دوازدهمین جلسه از دوره دوم لژیون سردار همسفران آقا نمایندگی شادآباد با استادی مسافر محرمعلی، نگهبانی همسفر اسد و دبیری همسفر مهرداد با دستور جلسه "قضاوت و جهالت"، در مورخه 14 تیرماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار نمود.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240704_144616.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
من قبل از اینکه وارد کنگره گردم 14 سال در یک NGO دیگری بودم. بالاترین کمک مالی که آنجا انجام دادم ده هزار تومان بود؛ زیرا بیشتر از این هم نمیگذاشتند که کمک کنید و میگفتند که شخصیتپردازی کردهاید. آنجا متأسفانه مستقل نیستند و قوانین آنجا با کنگره خیلی فرق داشت. من تازهوارد کنگره شده بودم که مواجه شد با دستور جلسه هفته گلریزان. نگاه کردم دیدم یکی رفت بالا و هفتاد میلیون تومان کمک کرد. با خودم گفتم خدایا اینها دیگر کی هستند؟ دیوانهاند؟! خیلی جای تعجب داشت. هفتاد میلیون، پنجاه میلیون، شصت میلیون...
آن موقع خیلی قضاوت کردم. قضاوت از چه چیزی میآید؟ از روی جهالت، نادانی و ناآگاهی میآید. آن موقع در حساب من 150 میلیون پول بود. خودم را راضی کردم که بهزور یکمیلیون تومان بدهم. چون اصلاً نگاه من این نبود و بیشترین پولی که کمک کرده بودم ده هزار تومان بود؛ زیرا تازه آمده بودم و هیچ آگاهی و شناختی نداشتم اما یک دعایی کردم. از خدا خواستم که به من شجاعت بدهد که من هم در این جایگاه قرار گیرم. واقعاً پول نمیخواهد بلکه شجاعت میخواهد.
سال بعد گلریزان که شد ازلحاظ مالی اوضاع خوبی نداشتم و کلاً 8 میلیون پول در حسابم بود اما در دنوری (50 میلیون) بهصورت تعهدی شرکت کردم و تعهدم را هم پرداخت کردم. سال بعد هم دنور شدم.
چه اتفاقی افتاد که هنگامیکه پول داشتم شرکت نکردم اما هنگامیکه پول نداشتم بهراحتی مشارکت کردم و پرداخت هم کردم؟ این به خاطر عدم آگاهی و شناختم بود. هنگامیکه به کنگره میآیید بهراحتی آموزش میگیرد درحالیکه جاهای دیگر اینگونه نیستند. بهجرئت این را بیان میکنم که 14 سال در جای دیگری بودم و اندازه یک ماه کنگره آموزش نگرفته بودم. دعا میکنم که امیدوارم بتوانم پهلوان شوم. امیدوارم که بتوانم جبران کنم نه اینکه ببخشم چون ازنظر خودم باید جبران کنم و حداقل هزینه خودم را پرداخت کنم. حداقل کاری که میتوانم که این هست که دنور و پهلوان شوم. ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
ویراستاری و تایپ: همسفر احسان
- تعداد بازدید از این مطلب :
19