ششمین جلسه از دوره بیستم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه همسفران آقا، نمایندگی پرستار، به استادی راهنمای محترم همسفر علیرضا، نگهبانی همسفر جواد و دبیری همسفر محمود، با دستور جلسه «قضاوت و جهالت» پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، علیرضا هستم، یک همسفر
خدا را شاکرم که در شعبه پرستار حضور دارم و در این جایگاه قرارگرفتهام. امیدوارم که بتوانیم در کنار هم آموزش ببینیم.
دستور جلسه قضاوت و جهالت است، اول ببینم که جهالت اصلاً یعنی چه؟ جهالت یعنی نادانی.
تعریف نادانی چه میباشد؟ برای نادانی در جزوه جهانبینی یک مثلث داریم، ترس، ناامیدی، منیت. قضاوت باید با این سه مورد ارتباط داشته باشد، چون کسی که این دستور جلسه رو برای ما تدارک دید و در نظر گرفته است، این دو واژه را کنار همدیگر گذاشته است که حتماً به نظر منِ علیرضا رابطه بین اینها را کشف کنم، رابطه قضاوت کردن با ترس، قضاوت کردن با ناامیدی و قضاوت کردن با منیت.
برای مثال برای بحث منیت، در جزوه جهانبینی داریم، منیت زمانی پیش میآید که شما جایگاه خودت را بالاتر از جایگاهی که هستید، تصور میکنید. معمولاً نشانهاش این است که شما میبینید افراد با شما آن طوری که خود شما فکر میکنید، لایقش هستید رفتار نمیکنند، طبیعتاً اینجا قضاوت پیش میآید.
انتظار دارم به من در یک درجه خاصی احترام بگذارند، ولی نمیگذارند این باب قضاوت را باز میکند و ممکن است برچسبهای مختلف را به آن فرد مقابل بزنم که او نمیداند من چه شخصی هستم، درصورتیکه شاید واقعاً کسی نیستم، اگر به تعدد میبینم که آدمها در آن حدی که میخواهم با من رفتار کنند، نمیکنند پس معلوم است یک خبرهایی هست.
![](/EditorFiles/Image/1720093158410.jpg)
به قول آقای مهندس میگفتند: یک نفر اعتراض میکرد که همه به ریش من میخندند، آن بزرگ به او گفت که شاید ریشت خندهدار است که به شما میخندند.
ممکن است اعتراض کنم کسی به من احترام نمیگذارد، شاید در آن حدی نیستی که به شما احترام گذاشته شود، باید روی خودت کار کنید.
یکی از چیزهایی که خیلی در کنگره به ما کمک میکند، شاید در بیرون از کنگره آدمها بیشتر غر میزنند ولی در کنگره قشنگ دوربین میآید روی خودِ علیرضا که چرا به تو احترام نمیگذارند، چرا فلان انتظارت برآورده نمیشود، یک گیری درون تو هست کما اینکه آقاامین میگفت: اگر به من فحش بدهند و خودم ناراحت بشوم، من در درون خودم جستجو میکنم، چرا بهت برخورد؟ حالا فلانی گفت تو مثلاً فلانی، گفت کچلی، مگر کچل بودی که بهت برخورد.
به من بگویند، کچل به من برنمیخورد ولی یکچیز دیگری را بگویند، به من برمیخورد چون درونم هست. من معمولاً چیزهایی را میبینم که درونم هست. اگر آدمها را قضاوت میکنم که چرا فلانی اینطوری میخندد؟ چرا اینطوری راه میرود؟ رفتارش اینطوری است؟ اتفاقاً درون من هست که دارم میبینم اگر درون من نباشد اصلاً نمیبینم، واقعاً متوجهاش نمیشوم.
این رابطهای که در ذهنم کشف کردم برای این داستان جهالت با منیت این بود.
جهالت با ناامیدی چطور؟ در جزوه جهانبینی در مقابل مثلث نادانی، یک مثلث دانایی هم داریم: تجربه، تفکر، آموزش.
این ضلع ناامیدی در مثلث جهالت یا نادانی را نظیر قرار میدهد در آنطرف با چه ضلعی از مثلث دانایی؟ تجربه. در جزوه هم میگوید این تجربه با حس ارتباط دارد یعنی ما وقتی یکچیزی را تجربه میکنیم میتوانیم حس کنیم.
من و شما چون همسفرِ یک مسافر بودیم میتوانیم احساس بکنیم، همسفر را و به ما اجازه داده میشود که لژیون بزنیم. یک مسافر هم همینطور، چون حس کرده است مسافر بودن را، تجربه کرده و حالا حسش را دارد.
در اتفاقی که میافتد ناامیدی باعث میشود که من نتوانم تجربه کنم، در جزوه صحبت شده است که اینها مقابل همدیگر هستند، وقتی نتوانم تجربه بکنم حسی ندارم، حس نداشته باشم قضاوت میکنم، یعنی ممکن است مثلاً من موقعیت پدر بودن را تجربه نکردم، یک پدر از صبح میرود بیرون کار میکند، با هزارتا آدم سروکله میزند، هوا گرم است میآید خانه حالا جواب سلام من را خیلی گرم نداده است، اینجا قضاوت شروع میشود. چرا اینطوری سلام کرد؟ چرا اینطوری لبخند نزد؟ چرا فلان؟ دارید قضاوت میکنید ولی خبر ندارید که این قضاوت ناشی از این است که تجربه آن موقعیت را نداشتید و نمیتوانید حس بکنید فرد مقابل را.
کلیت ماجرا این بود.
حالا رابطهاش با ترس را هم دوست دارم که شما به آن فکر کنید، چون من ۴ دقیقه و ۵۸ ثانیه صحبت کردم. رابطه قضاوت با ترس را اگر بشود در مشارکتها، دوست دارم بچهها فکر بکنند و در مشارکتها از صحبتهاتون استفاده کنم.
خیلی ممنون که به حرفهای من گوش کردید.
تایپ، ویراستاری و بارگذاری: خدمتگزاران سایت همسفران آقا - شعبه پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
238