English Version
English

قضاوت درست و نادرست

قضاوت درست و نادرست

چهارمین جلسه از دور اول جلسات لژیون سردار، ویژه مسافرین نمایندگی آزادشهر، با استادی پهلوان مسافرحمید، نگهبانی مسافرهادی، دبیری مسافرعلی‌اصغر و خزانه داری مسافر محمدرضا با دستور جلسه "قضاوت و جهالت" روز پنج شنبه مورخ 14 تیر ماه 1403 راس ساعت 16 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد : 

سلام دوستان حمید هستم مسافر.

واقعا خوش حالم که امروز در جمع شما عزیزان حضور دارم. تمام شعب کنگره 60 خانه‌ی همه‌ی ماست به خصوص شعبه آزادشهر چون از روزهای اول بین شما بودم و پیشرفت این نمایندگی رو از نزدیک مشاهده کردم. از نگهبان لژیون سردار آقای هادی و ایجنت نمایندگی آقای حسین تشکر می‌کنم که امروز این جایگاه را در اختیار من قرار دادند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم.
ابتدا فلش بک میزنم به گذشته و داستان شکل گیری لژیون سردار را برای کسانی که اطلاعاتی از لژیون سردار ندارند تعریف می‌کنم. من هم مثل خیلی‌ها ابتدای کار علاقه‌ای به راهنما شدن یا ماندگاری در کنگره نداشتم و هدف من فقط درمان در کنگره بود.
حتی در زمان برپایی نمایندگی بهشهر، به واسطه شغلی که داشتم، گفتم که کارهای معماری شعبه را به عهده می‌گیرم اما اشتیاقی به کمک مالی در کنگره نداشتم.
یادم می‌آید حتی لژیون سردار را قبول نداشتم و دائما غر می‌زدم و می‌گفتم اگر کنگره رایگان است پس چرا پول می‌گیرند؟ یک روز آقای مهدی راهنمای من، به من گفتند که در لژیون سردار عضو شو و من به ایشان گفتم عضو می‌شوم اما هدف من سردار شدن نیست، من فقط به کنگره کمک کردم و اینگونه بود من وارد لژیون سردار شدم. همیشه برای من سوال بود که چگونه راهنمایان این مسیر را بدون هیچ چشم داشتی طی می‌کنند. قبل از بقیه در نمایندگی حضور دارند و بعد از همه خارج می‌شوند. تمام کارهایی که یک سفر اول انجام می‌دهد، چند برابرش را راهنمای او انجام می‌دهد. لژیون سردار بنا شد تا ما روی پای خودمان بایستیم و کسانی که علاقه به خدمت دارند و نمی‌توانند حضوری خدمت کنند، به صورت مالی در خدمت به کنگره مشارکت کنند. ابتدا سردار برپا شد و پس از گذشت چند سال، در سال 99 بود که دنوری اعلام و معرفی شد. جلوتر که آمدیم آقای مهندس پهلوانی را مطرح کردند و اخیرا مسئله‌ی نشان بی نشانی را مطرح کردند. این نشان می‌خواهد به من بفهماند که هرچقدر هم توانایی مالی داشته باشم و به کنگره کمک کنم، نباید به خودم مغرور بشوم و در مقابل پرداختم انتظاری داشته باشم. من همیشه به دوستان گفته‌ام که من را پهلوان صدا نکنید. از نظر من تمام کسانی که وارد لژیون سردار شده‌اند، تمام توان خود را گذاشته‌اند و از نظر من همه‌ی آن ها پهلوان هستند. منظور من این است حال که من پهلوان شده‌ام نباید انتظار داشته باشم که نگاه دیگران نسبت به من متفاوت باشد یا در مشارکت یا نظافت نباید کمک بکنم. جناب مهندس نشان بی نشانی را مطرح کردند تا بدانیم که جایگاه پهلوانی نباید مارا از دیگران جدا بکند زیرا افرادی می‌آیند و کمک‌های میلیاردی می‌کنند و در ادامه هیچ اثری از آن‌ها نخواهد بود.


حتی جناب مهندس فرمودند : هرکس، هر مقدار پولی که به کنگره داده را می‌تواند هر زمانی که پشیمان شد، پس بگیرد. هیچ جای دنیا نمی‌توانید کسی یا ارگانی را بیابید که پول را به شما بازگرداند؟ من آدم کم تحمل، بی صبر و ناپایداری بودم؛ اما به لطف نعمتی مثل لژیون سردار، تمام مشکلاتم مرتفع شد امروز نقطه تحمل بسیار بالا رفته و این قطعا از حسن حضور در لژیون سردار است. وقتی شخصی مثل من روزی برای خرید سی‌دی های هزار تومانی دعوا داشته و امروز با دل و جان به کنگره کمک می‌کنم و اصلا هیچگونه چشم داشتی ندارم زیرا باعث این حال خوش من‌، فقط و فقط کنگره است.
وقتی ما قضاوت می‌کنم، بستگی دارد که از چه نوعی باشد و همین مسئله آگاهی و جهل مارا مشخص می‌کند. قضاوت کردن به طور کلی خوب نیست اما زمانی نیاز است که قضاوت بکنیم. زمانی که دانشجو بودم، با یکی از هم دانشگاهی هایم که رابطه‌ی نزدیکی هم با همدیگر داشتیم، در آزمون حق امضا، امتحان دادیم و قبول شدیم. من به ایشان گفتم که بیا تا برای کارشناسی رسمی دادگستری هم آزمون بدهیم. ایشان در پاسخ به من گفتند که : ما از خیر پول کارشناس رسمی گذشتیم، زیرا باید با قضاوت، برای اموال دیگران نظر بدهیم. بین دو نفر باید طرف یکی را بگیری و حق دیگری خورده می‌شود. این حرف مرا قانع کرد و من از آزمون صرف نظر کردم. خیلی ها در ادامه گفتند که این کار از کلاس بالایی برخورد است. کارت برای خودت چاپ می‌کنی. روی آن نوشته شده کارشناس رسمی دادگستری ولی من قول نکردم. شاید هم خواسته خدا بود که من قبول نکردم. اما الان با آموزش‌هایی که در کنگره گرفته‌ام، فهمیدم که بعضی اوقات نیاز است که آدم قضاوت بکند. خیلی اوقات پیش آمده که از خواستند به عنوان حکم بین طرفین معامله قرار بگیرم. همین الان که من اینجا هستم؛ پروژه ای در دستان من است که اگر کسی بین دو طرف نبود، دائما با هم درگیر بودند؛ اما هر چیزی که من می‌گویم را دو طرف قبول دارند و به حرف من گوش می‌دهند و من در آن جایگاه تمام تلاشم را می‌کنم که عادلانه قضاوت کنم و تصمیم درستی بگیرم. ولی مسئله اصلی این است که از من خواسته شده تا قضاوت بکنم. من بدون درخواست کسی اجازه قضاوت در مورد هیچ موضوعی را ندارم. حتی اگر آن شخص فرزند من باشد. به عنوان مثال من به فرزندم اجازه دادم که در تعطیلات تابستانی، روزی 1 ساعت از کامپیوتر استفاده و بازی بکند. ساعت 8 از خانه خارج می‌شود و فرزندم به سراغ بازی می‌رود. ساعت 11وقتی به خانه برگشتم و او را همچنان پای کامپیوتر دیدم، نمی‌توانم بگویم که چرا بیشتر از حد مجاز مشغول بازی شدی. شاید زمانی که من نبودم، قطعی برق جلوی بازی کردن فرزندم را گرفته بوده و اصلا در این چند ساعت بازی نکرده است. با این کار هم حال خود و هم حال فرزندم را خراب می‌کنم.
قضاوت کردن درست خیلی سخت است و این نشان دهنده‌ی جهل یا آگاهی من است که چگونه قضاوت بکنم! یا اصلا قضاوت نکنم.

 

تهیه گزارش و ارسال : مسافر علی لژیون یکم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .