English Version
English

نقطه آغاز ورود به تاریکی‌ها؛ شرک

نقطه آغاز ورود به تاریکی‌ها؛ شرک

نقطه‌ آغاز ورود به تاریکی‌ها شرک است و بقیه چیزها به دنبال آن می‌آیند. زمانی که ما شرک را انجام می‌دهیم نقض فرمان می‌کنیم داستان حضرت آدم ابتدای شرک است به دلیل نافرمانی حضرت آدم و این فقط برای دو نفر به اسم آدم و حوا نیست زیرا اگر چنین بود ارزش خاص خودش را از دست می‌داد. این ویژگی قرآن است که عام می‌باشد در مقابل داستان حضرت آدم داستان حضرت ابراهیم است که فرمان الهی را انجام داد و از شرک به صورت کامل خارج می‌شود. آخرین نقطه و اوج فرمان الهی به حضرت ابراهیم این بود که باید آن چیزی را که از همه بیشتر دوست داری و به او علاقمند هستی را ذبح کنی، برداشتی که حضرت ابراهیم کرد این بود چون فرمان خدا است باید اجرا شود.

در کنگره مسافری داریم که بعد از ۲۰ سال که ما را عذاب داده و الان بعد از چند سال سفر به رهایی رسیده بعد از درمان به آزاد مردی رسیده و در آزمون راهنمایی قبول شده و چندین نفر را به رهایی رسانده حالا به همسفر می‌گویند این مسافری را که باعث افتخار تو است باید سر این را جدا کنید آیا کسی حاضر می‌شود این چنین کاری کند؟ این آزمایشی بود که خدا از حضرت ابراهیم خواست ولی تصور اشتباهی که راجع به بزرگان می‌شود این است که خداوند به این بزرگواران امتیاز داده است و آن‌ها را بزرگ کرده است در صورتی این‌طور نیست. بزرگان اگر جایگاه بزرگی دارند به‌خاطر این است که آزمایشات بسیار سختی از آن‌ها به عمل آمده است در راه خدا جنگیده همه چیز را از دست داده و تکه‌تکه از خواسته‌هایش دل کنده، وقتی چنین کارهایی کرده به درجه سابقون و مقربین شده است.

اگر نسبت به خداوند این دیدگاه را داشته باشیم که خدا به انسان‌های بزرگ بیشتری نظر خاصی دارد باعث می‌شود که ما نسبت به خداوند احساس بدی پیدا کنیم که این از حقه‌های شیطان است. نقض فرمان چه ارتباطی دارد با اختیار انسان؟ مسئله مهم این است که همه انسان‌هایی که دارند در روی زمین زندگی می‌کنند بلااستثناء همه مشرک هستند. همه افرادی که مواد مصرف می‌کنند معتاد هستند کسی که ۱۰ یا ۲۰ سال مواد مصرف می‌کند اگر بگوید معتاد نیستم خیال می‌کند معتاد نیست چون معنی معتاد را نمی‌داند.
انسانی که در جهنم زندگی می‌کند در زمین دچار رنج و مشکلات است و درگیر تاریکی‌ها است این هم مشرک شده است پس داستان حضرت آدم و حوا برای همه است. کسی که می‌آید کنگره و می‌خواهد از تاریکی در بیاید و از مواد رها شود به او مشاوره می‌دهند راهنما می‌دهند بعد شروع می‌کند به سفر کردن اسم او می‌شود مسافر دیگر اسمش معتاد نیست چون تصمیم گرفته از شرک خارج شود. تمام کسانی که در جهنم هستند و قصد خارج شدن را ندارند همه بلا استثناء مشرک هستند زیرا مجوز ورود به جهنم، شرک است. شرک اثر کلی که می‌گذارد روی اختیار انسان است و اختیار را از انسان می‌گیرد. زمانی که ما شریکی داشته باشیم اختیار ما در آن مقوله ۱۰۰ درصد نیست و محدود می‌شود در یکسری چیزها دیگر حق انتخاب نداریم فقط در ۵۰ درصد اختیار کامل داریم مثلاً در مورد امور مالی من با کسی شریک هستم من دیگر اختیار کامل روی آن مال ندارم نه می‌توانم ببخشم نه می‌توانم خرجش کنم دوست دارم خرج کنم ببخشم زور هم می‌زنم ولی فرمانی صادر نمی‌کنم اگر فرمانی هم صادر کنم اجرا نمی‌شود در مقوله دوست داشتن و عشق هم همین‌طور است اگر دچار شرک شویم دیگر نمی‌توانیم به آن کسی که دوستش داریم عشق بورزیم.
ما چرا باید نافرمانی کنيم که دامنه انتخاب کم بشود؟ چه عاملی باعث می‌شود که انسان حاضر می‌شود آن شرک یا نافرمانی را اجرا می‌کند؟ کسب قدرت زمانی که انسان نافرمانی می‌کند و با نیروهای منفی پیمان می‌بندد نیروهای منفی به او قدرت می‌دهند و چیزی را که در مرحله انسانی به انسان داده شده است که اختیار انسان است که بسیار هم با ارزش است با اختیار معامله‌ می‌کند. مزایای شرک کسب قدرت است اگر کسی در مسئله مادیات اختیارش را بفروشد به او پول داده می‌شود ولی از خرج کردن آن پول لذت نمی‌برد «هرکس بهره زودیاب بخواهد به او می‌دهیم ولی بعد می‌فرستیم جهنم» ولی بزرگانی مثل حاتم طائی که به همه می‌بخشند یک قانون دیگر است او اختیار مال خود را کاملاً دارد چون برای او شریکی نیست.

در جایی می‌گوید شما دارید آتش جمع می‌کنید ذخیره می‌کنید، منظور این است که پولی را که قرار بوده در یک جایگاه دیگر خرج شود مثلاً ساخت بیمارستان شما وارد یک بازی شدید که خودتان هم خبر ندارید و آن پول در حساب شما است و شما تنها امانت‌دار این ثروت هستید. قانون شیاطین می‌گوید؛ قبل از این که کسی را بتوانی تحت نفوذ خود قرار بدهی و تسخیر کنید اول باید خودت تسخیر شوی یک قانون نانوشته است ولی اجرا می‌شود. قانون نیروی الهی می‌گوید؛ اگر می‌خواهید کسی را آزاد و رها کنيد شفا دهید اول باید خودت درمان شوی و شفا پیدا کنید مثل درمان اعتیاد که اول خودت باید از اعتیاد خارج شوی تا بتوانید دیگران را هم از اعتیاد خارج کنید.
بعضی‌ها روی فکر آدم‌ها تأثیر می‌گذارند فکر خودشان را به آن‌ها منتقل می‌کنند و آن‌ها را تحت سلطه خودشان در می‌آورند که ناخواسته است و باعث رنج می‌شود القاء می‌کنند و این‌قدر قدرت دارند و تا جایی روی قدرت ذهن تأثیر بگذارند که باعث متلاشی شدن یک زندگی می‌شود. ما با این دیدگاه و شناخت باید چکار کنیم؟ انتخاب بکنیم، تاریکی‌ها یکسری مزایا دارد مثل مصرف مواد مخدر که ایجاد نشئگی و لذت می‌کند شرک هم لذت خاص خودش را دارد این چیز کمی نیست که هر چیزی را که می‌خواهید بتوانید جذب کنید یا وارد معامله شوید این یک قدرت است در این‌جاست که آن جاذبه لازم به‌وجود می‌آید برای انسان تا از فرمان نیروهای منفی پیروی کند.
همان‌طور که در مسئله اعتیاد در مقابل مرفین، کدئین، پاپاورین، سروتونین و مشتقات دیگری در مقابل شیشه، حشیش، کراک، اندورفین و انکفالین وجود دارد در مقابل آن قدرتی هم که در تاریکی وجود دارد در قسمت روشن هم چیزی وجود دارد که ۲۰۰ برابر آن لذت و آرامش دارد در مقابل قدرت چیزی وجود دارد که ما باید آن را درک و احساس کنیم تا بتوانیم از قدرت دل بکنیم و آن چیزی نیست جز وادی چهاردهم محبت که جزء اساسی کنگره است اگر ما بتوانیم آن محبت را احساس بکنيم و درک کنیم آن‌وقت می‌توانیم در مقابل‌ محبت از آن قدرت چشم‌پوشی کنیم و ذره‌ذره شروع کنيم به خارج شدن که البته باید این ۱۴ وادی را طی کنیم و زحمت بکشیم تا بتوانیم محبت را احساس کنیم زیرا گاهی اوقات خیال می‌کنیم که محبت را احساس می‌کنیم این جاذبه است و نباید با محبت اشتباه گرفته شود.
محبت همان عشق بلاعوض، بخشیدن و بدون توقع بارانی که می‌بارد و می‌رود و کار ندارد که از او تشکر کردند یا نه، برای نیروهای منفی خیلی مهم است که یک انسانی در تاریکی و اعتیاد بماند و در این جهت به او کمک می‌کنند قطب‌های منفی مثل ویروس‌ها عمل می‌کنند که همه چیز را برای بقاء و ادامه حیات خودشان‌ می‌خواهند و اگر شرایطی باشد تا بتوانند خودشان را رشد بدهند و تکثیر کنند آن‌جا خودشان را آشکار می‌کنند در غیر این صورت خودشان را جهش می‌دهند. انسان هم وقتی که در تاریکی قرار می‌گیرد مثل همین ویروس‌ها عمل می‌کنند هرجا خوشی است و انرژی وجود دارند اگر نباشد انگار اصلاً وجود ندارند.
اما انسانی که در مسیر روشنایی قرار می‌گیرد دیگر انرژی حرف اول را نمی‌زند و برایش ظرفیت و دانایی مهم است اینکه چقدر مفاهیم را درک کند تا اینکه انرژی را بدزدد. حالا برای اینکه انسان بتواند فرمانروای لایقی باشد و پابرجا بماند و قدرتی را که خداوند به او داده بتواند فرماندهی کند باید در مقابل فرمان الهی مطيع و تسلیم باشد. اگر فرمانبرداری کردیم فرماندهی می‌کنیم ولی اگر نقض فرمان کردیم از فرماندهی ساقط می‌شویم. نقض فرمان هم به دو صورت است آگاهانه یا ناآگاهانه یعنی ممکن است انسانی نقض فرمان کند به دلیل ندانستن و متوجه نبودن و اينکه نیروهای منفی شکل آن را تغییر داده‌اند و نتوانسته تشخیص دهد که این تحت آموزش باید قرار بگیرد و آزمایش می‌شود ولی اگر از روی انتقام با نیروهای منفی پیمان ببندد این دچار سنت مجازات و تنبیه می‌شود. اعتیاد هم یکی از انواع شرک محسوب می‌شود هر چیزی که فرمان عقل و عرفان انسان را از دستش خارج کند شرک است. ما در سفر دوم کارهایی را انجام می‌دهیم تا به خودمان برسیم از قطع مواد تا رسیدن به خود به این معنی است که ما اختیار وجود خودمان را کاملاً بدست بگیریم و حرکت‌ها از درون آغاز می‌شود و به بیرون منتقل می‌شود.

 

نویسنده: همسفر زهرا.(ع) رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
ویراستاری: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
تصویرگری و ارسال: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی کریمان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .