نهمین جلسه از دوره دوازدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی دکتر علیرضا (مبارکه)، با استادی راهنمای محترم مسافر بشیر، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر مهرداد با دستور جلسه اول « قضاوت و جهالت » و دستورجلسه دوم « یکمین سال رهائی مسافر اصغر »در روز پنجشنبه 14 تیرماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۶ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
از خداوند بزرگ سپاسگزارم که اجازه داد در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم. امروز دو دستور جلسه داریم، دستور جلسه اول قضاوت وجهالت و دستور جلسه دوم یکمین سال رهایی مسافر اصغر. در مورد قضاوت و جهالت آقای مهندس کامل همه چیزها را فرمودهاند. ما که برای درمان آمدهایم، حال چرا باید اینها را بدانیم و چرا نباید قضاوت کنیم. جهالت چیست؟ همان طور که ما در وادیها میخوانیم در وادی پنجم اشاره میکند که برای رسیدن به آرامش و حال خوب باید یک سری پارامترها را انجام دهیم.
انجام قضاوت کاری است که نیاز به دانایی دارد و کار ما نیست. قضاوت کردن یک کار بسیار سخت است. یک قاضی که در دادگاه حکم میدهد آموزش های خاص خودش را میگیرد، سالها درس میخواند تا بتواند قضاوت کند. ممکن است یک قاضی با مدارک وشواهدی هم که به دست میآورد باز هم اشتباه کند پس کار بسیار سختی است. ما در جایگاهی نیستیم که بتوانیم قضاوت کنیم و در زندگی دیگران تجسس نماییم. ما باید تمام انرژی و تمرکزمان روی خودمان باشد. در وادی ششم از فرمان عقل صحبت میکند.
![](/EditorFiles/Image/photo12388023503.jpg)
از قاضی بزرگ صحبت میکند که عقل ما است و فر ایزدی دارد و هیچ وقت اشتباه نمیکند ما باید این قاضی را به کار گیریم. ما باید قاضی عقل خودمان را راه اندازی کنیم و اطلاعات درست به او برسانیم. تنها کاری که ما میتوانیم اطلاعات درست را به عقل برسانیم این است که حسهای خودمان را پاکسازی، تزکیه و پالایش کنیم. ما باید دانایی وآگاهی به دست آوریم تا بتوانیم فرق خوب یا بد را تشخیص دهیم. تشخیص راه درست بزرگترین کاری است که ما باید در زندگی انجام دهیم.
ما در درون خود نیاز به یک قاضی عادل داریم که بتواند خوبی را از بدی مجزا کند تا بتوانیم به آرامش در زندگی برسیم. بستری که در کنگره برای ما فراهم شده بستر خیلی بزرگی است، که با آموزش گرفتن بتوانیم دانایی خود را بالا ببریم همان طوری که استاد فرمودند: هر سالی که ما به کنگره بیائیم برابر است با سه دوره حیات. منظور استاد از سه دوره حیات یعنی کودکی، جوانی و کهنسالی است. یک عمر زندگی میشود و در کنگره این بستر برای ما فراهم است که آموزش های کنگره را به صورت mp3 یاد بگیریم و کوله پشتی خودمان را پر کنیم. دستور جلسه دوم یک سال رهایی مسافر اصغر است. اصغر از اولین رهجویان لژیون ششم بودند.
اصغر در سفر اول منظم به کنگره میآمد یکی از صفات خوبی که اصغر داشت این بود که همیشه چشم میگفت. همین حالا هم اگر من هر دستوری بدهم مطمئن هستم که میگوید چشم. این دلیل موفقیت یک رهجوی سفر اولی است که هر دستوری راهنما به او میدهد فقط بگوید چشم. خودش نباید قضاوت کند که این کار به ضررمن است یا به نفع من، چون در سفر اول رهجو تحت تاثیر داروی OT است. اصغر بعد از رهایی سفر سیگارش را هم به اتمام رساند و کم بیش در جایگاه هایی مانند دبیری و قسمت OT خدمت کرد. اصغر روزهای یکشنبه به کنگره می آید ودر قسمت پذیرش تازه واردین خدمت می کند. من هم زیاد از او توقع ندارم چون که مهم این است که به رهایی رسیده و حالش خوب شده است. هر کسی که در سفر اول است بعد از این که به رهایی رسید می تواند با خدمت کردن در کنگره به نوعی جبران خسارت کند از این که به صحبت های من گوش کردید ممنونم.
![](/EditorFiles/Image/photo12388018913.jpg)
اعلام سفر مسافر اصغر:
سلام دوستان اصغر هستم یک مسافر، آخرین آنتیایکس مصرفی شیره و تریاک، تخریب بیش از پانزده سال، یازده ماه و یازده روز سفر کردم به استادی راهنمای محترم مسافر بشیر به روش DST همراه با دارویOT ، رهایی پانزده ماه، در ادامه سفر ویلیام داشتم، تخریب بیست و پنج سال، مدت سفر سیزده ماه، زیر نظر راهنمای محترم مسافر حامد آقایی، رهایی نه ماه، ورزش در کنگره پیاده روی و شنا.
آرزوی مسافر اصغر:
سلام دوستان اصغر هستم یک مسافر، آرزو میکنم سفر اولیهایی که در جمع هستند با حال خوب و خوش به رهایی برسند
![](/EditorFiles/Image/photo12388030787.jpg)
صحبتهای مسافر اصغر:
سلام دوستان اصغر هستم یک مسافر، از آقای مهندس، دیدهبان محترم آقای مهدی صدیقی، راهنمایان محترم آقا بشیر و آقا حامد تشکر و قدردانی میکنم. دلنوشتهای دارم که به راهنمای عزیزم تقدیم میکنم. شما راهنمایان محترم، مربی من هستید. راهنما یعنی نشان دهند مسیر تاریکی به نور، غم به شادی، نفرت به عشق، یعنی نمایانگر رسیدن به آرامش، نمایانگر راه بهشت و نجات از جهنم درون. مرا از جهنمی که سالها وجودم را تسخیر کرده بود نجات دادید. از من خواستید که بنویسم در کنگره چه آموختهام، نوشتم کنگره دری بود که خداوند بعد از صدها در بسته به روی من گشود. حال میدانم هر راهی برای دیده شدن، وجود یک نفر را میطلبد و آن یک نفر شما بودید. شما که خودتان این راه را طی کردهاید و درست مانند یک میزبان پر از عشق و ایثار مرا که خسته و درمانده بودم پذیرفتید، گویی که خداوند صدای مرا شنید و برای نجات من از تاریکی و ظلمت راهنمایی فرستاد. راه رسیدن به خداوند همین نزدیکی بود اما چشم دل من بینا نبود. گام گذاشتن در این راه با حضور عاشقانه راهنمای خوبم آقا بشیرو آقا حامد با خواست و مشیت خداوند صورت گرفت. راهنمایان عزیز و مهربان، واژه سپاس در برابر از خود گذشتگیها و ایثار شما ذرهای بیش نیست. تنها دارایی من برای شما دعای خیر و عاقبت به خیری است.
![](/EditorFiles/Image/photo12388026862.jpg)
تایپ: مسافر محمد و مسافر سعادت
عکس: مسافر ابراهیم
تنظیم و ارسال: مسافر مهرداد
- تعداد بازدید از این مطلب :
135