قلم در دست گرفتم تا آنچه که در زندگی گذشته و امروز من سپری شده است به نگارش در آورم، از شریک زندگی بودن تا همسفر شدنم، از ظلمت تا روشنایی، از جهل تا آگاهی، از غم تا شادی، از نفرت تا عشق، از خودخواهی تا فروتنی، از نادانی تا دانایی و در آخر از اعتیاد تا رهایی.
سالها پیش، وقتی متوجه شدم که همسر من یک مصرف کننده است، همه وجودم پر از پوچی و ناامیدی شد، تصور میکردم که در زندگی با شکست بزرگی مواجه شدهام، در آن زمان علاوه بر تخریبهایی که مسافرم بوجود میآورد، خودم هم در اثر جهل و نادانی، و افکار منفی، دچار تخریبهای زیادی شده بودم.
مسافرم چند سالی میشد که ترکهای زیادی را تجربه کرده بود، رفتن به کلینیک و مشاوره شدن و در اواخر و قبل از آشنایی با کنگره ۶۰، به روش سقوط آزاد هم ترک کرده بود که از هیچ کدام آنها نتیجهای نگرفته بود. مسافرم خیلی ناراحت بود، چون نمیتوانست راهی برای درمان قطعیاش پیدا کند تا اینکه یک روز از روزهای ماه محرم که برای عزاداری رفته بود، آنجا پیام کنگره را به او داده بودند، با امید به خداوند و اجابت دعاهایمان مسافرم وارد کنگره شد.
لحظه ورود به جهان خاکی با تولد همراه است، زمانی که به جهان هستی پا نهادم را در خاطرم نیست اما می گویند که با گریه همراه بود، درست مثل زمانی که به جهان کنگره ۶۰ پا نهادم و بار دیگر متولد شدم. علت گریه زمان تولد را نمیدانم، ولی دلیل گریه آن روز یعنی لحظهای که به کنگره آمدم را خوب به خاطر دارم، مات و مبهوت از اینکه میان آدمهایی قرارگرفته بودم که خود را لایق آن جمع نمیدیدم و تمام وجودم پر از درد و گلایه بود و از خداوند میپرسیدم که خدایا چرا من؟
در ذهنم مرتب غم ایامی که گذرانده بودم و من را به این مکان کشانیده بود را مرور میکردم. کنگره راه را به من نشان داد، به من آموخت، صبر کردن و قوی بودن را و من معجزه صبر را دیدم، الان که هفت سال و چند ماهی از رهایی مسافرم میگذرد و آرامش به زندگی من برگشته است، خدا را شکر میکنم که زندگی شاد و حال بهتری دارم من با آموزشهای کنگره خیلی مسائل را فهمیدم و توانستم به حال خوش برسم، این حال خود را مدیون کنگره و راهنمای توانمندم هستم که در این راه کنار من بودند، همیشه به این فکر میکنم که چقدر خوب شد که همسرم مواد مصرف کرد تا من هم با کنگره آشنا شوم.
امیدوارم روز به روز عشقمان زیادتر شود و تا آخر عمر با عشق و محبت در کنار هم زندگی کنیم. در آخر تشکر میکنم از تمام کسانی که در این راه زحمت میکشند تا همسفری چون من به آرامش برسد. اگر باران نباشد، رنگین کمانی نیست، اگر تلخی نباشد، طعم شیرینی را نمیفهمی، پس ناامید نشو، دشواریها و سختیها ما را نیرومند میکنند، امیدوارم که بتوانم لطف و زحمات راهنمای عزیزم را جبران کنم.
نویسنده: همسفر نسترن راهنمای تازه واردین رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون ششم)
رابط لژیون: همسفر معصومه رعجوی راهنما همسفر منیره (لژیون ششم)
ویرایش: همسفر شادی (مرزبان خبری)
ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر پریا (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی صائب تبریزی
- تعداد بازدید از این مطلب :
153