English Version
English

قضاوت و جهالت را مقابل و متضاد هم قرار داده‌اند

قضاوت و جهالت را مقابل و متضاد  هم قرار داده‌اند

جلسه ششم از دوره هجدهم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی شیروان به  استادی راهنمای محترم مسافر محمد ، نگهبانی مسافر عباس و دبیری مسافر صادق با دستور جلسه  " قضاوت وجهالت "  پنج ‌شنبه 14 تیـــر  ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد :
در موردبحث قضاوت به نظر من قضاوت جایگاه دارد یعنی این نیست که بد باشد قضاوت در یک جایگاهی خوب است.
قضاوت  باید باشد درراه که می‌آمدم دائم در حال این قضاوت بودم ولی در یک جایگاه بحث بیشتر این‌که چون ادامه این جت وصل شده به این قضاوت به خاطر این است که صحبت آن قضاوت‌هایی که نابجاست و قضاوت‌هایی که سر جای خودش نیست و نباید اتفاق بیفتد مسئله‌ای که وجود دارد یک جایگاهی دارد یعنی من محمد در حال قضاوت کردن در مورد انتخاب‌هایی که می‌خواهم انجام بدهم من این روزها درگیر یک انتخاب خاصی هم در زندگی دارم قضاوت می‌کنم ولی نکته‌ای که بحث دستور جلسه امروز واقع این‌که یکجاهایی نباید ورود کنم به بحث قضاوت جایگاهشان ندارم یک‌وقتی راهنما سر لژیون بیست‌تا رهجو این جایگاه را گرفته که در حیطه درمان ده ماه درمان قضاوت کنه بررسی کند حالشان چطورِ سی دی مشارکت اعلام سفر ولی در یک سری جایگاه نمی‌توانم قضاوت کنم حالا یک‌چیز جالب بگویم در مورد خودمان این را شنیدم که می‌گویند قضاوت می‌کنند در کنگره یکجایی توی جمعی بودم سینی‌دارند لیوان‌های خوشگلی می‌گزارند برای هر شربت می‌ریزند برنامه این‌جوری دارند در آن جمع نمی‌دانستند منم کنگره‌ام و در جریان جزئیات نبودند هیچی نگفتم اصلاً بزار خوش باشم تفکراتی که دارم خب این‌ را چه اتفاق می‌افتد ما که اینجا هستیم می‌بینیم این‌جوری نیست اصلاً بحث شربت ارتباطی به کنگره ندارد ما میریم از کلینیک می‌گیریم دارویش و پولش و وضعیتش مشخصه این‌ را گفتم که نمی‌دانی دانایی وجود دارد و چون دانایی وجود ندارد خبر ندارم نیست حضور ندارد آن قضاوت را انجام می‌دهد و آن قضاوت میشِ قضاوت و جهالت یک‌وقتی هم هست آن نیست حضور ندارد وجود ندارد و یک قضاوتی حالا منی که هستم در سیستم این بنایی که آباد شده برای من یک‌وقت‌هایی منم درگیر این دستور جلسه در بخش‌های مختلف حالا بگوییم خود پروسه قضاوت کردن از من محمد انرژی می گیرد واقعاً باید زمان بگذارم انرژی بگذارم بررسی کنم همه آن کارهایی که یک قاضی انجام می‌دهد در درونم تو ذهنم انجام بدم ولی از این مهم ترهست که بعد این قضاوت من در مورد دیگران که با جهالت برابر اتفاقی که می‌افتد این برای من خیلی پررنگ بود این‌که بله این قضاوت یک نتیجه خروجی باید داشته باشم آن خروجیِ آن حکم وقتی صادر می شود خرابکاری‌ها شروع می‌شوند یک مواقعی من شروع می‌کنم در مورد یک‌نفری در حالا چه سیستم بیرون کار ندارم قضاوت رو انجام می دهم که به من ربطی ندارد غیرازاینکه این انرژی دارد مصرف می‌شود من‌بعد این قضاوت کردن‌ها در مورد آن شخصه حکمم صادر می‌کنم و وقتی حکم صادر کردم آن حکمی که من صادر می‌کنم وقتی در پروسه اجراشدن اولین اتفاقی می‌آید این‌که حس مرا خراب کنه و جالبِ جسم اگر خراب بشود اولین نوری که به کار بیاندازد نیروی عقل یعنی من در مسیر عجیب‌وغریبی می برد که دنیایم یک‌جور دیگر می‌شود اگر در پروسه درمانم اینجا آمدم برای خودم دور ببینم روی خودم زوم بشود ولی به محض این که شروع می‌کنم دیگران قضاوت کردن اولین اتفاقی که می‌افتد این حس من هست که به من می‌ریزد حالا دیگران  می‌توانند آدم باشند‌ می‌تواند جلسه باشد می‌تواند راهنما حتی باشد می‌تواند سبد جلسه باشد می‌تواند مرزبان باشد می‌تواند هر شخص در هر جایگاهی باشد هر چه باشد به محض این که واردش بشوم و این حس و آن حکم صادر بشود داستان‌ها یکی‌یکی بعدش شروع می‌شود به قول استاد امین داشتم گوش می‌کردم تو را می‌گفت مثل‌اینکه یک زغالی رو از کوره‌ای برداری در دستت نگه‌داری بعدش مجبورم این را به اشتراک بگذارم دیگر مثل آن مثال نارنجک ضامن نارنجک می‌شود می‌دهد بغلی به بغلی و عین یکجایی منفجر می‌شود و برعکس می کنه آن ساکنین آباد چرا برعکس می‌شد شاید کم هستم ولی کم‌کم این اتفاق می‌افتد برای همین دستور جلسه آمده که حس منو بهتر بکند و احساس خوب‌تری داشته باشم از جایی که هستم اگر من نمی دانم شربت اوتی چیست نمی‌توانم قضاوتش کنم باید بروم دانشش رو کسب کنم بعد قضاوت کنم جایگاه کنگره‌ام حمید حالا آن‌هایی که به خودمان به سیستم کنگره ربط دارد درگیر یک سری بازی‌هایی می کنه که می گویم پس حرفم بیشتر این بود واقعاً هیچ جایی نمی‌شود این‌جوری قضاوت کرد حتی در مورد خودش هم آدم به‌سختی می‌تواند قضاوت کنه من قضاوتم این بود که امروز نباید اینجا باشم ولی برس هستم من قضاوتم در مورد خودم این‌که نه نمی‌توانم به درمان برسم حتی این هم آدم اشتباه بکند برای همینه که می‌گویم


دانایی چقدر تفکر آموزش تجربه هرچقدر این را رشد بدهم یکسری اتفاقاتی خوبی رخ خواهد داد و جالبِ این‌ها چقدر قشنگ به هم ربط دارد هفته پیش حرمت بود آن غیبت رو خیلی چیزهای دیگِ امروز قضاوت را می گوید باز هفته‌های بعد همین‌جور این‌ها همه به هم وصل هستند که من یک درسی از این قضیه بگیرم یک‌چیز کوچک هم بگویم چون تایم گرفتم با توجه به جنگی که داشتم با خودم ده دقیقه در نظر گرفتم صحبت بیشتر نشود الآن دیگر تمام‌شده ده دقیقه ولی یک‌چیز کوچک بگویم این‌ را من خیلی درگیرش بودم شایسته هنوز هم هستم این‌که جایگاه من و دیگران قضاوت کند چقدر باید برای من مهم باشد الان من امروز آمدم اینجا نشستم هرکس یک‌جور قضاوت می‌کند چقدر باید برای من مهم باشد یک حدی دارد آیا باید مهم باشد یا نباشد نمی‌دانم این را دوست دارم بچه‌های توی مشارکت‌هایشان بگویند چون این هم می‌تواند ربط داشته باشد به این قضیه اگر من همیشه دیگران قضاوت کنم خب فکر می‌کنم همه هم دارد من را قضاوت می‌کنند این هم باز می‌تواند خودش درسی در دستور جلسه باشد به هر صورت نظرم را گفتم و درنهایت کنگره شصت بخواهیم فرود بیایم به قول آقای مهندس با نمایندگی که در شیروان دارید همین حس‌ها همین ارتباطات همین امواج این قضاوت نکردن راحت‌تر بودند حس‌های خوبی برای آن باغمان دارد به قول استادم می گوید ساختنش یک‌جور هزینه دارد نگه‌داشتنش خیلی بیشتر نگه‌داشتن همین فضایی که من راحت بیام تجربه‌ام رو بگویم چه پیش آمد چه نشد و همین‌جور همه مشارکت کنند اعلام سفر کنند به درمان برسند حالشان خوب بشود که به بقیه کمک کند این حس خوب‌رو من باید این نقشم رو انجام بدم و باید حس خوب مسیر ادامه بدم امروز با ایجنت رودررو داشتم شما نبودید گفتم وقتی زنگ زدم گفتم آقا محمود واقعاً شرایطش رو ندارم بیام یعنی دوباره با خیلی مارها انجام بدم من مرتب بیام ولی گفت بیا دیدم تو هم دارد قضاوت میشوید به تو فرمان داد بیا تمام تو دیگر بیا اگر نرسیدی نرسیدن هم جز فرمان بوده برای تو ولی اگر بیایی خارج از فرمانی یعنی خودفرمانی کردی برای من تکلیفش این بود خدا رو شکر که رسیدم هستم انشا الله از صحبت‌های شما بتونم ببرم استفاده کنم و اینکه صحبت خاصی ندارم و منتظرم که شما بگویید حالم خیلی بهتر شد ممنونم
رهایی :

مرزبان خبری مسافر محسن

عکاس : مسافر حسین لژیون سوم
تایپ : مسافر علی لژیون سوم
ویراستاری و ارسال : مسافر حسین لژیون دوم

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .