اولین جلسه از دورۀ چهل و هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ به استادی راهنمای محترم مسافر علیرضا، نگهبانی مسافر داود و دبیری مسافر جمال با دستور جلسه"قضاوت و جهالت" در روز چهارشنبه سیزدهم تیر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد
سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر
تشکر میکنم از آقای مهندس و همه عزیزانی که به من آموزش دادند تا در این جایگاه قرار بگیرم و باز هم تشکر میکنم از ایجنت و نگهبان محترم که این فرصت را به من دادند تا خدمت کنم انرژی بگیرم در کنار شما و آموزش بگیرم خسته نباشید میگویم خدمت همه شما عزیزان امروز دستور جلسه در مورد قضاوت و جهالت است یکی از عادتهایی که من در دورهی مصرف خیلی با آن درگیر بودم و چیزی که من در کنگره آموزش گرفتم هر چیزی که در کنگره گفتند بد است، او چیزی هست که به من آسیب میزند، قضاوت کردن هم یکی از این موضوعاتی است که من قبلا به آن توجه نمیکردم و بدون در نظر گرفتن خوب یا بد مدام آدمها را قضاوت میکردم اما من در کنگره فهمیدم که ما در کنگره دنبال حال خوب هستیم هر چیزی که جلوی حال خوب را بگیرد از نظر کنگره گناه خواهد بود قضاوت کردن هم همین طور من در سفر اولم هرکسی را میخواستم قضاوت میکردم یکی خوب مشارکت میکرد میگفتم عجب مشارکتی بود اون یکی بد مشارکت میکرد میگفتم مشارکت بلد نیستی مجبوری مشارکت میکنی؟! این طرز فکر کاری کرده بود که خودم نمیتوانستم مشارکت کنم پیش خودم میگفتم نکند من هم مشارکت کنم یکی بگوید چقدر بد مشارکت کرد، میخواهم بگویم این قضاوت کردن چکار میکند، طرف یک پولدار را میبینید میگوید پول حلال که جمع نمیشود یا دزدی کرده است یا ارث به آن رسیده است و... این قضاوت کردن باعث میشود که از آینده خود ناامید میشود یعنی احساس کنید که در این مملکت اگر دزدی نکنید رشد نمیکنید من که دزد نیستم و پارتی هم ندارم پس رشد در کار نیست آدمی که مدام قضاوت میکند میخواهد بگوید که من بهتر هستم پس آن آدم دچار منیت شده است، میخواهم بگویم که قضاوت با خودش ترس دارد، منیت دارد، ناامیدی دارد، ولی یک چیزی همیشه در ذهنم بود که اگر قضاوت بد است پس برای چه خداوند آن را در وجود آدم نهاده است همینطور که با خودم فکر میکردم با خودم گفتم که یک مکانیک باید کار یک مکانیک دیگر را قضاوت کند تا مشخص شود کارش خوب است یا نه، هر کسی یک کاری را انجام داده است و بر آن کار مسلط است حق دارد که آن کار را قضاوت کند پس من میتوانم در مورد چیزی که خودم خلق کردم یا خودم انجام دادم قضاوت کنم اما در مورد چیزی که خداوند خلق کرده نمیتوانم قضاوت کنم پس من حق قضاوت کردن هیچ آدمی را ندارم ولی حق دارند رفتار انسان ها را قضاوت کنند این را که پیدا کردم فهمیدم که قضاوت چه هست.
خداوند عقل را به ما داده است که قضاوت کنیم ولی نه آدم ها را، رفتار آدم ها را قضاوت کنیم، قضاوت آدم ها کار خدا است ولی قضاوت رفتارها کار من است یعنی اگر در مهمانی نشستم و باجناقم بر سر همسرش داد زد، من حق ندارم به او توهین کنم و قضاوت کنم من چه میدانم آن خانم چه بلایی سر این مرد آورده است، ولی میتوانم بگویم چه رفتار زشتی است که انسان در جمع بر سر همسر خودش داد بزند چقدر بد است انسان مرزبان بشود و اندازهی جایگاه خودش را نداند من نمیدانم وقتی مرزبان با آن سفر اولی یا سفر دومی آن رفتار را میکند چه پيش زمینهای دارد اصلا آن سفر اولی چه بلایی سر راهنما آورده است، من فقط باید حواسم باشد این رفتار از دور چقدر زشت به نظر میرسد، اینکه من برای پول در آوردن چاپلوسی کنم یا برای گرفتن یک سمت زیر آب همکار خودم را بزنم چقدر این کار از دور زشت است، من نباید این کار را بکنم من کاری ندارم آن شخص چه کسی است، منتها قضاوت رفتارها نه قضاوت آدمها من اصلا کاری با هیچ آدمی ندارم،حتی قاضیها هیچ آدمی را قضاوت نمیکنند،حتی قاضیها هم رفتارها را قضاوت میکنند، آدم ها را قضاوت نمیکنند چون قضاوت انسانها کار خداوند است چون من خودم را نمیشناسم، یعنی من بر روی خودم هم شناخت ندارم پس حتی خودم را نمیتوانم قضاوت کنم چون حق ندارم، میتوانم بگویم من مرزبانی را گذراندهام و مرزبان خوبی بودم، وادی دهم میگوید در گذشته یک طور بودی، الان رفتارت را تغییر بده و یک آدم دیگر بشو، خوب و بد من را یکی دیگر تحلیل میکند چون من خودم هم نمیتوانم خودم را قضاوت کنم، وقتی رفتار آدم ها را قضاوت کنم آن رفتار مثبت را یاد بگیرم و از رفتار منفی دوری کنم ولی وقتی خود آدم ها را قضاوت کنم نسبت به آدم ها حس منفی میگیرم.
مراسم تجلیل از راهنمای محترم مسافر علیرضا
تایپ: مسافر احمد
بارگذاری: مسافر مهدی
مرزبان کشیک: مسافر اکبر
- تعداد بازدید از این مطلب :
116