English Version
English

هر قدر دانایی افزایش یابد، نواقص کاهش می‌یابد

هر قدر دانایی افزایش یابد، نواقص کاهش می‌یابد

جلسه چهارم از دوره سی‌‌وسوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰؛ نمایندگی امین قم، با استادی ایحنت محترم مسافر یوسف، نگهبانی مسافر ابراهیم و دبیری مسافر محمدمهدی، با دستورجلسه "قضاوت و جهالت" و در ادامه "تولد اولین سال رهایی مسافر صادق" در روز پنجشنبه 14 تیر ماه ۱۴۰۳ ساعت 16:30آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان یوسف هستم یک مسافر
خدا را شکر می‌کنم که اجازه داد یک‌بار دیگر در این جایگاه بنشینم و آموزش بگیرم. دستور جلسه امروز از دو بخش تشکیل شده است؛ بخش اول "قضاوت و جهالت" و بخش دوم "اولین سال رهایی مسافر صادق". در مورد قضاوت و جهالت یک هفته است که در شعب سراسر کشور داریم صحبت می‌کنیم و ممکن است این سؤال پیش بیاید که ارتباط این موضوع با درمان اعتیاد چیست؟
در مورد سیستم ایکس این تعریف وجود دارد که چگونه عملکرد این سیستم آسیب می‌بیند که به دو طریق بیسیم و باسیم این اتفاق می‌افتد؛ باسیم آن از طریق مصرف مواد مخدر، الکل، قرص و... است و تخریب بیسیم از طریق حس‌های منفی اتفاق می‌افتد؛ به این صورت که بسیاری از افراد سیستم ایکسشان بدون استفاده از هیچ مواد مخدری ازکارافتاده است و حال خوبی ندارند. پرخاشگری، عصبانیت، نداشتن خواب شب و کابوس دیدن از نشانه‌های این افراد است و خودشان علت آن را نمی‌دانند. حس‌های منفی تخریب بسیار زیادی روی سیستم بدن می‌گذارند و شاید این موضوع شامل هم‌سفران نیز بشود. ما در کنگره 60 می‌آموزیم که در صراط مستقیم باشیم تا در آرامش و آسایش زندگی کنیم، تا شب خواب راحتی داشته باشیم، تا با یک حرف از تعادل خارج نشویم.
این موضوعات دلایل متعددی دارد و باید از ریشه حل شود. درواقع فرد باید به دانایی برسد؛ هرچقدر دانایی افزایش یابد نواقص کاهش می‌یابد. اما دانایی چگونه افزایش می‌یابد؟ دانایی با تفکر، تجربه و آموزش افزایش می‌یابد. زمانی که نور بیاید تاریکی از بین می‌رود و این دستور جلسه یک آموزش است تا من بدانم با قضاوت چه بلایی بر سرخود می‌آورم و لازم نیست قضاوت کنم؛ وقتی متوجه این موضوع می‌شوم به دانایی می‌رسم و اگر آن را کاربردی کنم روبه‌جلو حرکت می‌کنم؛ درواقع دانایی مؤثر را به دست می‌آورم، ولی اگر آن را اجرایی نکنم مانند یک سی دی از اطلاعات است که هیچ کاری از دست آن برنمی‌آید.
من وقتی وارد قضاوت می‌شوم، ندانسته یک موضوع را در ذهن خودم بالا و پایین می‌کنم؛ حضرت علی-علیه السلام- فرموده است: اگر شما صحبتی را شنیدید، نباید آن را باور کنید و اگر چیزی را مشاهده کردید، نیمی از آن را باور کنید زیرا در مورد آن اطلاعات کامل ندارید. اگر این‌گونه عمل نکنیم، وارد قضاوت و سپس وارد غیبت و تجسس در امور دیگران می‌شویم. من با یک قضاوت ساده، خود را وارد پروسه‌ای از حس‌های منفی می‌کنم که شامل ترس، حقارت و... است؛ این حس‌ها می‌تواند از روان به جسم منتقل و باعث بیماری‌های سایکوسوماتیک یا روان‌تنی گردد. بسیاری از بیماری‌ها مانند سرطان، ام‌اس و دیابت عصبی از روان وارد قسمت جسم شده است. حس‌های منفی برای من خطرات زیادی دارد. من باید یاد بگیرم دوربینم روی خودم باشد و تا زمانی که به عیب‌های دیگران توجه می‌کنم، هیچ‌وقت متوجه عیب‌های خودم نمی‌گردم و نمی‌توانم عیب خود را برطرف نمایم.
بخش دوم دستور جلسه درباره اولین سال رهایی مسافر صادق عزیز هست که در پیام تولد ایشان آمده است "صادق عزیز، شمارا فرمانی داده‌اند که استادی بشوید برای خود و بیت خود و برای کسانی که باید بیایند و از این موضوع بهره‌مند بشوند".
زمانی که صادق وارد لژیون دوم شد، برای چندمین بار بود که سفر می‌کرد، اما به لطف خدا این بار به دانایی لازم رسید و توانست به درمان برسد. این تولدها در کنگره به این دلیل برگزار می‌شود که یک الگو برای افراد تازه‌وارد و کسانی که هنوز ایمان کامل به درمان ندارند، باشد و در اینجا رهایی صادق با مصرف سنگین هروئین را ببینند و بدانند اگر خواسته‌اش را داشته باشند، به درمان می‌رسند.
پیامی که برای صادق آمده است، هم برای صادق و هم برای همه افراد حاضر، این پیام را می‌دهد که این یک فرمان است تا استادی بشوید برای خود، خانواده خود و دیگرانی که می‌آیند و وارد لژیون شما می‌شوند. کسانی که فرمان‌بردار باشند به درجات بالا و آسایش و آرامش می‌رسند. من این رهایی را به صادق و هم‌سفر و راهنمای هم‌سفرشان تبریک می‌گویم و برای صادق آرزوی موفقیت می‌کنم و امیدوارم که در این مسیر بمانند و در این آزمون قبول بشوند.



اعلام سفر مسافر صادق:
سلام دوستان صادق هستم یک مسافر. آخرین آنتی‌ایکس مصرفی هروئین سورچه شربت تریاک، روش درمان DST، داروی درمان شربت OT، مدت سفر اول 11 ماه و 18 روز، با راهنمائی آقا یوسف، مدت رهائی 1 سال و 3 ماه.

آرزوی مسافر صادق:
آرزو می‌کنم روز به روز به فرمان عقل نزدیک‌تر شوم.

آرزو همسفر فاطمه:
آرزو می‌کنم در هر مکان و زمان و لباسی خدمتگزار خلق خداوند باشم.

سخنان مسافر صادق:
سلام دوستان صادق هستم یک مسافر تشکر می‌کنم از مسافر ابراهیم نگهبان جلسه که اجازه صحبت به بنده دادند، همچنین از راهنمای عزیزم آقا یوسف تشکر می‌کنم که در طول سفر زحمات و اذیت‌های من را تحمل کرد چرا که هر کس دیگری به جای راهنمای من بود من به درمان نمی‌رسیدم و همین که می‌دانست چه صحبتی را در چه زمانی به من بگوید باعث شد که زندگی خود را بسازم. تشکر می‌کنم از همسفر خوبم که چندین مرتبه آمده بود و در آخر تصمیم نداشت که به کنگره بیاید اما جشن همسفر بهانه‌ای شد برای وصل شدن مجدد به کنگره؛ زیرا چندین مرتبه سفر خود را خراب کرده بودم و وقتی بعضی از مسائل بیش از حد که تکرار بشود ارزش آن از بین می‌رود.
اگر الان این گونه با افتخار خود را همسفر معرفی می‌کند به این دلیل است که روزهای سختی را دیده است، یک بار در دوران اعتیادم به حدی مصرف کرده بودم که پشت پاهایم متورم شده بود یا زمانی که به قرص اعتیاد داشتم تمام قرص‌هایم را در یک سطل ریخته بودم و با قاشق قرص‌هایم را می‌خوردم و خداوند را شاکرم که امروز در این جایگاه هستم. حتی در کمپ اجباری از من آزمایش اعتیاد نمی‌گرفتند و می‌گفتند که من اگر مصرف کنم اساسی مصرف خواهم کرد. پیرو دستور جلسه "قضاوت و جهالت" یاد یک داستان از جناب مهندس افتادم که می‌گفتند ک اسب سوار از کنار یک فرد پیاده رد می‌شد که تصمیم گرفت فرد پیاده را با خود ببرد، در همان موقع شخص پیاده افسار اسب را می‌گیرد و فرار می‌کند ولی موقع فرار صاحب اسب می‌گوید که به هیچکس نگو که اسب من را دزدیدی زیرا دیگر هیچ سواره‌ای به هیچ پیاده‌ای رحم نمی‌کند. من هم در همین لحظه در حال قضاوتم اما به زبان نمی‌آورم تا قضاوتم قدرت نگیرد و وضعیت فعلی من را تخریب نکند، در آخر از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید از همه شما سپاسگزارم.
سخنان همسفر الهام:
سلام دوستان الهام هستم راهنمای یک همسفر. خداوند را شاکر هستم که این جایگاه را تجربه می‌کنم، این روز را خدمت آقای مهندس و تمام کسانی که زحمت می‌کشند تا یک نفر به رهایی برسد و جشن تولد بگیرد، خدمت ایجنت محترم مسافر یوسف و خانم کبری عزیز تبریک عرض می‌کنم. جا دارد که خانم کبری در این جایگاه بنشیند زیرا زحمت‌های خانم فاطمه را خانم کبری عزیز کشیدند و خانم فاطمه در سفر دومشان وارد  لژیون بنده شدند اما به رسم کنگره راهنمای دوم باید در جشن شرکت کند. به مسافر صادق تبریک می‌گویم و تبریک ویژه‌تری به خانم فاطمه می‌گویم چرا که سختگیری‌هایشان به ثمر نشسته است و این حال خوب را تجربه می‌کنند. مسافر صادق بخش کوچکی از تجربه خود را بازگو کرده است. اما خانم فاطمه هر وقت که خاطرات آن دوران را بازگو می‌کردند این نکته را نیز گوشتزد می‌کردند که هیچ وقت مسافر خود را سرزنش نمی‌کرد بلکه فقط با محبت‌های مادرانه و صبوری کنار مسافر خود مانده است و اکنون این روزهای خوب را تجربه می‌کنند. انشالله که مسافرشان هم در ادامه سفر موفق باشد و زندگی جدیدی را تشکیل بدهد. زمانی که خانم فاطمه وارد لژیون من شدند روزهای سخت خود را در لژیون قبلی گذرانده بودند. اینکه ما بگوییم در زندگی هیچ مشکلی وجود ندارد سخن اشتباهی است چرا که خانم فاطمه مشکلاتی داشتند و دارند و صبورانه در حال حل کردن مشکلات هستند، برای یک سری انسان‌ها سن و سال فقط یک عدد است. خانم فاطمه انرژی بسیار زیادی دارند و خدا را شکر که می‌توانند مشکلاتشان را حل کنند. این روز بزرگ را به هر دو عزیز تبریک عرض می‌کنم و بسیار خوشحالم که این روز را درکنارشان جشن می‌گیرم.
سخنان همسفر فاطمه:
سلام دوستان فاطمه هستم با افتخار همسفر صادق. تقدیر و تشکر می‌کنم از نگهبان و دبیر جلسه که به من فرصت دادند بیایم بالا و صحبت کنم، از جناب مهندس تشکر می‌کنم که چنین بستر امنی را فراهم کرده‌اند، این تولدها حامل پیامی برای سفر اولی‌ها هستند که با صبوری به خواسته‌های خود می‌رسند. زمانیکه به عنوان یک تازه وارد به کنگره آمدم بسیار احساس غریبی می‌کردم، یک روز هم بالا آمدم و با خانم کبری عزیز رهایی گرفتم و امروز هم با خانم الهام عزیز تولدم را جشن می‌گیرم. از راهنمای مسافرم تشکر می‌کنم که فرزند من را به فرزند خواندگی قبول کردند و صبورانه زحمات مسافر من را می‌کشند از همه شما تشکر می‌کنم که در جشن ما شرکت کردید، یک خاطره کوچک از صادق که اکنون با لباس اتو کشیده و موهای مرتب اینجا نشسته می‌خواهم تعریف کنم؛ در منزل یک کشو داریم که در قبل از سفر اول در آن کشو تبر، چاقو، شمشیر، خنجر و دشنه وجود داشت؛ و هر وقت می‌گفتم این‌ها را برای چه کاری می‌خواهی می‌گفت مادر این‌ها لازم می‌شود، ببین این وسایل در چه اندازه‌هایی هستند. یک کفش زندان بافت، یک جا کلیدی زندان بافت، چندین دستمال یزدی هم داشت. اما امروز یک ساعت بسیار زیبا، یک ادکلن و لباس‌های مرتب شده در آن کشو است. بسیاری از آن وسایل را به ضایعاتی دادم و تعدادی را روی پشت بام زیر باران قرار دادم تا بلا استفاده شود،در نهایت سختی‌های بسیار زیادی را تحمل کردم تا این جایگاه را تجربه کنم اما در هر صورت به وجود فرزندم افتخار می‌کنم و تشکر می‌کنم که به صحبت‌های من گوش دادید.

تایپ: مسافر حمید لژیون سوم
عکاس: مسافر احمد لژیون سوم
ارسال خبر: مسافر محمد جعفری لژیون دوم
تهیه و تنظیم توسط گروه وبلاگ نمایندگی امین قم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .