English Version
English

ما وقت داریم ولی انرژی نداریم

ما وقت داریم ولی انرژی نداریم

جلسه لژیون یکم در روز يکشنبه ۱۰ تیر‌ماه ۱۴۰۳
با استادی: راهنما مسافر عباس
با دستور جلسه: " ایمان اراده ، زمان انرژی " آغاز به‌کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان عباس هستم یک مسافر.
استاد امین در CD ایمان اراده، زمان و انرژی  می‌فرمایند: ما وقت داریم ولی انرژی نداریم مثلا؛ به من می‌گویند کاری انجام بده و یا مثلا چرا فلان جا نیومدی؟ چرا سراغی از من نگرفتی؟ و در همه موارد، گفتیم که وقت نکردم یا فراموش کردم و...
استاد امین توضیح می‌دهند، ما وقت داریم ولی انرژی نداریم.
برای این‌که بهتر متوجه این موضوع شوید مثالی می‌زنم؛
شما وقتی با گوشی موبایل‌تون کار می‌کنید، داخل هر برنامه‌‌ای که بشوید یک پنجره باز می‌شود و هر پنجره برنامه‌هایی که باز کردیم  و از آن استفاده کردیم را نشان می‌دهد، تا زمانی که برنامه‌ها باز باشند و آن‌ها را نبندیم از باتری گوشی استفاده کرده و انرژی مصرف می‌کنند.
ما انسان‌ها دقیقا همین‌طور هستیم و  فقط یه تفاوت بین ما و گوشی موبایل وجود دارد، در گوشی موبایل با زدن یک دکمه پنجره‌ها بسته می‌شود ولی انسان چنین دکمه‌‌ای ندارد و دقیقا ذهن انسان جایی هست که انرژی درونش ذخيره می‌شود؛ مثلا صبح که از خواب بیدار می‌شوید تمام کارهای روزمره را برنامه‌ریزی می‌کنید و به‌ ترتیب آن‌هایی که باید در روز انجام دهی را لیست، تصویر‌سازی و بعد برنامه‌ریزی می‌کنید.
در واقع یعنی داری انرژی تقسیم می‌کنی و شاید یک روز هم پیش بیاید که بگویید وای چقدر کار دارم و آنقدر مشغله کاریت زیاده که میگی وای چه‌جوری به این همه کار برسم و اصلا این حجم از کار را نمی‌توانی کنار هم قرار بدهی و براش برنامه‌ریزی کنی و این‌جا جای‌است که شما افکارتون خیلی زیاده و انگار مثل نور یک چراغ می‌باشد که هه جا را روشن می‌کند.
ذهن انسان دقیقاً مثل گوشی موبایل می‌باشد، ما یک‌سری کارهایی داریم که درون ذهن‌مان پنجره‌هاش باز شده آنقدر هم زیاد هستند که به تهش نمی‌رسیم و نمی‌توانیم با زدن یک دکمه تمام اون پنجره‌ها را ببندیم باید شروع کنیم یکی‌یکی این پنجره‌ها را ببندیم.
برای همین است که بعضی‌ها ساعت ۷ صبح که از خونه میزنن بیرون تا میاد ساعت ۱۰ صبح بشه خیلی خسته می‌شوند و اصلا انرژی ندارند با این‌که حتی کار زیادی هم نکرده‌اند و نمی‌دانند چرا خسته شده‌اند،  و دلیل آن باز بودن پنجره‌های بسته نشده در ذهن‌شان می‌باشد.

خودِ من یک برگه چک برگشتی داشتم، حتی پول چک را هم  داده بودم و فقط ۵۰۰ هزار تومان دیگه بدهکار بودم، طرف چک من را نمی‌داد و پیش خودش نگه داشته بود.
هر روزی که از درب مغازه او رد می‌شدم، با خودم می‌گفتم بدهکارم و اصلا جوری بود که نمی‌شد بروم پول را بدهم و برگه چکم را بگیرم.
مثلا؛ هر روز می‌گفتم، کار دارم، وقت ندارم‌، دیرم شده، از کار که برگشتم می‌روم سراغش از کارم که برمی‌گشتم می‌گفتم حالا خسته‌ام بزار برا فردا صبح و ۲ سالی بود که من با این قضیه درگیری داشتم تا یک‌روز که خیلی کار داشتم و اولین باری بود که این CD را گوش کرده بودم گفتم این کار مهم‌تره، رفتم تو مغازه گفتم من یه‌کم پول به شما بدهکارم، حسابم را تسویه کردم. از فردای آن روز، هر موقع از آن‌جا رد می‌شدم حس می‌کردم که چقدر حالم خوبه‌‌ انگار یه بارِ بزرگی را از دوشم برداشته بودم.
بعدش اومدم تو زندگیم دقت کردم که چقدر زیاد از این موارد دارم سپس اولویت‌بندی انجام دادم و یکی‌یکی در پی حل کردن آن‌ها گام برداشتم البته هنوز هم پنجره‌های باز دارم فکر نکنید همه‌ را بسته‌ام نه این‌جور نیست، هنوز پنجره‌های باز دارم ولی متوجه این موضوع شدم که چقد انرژی دارم و دیگه با این همه کار نمی‌گویم وقت نکردم CD بنویسم.
سعی کردم هر روز قسمتی از سی‌دی را بنویسم.
الان از نظم و فرصتی که برای نوشتن و زندگی کردن دارم لذت می‌برم.

تهیه و تایپ: مسافر علی لژیون سوم
تنظیم و ارسال: مسافر حسن لژیون دوم

نمایندگی خواجو

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .