب تبریزی
- تعداد بازدید از این مطلب :
103