در داستان فرعون و موسی، فرعون خود را خدا خواند و هدف فرعون، خدایی کردن شد. اما برای این کار از تلخترین روشها و ظالمانهترین اعمال استفاده میکرد؛ غافل از اینکه خالق هستی، خود پیروز کارزار خلقت است و در امنترین روشها و با استفاده از مدبرانهترین اعمال شطرنج هستی را پیش میبرد.
فرعون برای ظهور نکردن موسی، تمام کودکان را کشت اما خداوند با کمترین کنش، موسی و مادرش را در پیش چشمان فرعون، در قصر فرعون و با استفاده از امکانات فرعون به رشد و بالندگی رساند.
این داستان پیامی به من میدهد که برای پیروزی در نبرد زندگی، میتوان از هر دو روش استفاده کرد اما عشق محکوم به پیروزی است و ظلم فرجامی جز شکست ندارد.
در نهاد من هم فرعون و هم خداوند وجود دارند اما حال که زمان قربانی کردن است، بهتر است فرعون درون خود را قربانی کنم؛ صفات منفی را قربانی کنم و با تدبیر و عشق خداوندی، اهداف خویش را پیش ببرم چرا که هدف وسیله را توجیه نمیکند. نمیتوان به هر قیمت و از هر روشی مسیر زندگی را پیش ببرم. در مسیر زندگی باید فرامین الهی اجرا گردد در غیر این صورت، سقوط نزدیک است. برای رسیدن به خواستهها باید از خواستهها گذشت. این ابتدای پالایش و رسیدن به خلوص است. در داستان سفر ما؛ اعتیاد فرعون است و روش دیاستی مصداق مسیر خداوند اما هر داستان یک قهرمان دارد و قهرمان شخصی است که فداکاری میکند، در واقع قهرمان فردی است که در پایان سفر و حضور در کنگره به هیچکس و هیچچیز آسیبی وارد نکند.
نبرد خدا و فرعون، نیکی و شر، حتی در کنگره و پس از درمان نیز در درون من ادامه دارد.
میتوانم با تلاش و دانایی، نیروی نیکی را بر شر، به پیروزی برسانم.
باید بدانم که کنگره یک تفکر درست است و جهانبینی درآن سخن میگوید نه جایگاهها.
اگر در کنگره وارد بازی جایگاه بشوم، یعنی نمیتوانم از خواستههایم بگذرم و در بالا اشاره شد که قهرمان یعنی فداکاری، یعنی عبور از خواستهها مادامی که من به دنبال رسیدن به جایگاههای بیشتر باشم، یعنی در نبرد درون من فرعون پیروز است اما باکی نیست، زیرا دانش و تفکر کنگره، آرام آرام به من میآموزد که در شطرنج هستی، من سربازی بیش نیستم اما استقامت، تلاش و دانایی من میتواند در پایان بازی از من، وزیر بسازد.
پایان
گردآوردنده : راهنمای لژیون دوم مسافر علی
تایپ و ارسال : مسافر علی لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
21