نهمین جلسه از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی ابوریحان با استادی دنور همسفر فرشته، نگهبانی دنور همسفر صدیقه و دبیری دنور همسفر نرگس با دستور جلسه «قضاوت و جهالت» در روز سهشنبه ۱۲ تیرماه ۱۴۰۳ در ساعت ۱۵:۰۰ برگزار شد.
![](/EditorFiles/Image/2(5467).jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکر هستم که اذن این جایگاه را برای من صادر نمود. از خانم صدیقه عزیز سپاسگزارم که به من اجازه دادند این جایگاه را تجربه کنم و از شما آموزش ببینم. دستور جلسه امروز قضاوت و جهالت است.
دستور جلسه به من گوشزد میکند که جایگاه قضاوت فقط مختص به خداوند است و کسی که علم و دانش آن را داشته باشد. پس من فرشته، این اجازه را ندارم که بر تخت قضاوت بنشینم و دیگران را مورد قضاوت قرار بدهم و حکم را برای آنها اجرا کنم و جالبتر اینکه این حکم را در ذهنم اجرا بکنم، اگر چنین باشد، ریشه در جهالت من دارد.
آقای مهندس میفرمایند: یک قاضی که علم قضاوت را دارد با تمام اطلاعات و شواهد و مدارکی در دسترس دارد باز هم ممکن است دچار اشتباه بشود و اشتباه قضاوت بنماید، چه برسد به من که بر اساس آن حس منفی که دارم با آن اطلاعات غلط و ناقصی که دارم دیگران را مورد قضاوت قرار بدهم.
دکتر انوشه یکسخن تأکیدی دارند که میگویند هرگز در موقعیتی که در آن نبودهای کسی را قضاوت نکنید. وقتی که ما کسی را مورد قضاوت قرار میدهیم در واقع داریم آن قضیه را دعوت میکنیم به زندگی خودمان. وقتی که من کسی را در جایی مورد قضاوت قرار میدهم این دنیا میچرخد و میچرخد و روزی مرا در موقعیت آن شخص قرار میدهد و آن موقع من هستم که در آنجا مورد قضاوت قرار میگیرم و من آنجا باید متوجه اشتباهم بشوم.
شعری از شیخ بهایی است که میگوید:
آن کس که بدم گفت، بدی سیرت اوست
وان کس که مرا گفت نکو خود نیکوست
حال متکلم از کلامش پیداست
از کوزه همان برون تراود که در اوست
اگر من این موضوع را برگردانم به موضوع امروز وقتی که من کسی را مورد قضاوت قرار میدهم، ایراد یا نقصی را که در مورد آن میبینم با دانشی که از کنگره کسب نمودهام؛ اگر من آن را در وجود کسی دیدم در وجود من فرشته نیز است و این یک برگ برندهای است تا دوربین را به سمت خودم برگردانم و این ایراد و نقص را در خودم نیز جستجو کنم و در صدد برطرفکردن آن ایراد و نقص خودم باشم.
در واقع قضاوتکردن یکی از ابزار نیروهای منفی است بهراحتی در اختیار من قرار گرفته میشود و وارد افکار و اندیشه من میشود و به من اجازه این کار را داده میشود. ولی غافل از اینکه در صور پنهان چقدر از من انرژی میگیرد. انرژی که باید صرف سازندگی بشود میآید و صرف تخریب و آسیب خود من میشود اینجا باید با بالابردن آگاهی خودم، ذهن خودم را در دست بگیرم و اجازه ندهم چیزی وارد ذهن من بشود.
قضاوتکردن دیگران در واقع مشخص نمیکند آن شخص چه کسی است، مشخص میکند که من که هستم. وقتی کسی را مورد قضاوت میدهم من او را تعریف نمیکنم در واقع دارم خودم را تعریف میکنم به این صورت که من خصوصیات بارز خودم را در یک شخص دیگر میبینم و آن را در قالب قضاوت عنوان مینمایم. اینجا باید به خودم مراجعه کنم و آن را در خودم حل بنمایم و برطرف بکنم.
استاد امین در سیدی امواج بازدارنده ذهن مثال آداپتور را میزنند و این مسئله خوبی است برای قضاوت من. همه میدانیم آداپتور عملکرد آن به چه شکل است. آداپتور وسیلهای است که میآید، ولتاژ برق وسایل برقی را به یک حد استاندارد میرساند. یک سری وسایل، ولتاژ برق آنها بالا و یک سری پایین است ولتاژ استاندارد ما ۲۲۰ ولت است. این آداپتور وسایلی که ولتاژ آنها بالا یا پایین است را به آن درجه استاندارد میرساند و آنها را استفاده میکند. حال ذهن همه ما انسانها مجهز است به چنین آداپتوری.
در مسئله قضاوت اگر ایراد و نقصی را در یک شخص میبینم بلافاصله آن نقص کوچک را به آداپتور میدهم و در ذهنم آن را بزرگ میکنم قدرت میدهم و آن را تقویت مینمایم و از آن طرف ایراد و نقصی که در وجود خودم است به این آداپتور انتقال میدهم؛ ولی آن را تضعیف میکنم و آن را آنقدر ضعیف میکنم تا به جایی میرسد که آن را دیگر نمیبینم درصورتیکه من باید از این آداپتور برعکس استفاده بنمایم و درست استفاده کنم. اگر ایرادی از کسی میبینم توسط این آداپتور ضعیف و کوچکش کنم، نبینم، بگذرم و عبور کنم و برعکس.
علم این را که در کنگره پیدا کردهام و به آن رسیدم که اگر ایرادی را در کسی میبینم قطعاً در وجود خود شما نیز است برگردم و در خودم را جستجو بنمایم، پیدا کنم و آن را حل بنمایم.
همه ما در کنگره با مثلث جهالت آشنا شدهایم و مثلثی است که با ورود خودمان به کنگره همه ما درگیر این مثلث بودهایم. سه ضلع منیت، ناامیدی، ترس که با ضلع منیت، خیلی جاها خیلیها را مورد قضاوت قرار دادهایم. بهواسطه ضلع ترسمان، همیشه ترس از قضاوتشدن را داشتیم و به دنبال اینها ناامیدی نصیب ما شده است. حالا اگر مثلث جهالت خودمان را تبدیل به مثلث دانایی کنیم باید آگاهی خود را بالا ببریم و بتوانیم با آموزش گرفتن و تجربه کسبکردن مثلث جهالت را در خودمان درمان بکنیم.
انشاءالله خداوند به همه ما کمک بکند تا بتوانیم از شر بزرگترین دشمن خودمان که همان جهل و نادانی خودمان در امان باشیم. بتوانیم ذرهذره با بالابردن دانایی خودمان و بتوانیم از این مسائل منفی دوروبر خودمان، از ضد ارزشها که یک نمونه آن همین قضاوت است، فاصله بگیریم.
مشارکت ایجنت گروه خانواده در لژیون سردار
قضاوتشدن خیلی دردناک است، باید در آن شرایط قرار بگیریم تا متوجه بشویم که قضاوتکردن چقدر بد است. معمولاً قضاوتکردن از یک درد و دل شروع میشود که با همسایه، فامیل و یا دوست، کمکم شروع میشود و سر آن باز میشود و به غیبت میرسد و قضاوت شروع میشود. همه اینها زنجیرهوار به هم وصل هستند. سالیان سال ما این را نمیدانستیم و آن را انجام دادیم، حتی خود من! همه قضاوتها جمع شده و بهاندازه یک صندوق شده و همه انرژی منفی شدهاند. حال من تصمیم میگیرم با آموزشهای کنگره اینها را از خودم دور کنم. وقتی وارد چالش شویم تازه میفهمیم که چقدر تغییرات رخداده و این تغییرات به یکباره انجام نمیشود، ذرهذره اتفاق میافتد. هر داستانی که پیش میآید خودمان را محک میزنیم و خودم را مقایسه میکنم با سال گذشته که چقدر تغییر کردهام و به خودم امید میدهم که باز هم میتوانم تغییر کنم. اما داستان واقعی همان ذهن است. ذهن همیشه همه چیز را بزرگ میکند و آن اتفاق در ذهن میافتد و من کاری که انجام میدهم واقعاً به خداوند پناه میبرم، زیرا او ناظر کردار من و رفتار من است. به قول آقای مهندس فرمودند: «یاد کنید از کسی که به شما انرژی میدهد» چه کسی بالاتر از خداوند که این انرژی را به ما میدهد؟ یاد خداوند واقعاً بالاترین انرژی است. میتوانیم همیشه انرژی مثبت را دریافت کنیم، اما وقتی که در جمع مینشینم چندین بار این کار را تکرار کردم و بیشتر نیز جواب داده است. معمولاً ایام عید همه فامیل دور هم جمع هستند و عدهای نیز در جمع نیستند. حاضرین شروع میکنند در مورد آنها غیبت و قضاوتکردن. کاری که من توانستم انجام بدهم این بوده که از آنها دفاع میکنم. شروع میکنم و میگویم نه ایشان اینجوری نمیباشند. اینطور هستند و خودبهخود در آن جمع قضاوت نیز جمع میشود. امیدوارم در مسیر آموزشها ماندگار باشیم. در کنگره و در مرحلهای باشند که به نحو احسنت آن را در خودم اجرایی کنم.
ویراستار: همسفر شهرزاد رهجوی راهنما همسفر مرجان، عضو لژیون سردار
تایپ: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر راضیه، عضو لژیون سردار
عکاس: مرزبان خبری، همسفر زهرا ح.
ارسال: همسفر آذر رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی ابوریحان
- تعداد بازدید از این مطلب :
186