دهمین جلسه از دوره دوم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی کریمان با استادی راهنمای تازهواردین همسفر زهره نگهبانی همسفر سیما و دبیری همسفر محدثه با دستور جلسه «قضاوت و جهالت» در روز دوشنبه ۱۱خردادماه ۱۴٠۳ رأس ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کارکرد.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240701_201549_739.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که توانستم امروز بین شما باشم و آموزش بگیرم از راهنمایان مواد و سیگار مسافرم سپاسگزارم از راهنمایان بزرگوار خودم خانم مهدیه و خانم محیا عزیز بینهایت سپاسگزارم که حال خوب امروز خودم را مدیون آموزشهای این بزرگواران هستم، همچنین تشکر میکنم و خداقوت میگویم خدمت ایجنت محترم خانم مهدیه عزیز و مرزبانان محترم خانم فرناز و خانم سارا عزیز و همچنین تشکر میکنم از نگهبان جلسه خانم سیما و دبیر جلسه خانم محدثه و سپاسگزارم که امروز فرصت این خدمتگزاری را به من دادند تا در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم.
دستور جلسه امروز در مورد قضاوت و جهالت است؛ قضاوت رابطه مستقیمی با جهالت دارد قضاوت به معنای حکم کردن و جهالت به معنای ندانستن است و قرار دادن این دو موضوع در کنار یکدیگر به این معناست که از قضاوتهایی که بر مبنای جهالت و ندانستن است باید پرهیز شود. قضاوت باید بر اساس دانایی، معرفت، عمل درست و اطلاعات درست انجام شود و اگر غیر از این باشد این عین جهالت است و قضاوتهای غلط انسان باعث میشود که بیشتر آسیب به خود انسان بزند و انرژی انسان گرفته شود. زمانی که ما کسی را قضاوت میکنیم باید منتظر قضاوت دیگران هم باشیم یعنی منتظر قضاوت شدن هم باشیم قضاوت کردن بسیار دشوار است و هر کسی نمیتواند قضاوت کند ما گاهی از شنیدن یک حرف یا دیدن یک موضوع شخصی را قضاوت میکنیم در صورتی که از آن اتفاقات و مشکلات و پشت پرده این انسان بیخبر هستیم و فقط آن چیزی را که در ظاهر میبینیم مورد قضاوت قرار میدهیم و اینکه لازم نیست اینجا بخواهیم بگوییم به کسی حق بدهیم یا نه، اینکه فقط شخصیت یک انسان را بهخاطر یک رفتارش قضاوت نکنیم کافی است.
کسی میتواند قضاوت کند و حکم صادر کند که علم و دانشش را داشته باشد یعنی درس قضاوت را خونده باشد. باید یکسری مراحل را پشت سر گذرانده باشد، یکسری اطلاعات داشته باشد کارش قضاوت باشد مثل قاضی در دادگاه که اول جمعآوری اطلاعات میکنند بعد اطلاعات را پالایش میکنند که ببینند این اطلاعات درست است یا خیر، سخن دو طرف را بشنوند و در آخر نتیجهگیری و اجرای حکم را انجام بدهند. از روز الست که انسان خلق شد به انسان اختیار داده شد و از آنجایی که اختیار داده شد گویی قدرت قضاوت هم به او داده شد قضاوت در مورد چه چیزی؟
قضاوت در مورد خودش، در مورد مسیر زندگی خودش مثلاً اینکه آیا امروز من به کنگره بروم یا نه؟ این پول را اینجا خرج بکنم یا نه؟ آیا من این وسایل را بگیرم یا نه؟ دقیقاً انسان موجودی است که گویی قاضی بدنیا آمده و در هر جایگاه و در هر مکانی که باشد درحال قضاوت کردن است که مثلاً چرا فلانی این لباس را پوشیده یا چرا این شخص به این صورت راه میرود. ضربالمثلی که اینجا وجود دارد میگوید؛ باید قبل از اینکه بخواهی راه رفتن کسی را قضاوت کنیم کمی با کفشهای او راه بروید و کسانی که دائماً در مورد دیگران قضاوت میکنند، آقای مهندس میگویند: «این انسانها در زندگیشان هیچ برنامه و هدف مشخصی را ندارند» حتی ما قضاوت کردن درباره زندگی فرزندان و همسرمان نیز نباید به حریم خصوصی آنها وارد شویم و هرچه سطح دانایی انسان بالاتر باشد قضاوت راجع به دیگران کندتر میشود و پایینتر میآید و انسان جاهل بیشتر در مورد دیگران قضاوت میکند و در هر کاری دخالت میکند و برای اینکه عقل آدمی بدرستی بتواند قضاوت درست انجام دهد باید قدرت عقلش به میزان دانایی باشد که دانایی انسان در بستر آموزش تفکر و تجربه افزایش پیدا کند و به همان نسبت هم قدرت تشخیص و افزایش پیدا کند و قضاوتهای نادرست کمتر شود.
خداوند قضاوت را به انسان داد و همراه با این قضاوت یک عملیات شعبدهبازی هم انجام داد و شعبده این بود که زمانی که انسان حرکت میکند و شروع به قضاوت کردن میکند یک راه مثل گلستان و آب است و یک راه مثل آتش و کویر و خارستان است. مثالی که آقای مهندس میزنند میگویند: «شخصی که زمانی که انسان پایش را در گلستان میگذارد از کویر سر درمیآورد و زمانیکه پایش را در کویر میگذارد از گلستان سر درمیآورد» شخصی که چهل سال تلاش میکند زحمت میکشد و یک ملکی را میخرد بعد تا زمانی که خودش زنده است از آن مال و ثروت استفاده میکند و زمانی که فوت کند تا سالهای سال فرزندان و نوههای او از این مالی که بدست آورده استفاده میکند یا شخصی که شیشه معامله میکند در عرض دو ساعت چهار پنج میلیون تومان درمیآورد و شخصی که ظرف مدت چهل سال این پول را بدست آورده است آن شخص ظرف یک سال آن مبلغ را بدست میآورد یا اگر بخواهیم همین برنامه خودمان در کنگره را نگاه کنیم چه برای مسافر چه برای همسفر زمانی که انسان شروع به حرکت میکند در مسیر، مشکلات بسیار زیاد است و نیروهای منفی زیاد هستند ولی همین که انسان حرکت کنند تا به درمان برسد زمانی که به درمان میرسد میشود گلستان و آقای مهندس میگویند: «قضاوت کردن یکسری ویژگیها باید داشته باشد هر قضاوتی که بخواهیم انجام بدهیم باید یکسری ویژگیها وجود داشته باشد یکی جلوتر بودن از مطلب دانایی و خودشناسی علم و آگاهی شنیدن سخن دو طرف اینها هم پیش نیاز قضاوت است» ولی برای جهالت میگوییم منیت است این تعصبها حرص و بخل کم بودن سطح دانایی ولی آقای مهندس میگویند: هیچکدام از اینها پیش نیاز جهالت نیست جهالت باید باشد جهالت که باشد و دانایی که نبود اینها به ارمغان میآید یعنی حرص و بخل زائیده جهالت است.
شخص باید جاهل باشد تا خودخواه باشد و اینها میوههای جهالت و نادانی هستند و منظور این است که برای جاهل بودن هیچ خرجی نداریم هیچ هزینهای نداریم ولی برای قضاوت کردن بسیار هزینه داریم قضاوت هم از جهل و نادانی انسان سرچشمه میگیرد اینکه انسان زمانی که بخواهد از قضاوت دور شود بالا بردن سطح داناییاش یعنی اینکه داناییمان را تبدیل به دانایی مؤثر کنیم. گاهی اوقات قضاوت نادرست میتواند مسیر زندگی شخص را تغییر دهد من مطلبی را میخواندم نوشته بود که کاری که قضاوت میکند در پی هر قضاوت شما یک نفر میسوزد یک نفر میجوشد و یک نفر میمیرد. قبل از اینکه زبانت آلوده کشتن کسی شود حرفهایت را بگذار دور، یعنی آن حرفهایی که مربوط به انسان نیست در موردشان قضاوت و دخالت نکنیم و افکار و اندیشهمان را بر پایه مثبت بگذاریم که آقای مهندس خیلی خوب میگویند: «اگر ما خیلی خوب بیل میزنیم باغچه خودمان را بیل بزنیم».
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240701_201536_377.jpg)
یکی از چیزهای مهمی که من در کنگره آموختم این است که فقط دوربینم روی خودم و زندگی خودم باشد و این هم یکی از حقههای نفس است که انسان را فریب میدهد و تمرکز را از روی خودش بردارد و تمرکزش را بگذارد روی دیگران و عیب و نقصهای خودش را نبیند و فقط بخواهد عیب و نقص دیگران را ببیند و دیگران را قضاوت کنیم و برای این کار مهم هم باید روی ضلع جهانبینی کار کنیم و از جهل و نادانی خودمان که بزرگترین دشمن خودمان است رها شویم و به یک انسان کارآزموده و متعادل تبدیل شویم تا هم خودمان و هم دیگران آرامش را تجربه کنیم و مثبتنگر بودن و فقط مثبت دیدن است که باعث میشود انسان آرامش بیشتری داشته باشد. زمانی که من قضاوت نکنم قطعاً مورد قضاوت نادرست دیگران هم قرار نمیگیرم زیرا ذهن انسان طوری طراحی شده که کمتر از صدم ثانیه، بهطور خودکار قضاوت میکند و این انرژی زیادی را از انسان میگیرند و در آخر امیدوارم که خودم بتوانم با کسب دانایی، معرفت و عمل سالم دانایی خود را بالا ببرم و از قضاوتهای نادرست و نابجا دور باشم.
مشارکت اعضاء؛
مشارکت همسفر اعظم:
در مورد قضاوت؛ من به عنوان همسفر اگر بخواهم بگویم حرف خیلی زیاد است شاید زیاد هم نیست که مورد قضاوت قرار گرفتم ولی خودم وقتی که مورد قضاوت قرار گرفتم به این فکر کردم که کجا من یکی را قضاوت کردم یعنی قطعاً من یک جایی یکی را قضاوت کردم که مورد قضاوت قرار گرفتم به خاطر این موضوع حالم بد بود ولی به قول استاد امین توجهم را از روی آن برداشتم که بیشتر از این اذیت نشوم زمانیکه هنوز خیلی حال بدی داشتم یعنی اصلاً ظرفها را نمیشستم اصلاً برایم مهم نبود و به زور از جایم بلند میشدم که غذا درست کنم برای بچههایم سامیار همیشه میآمد کنار تخت میگفت: مامان چرا همیشه مریضی و خوابیدی خیلی حال بدی داشتم و خانه نامرتب بود میگفتند؛ چقدر بیسلیقه است ما میرویم خانهاش کثیف است ولی هیچ کس نمیدانست من چه حالی دارم وقتی میخواستم بخوابم میگفتم کاش اصلاً بیدار نمیشدم کاش اصلاً بچه نداشتم تا برایشان غذا درست کنم چرا اصلاً خدا به من بچه داد که من قرار باشد برایشان غذا درست کنم خیلی حال بدی داشتم و خیلی مورد قضاوت قرار گرفتم ولی هنوز هم که به کنگره میآیم از طرف خانوادهام مورد قضاوت قرار میگیرم ولی به قول استاد امین دیگر از آن مرحله رد شدم یعنی آن قضاوت دیگر من را نمیرنجاند که بخواهد حالم بد شود چون من امروز استاد جلسه هستم درمورد قضاوت دیروز میخواستم از دید مسافرم ببینم که آیا من همسفری بودم که قضاوت نکنم چون مسافرم را خیلی قضاوت میکردم از او پرسیدم که آیا من قضاوتت کردم؟ گفتند: خیلی قبلاً قضاوت میکردی، ولی بهتر شدی گفتند: حتی اگر متوجه شدی من دروغ میگویم من یک بار دروغ میگویم دو بار، سه بار، بار دهم خودم خجالت میکشم به تو دروغ بگویم اصلاً لازم نیست قضاوت کنی یا زوم کنی روی چیزی و مثلاً بگویی حتماً این کار را کردی و حتماً اینطوری شده و از او پرسیدم که بیشترین کسی که خیلی اذیتت میکند در موردت قضاوت کند چه کسی است؟ گفتند: تو، من آن موقع فهمیدم چقدر همسفر مهم است در رابطه با مسافرش که مسافرش را قضاوت کند این دستور جلسه واقعاً برای من خیلی خیلی درس داشت شاید قبلاً هفتهها یا یک ماه ناراحت میشدم که چرا من را قضاوت کردند یعنی نمیبینند که من چطوری دارم زندگی میکنم چه حال بدی دارم چند روز پیش که دوستم با من صحبت میکرد میگفت: تو خیلی آدم امنی هستی یعنی من با تو حرف میزنم نه مرا مورد قضاوت قرار میدهی نه سرزنش میکنی من شاید با خانوادهام راحت نیستم ولی با تو صحبت میکنم بعد به این فکر میکردم که چقدر من همسفر میتوانم برای مسافرم آدم امنی باشم یعنی حرفهای او را گوش کنم بدون اینکه قضاوتش کنم حتی اگر من بفهمم دروغ هم میگوید به قول مسافرم میگفتند: حتی میفهمی من دارم دروغ میگویم ولی دفعه پنجم یا ششم خودم رویم نمیشود دروغ بگویم وقتی چیزی به من نمیگویی. این برایم خیلی جالب بود حتی برای بچههایم یا برای اطرافیانم سعی میکنم آدم امنی باشم بدون قضاوت و سرزنش کردن به حرفهایشان گوش کنم. من چند هفته پیش که دستور جلسات را نگاه میکردم برای لژیون یکم میگفتم کاش استادی دستور جلسه به من میافتاد زمانیکه خانم زهرا گفتند گفتم حتماً یک چیزی نیاز من بود که من باید استاد جلسه میشدم و واقعاً برایم خیلی جذاب بود این چیزی که از مسافرم پرسیدم من چطوری بودم به عنوان همسفری که کنارت هستم فهمیدم که من خیلی قضاوت میکردم الان شاید خیلی بهتر شده باشم ولی اینطور نیست بگویم کامل خوب شدم ولی این دستور جلسه برای من خیلی جذاب بود.
مشارکت راهنما همسفر سمیه:
خداوند را سپاسگزارم که امروز اجازه داد در بین دوستان محبت باشم و از استاد سردار تشکر فراوان میکنم و سپاسگزارم که اجازه داد من در لژیونش باشم و در بین انسانهای بخشندهای که واقعاً با جان و دل میبخشند بلاعوض و بدون هیچ عذر و منتی، من خیلی لژیون سردار را دوست دارم شاید من امروز باید بیمارستان بستری بودم شاید یکی از دلیلهایی که قبول نکردم بستری بشوم لژیون سردار بود چون هر دفعه که از دستش دادم جلسه قبل هم از دستش دادم هر دفعه که صحبتهای خانم مهری را میخواندم واقعاً اشک میریختم و امروز هم وقتی دبیر خانم محدثه داشتند آن قسمتی را میخواندند که گفتند؛ وقتی رفته بودم در کما فقط میگفتم به نام قدرت مطلق من واقعاً آن موقع تمام بغضم را نگه داشتم نمیخواستم حال دیگران را بد کنم لذت بردم از صحبتهای دبیر و صحبتهای خانم زهره عزیز و شما بزرگواران، در مورد دستور جلسه قضاوت و جهالت؛ من اول این را بگویم خیلی خوب است که آقای مهندس دستور جلسات لژیون سردار را تغییر دادند قطعاً یک تفکری پشت آن بود که گفتند دستور جلسات همان دستور جلسات هفتگی باشد که ما بتوانیم دستور جلسات را شاید بارها آقای مهندس بارها نگهبانان و دبیران و همه و اسیسنت بخش مالی شاید بارها گفتند؛ همسفران صحبت کنید وقتی که در جلسه هستید مشارکت میکنید جلسه را ربط بدهید به لژیون سردار تا بتوانیم جذب داشته باشیم خیلی کم این اتفاق میافتاد و بارها نگهبانان آمدند بالا صحبت کردند ولی خیلیخیلی کم این اتفاق میافتد مگر بچهها از حس خوبشان میگفتند.
مطمئناً این دستور جلسات را با دستور جلسات هفتگی گذاشتند تا ما تفکر بیشتری داشته باشیم که بتوانیم جذب بیشتری داشته باشیم برای لژیون حالا هم در جلسه سردار صحبت کنیم هم در جلسه، من داشتم میگفتم چه ربطی دارد این دستور جلسه به دستور جلسه سردار و به هر حال لژیون سردار یک لژیون مالی است داشتم به این فکر میکردم که شاید خیلی از ما که اینجا نشسته باشیم بارها قضاوت شده باشیم حالا همانطور که استاد عزیز گفتند قضاوت از حکم کردن میآید و جهالت هم پشت آن نادانی است و آقای مهندس خیلی قشنگ میگویند: که خیلی این حرف به دل من نشست که قضاوت پیش زمینهای دارد ولی جهالت هیچ پیش زمینهای ندارد و قضاوت برای اینکه بخواهی قاضی بشوی و قضاوت کنی باید آن معرفت عدالت و عمل سالم باشد معرفت برای اینکه قاضی بتواند آن شناخت را پیدا کند و با عمل سالم بتواند یک تصمیمی بگیرد که واقعاً درست باشد و مثلث هم که آقای مهندس در مورد همین قضاوت گفتند؛ یک ضلع آن قاضی یک ضلع آن همان مسائل و مشکلات هستند و یک ضلع آن همان حکم دادن است میخواهم این را بگویم شاید مثلاً هنوز افرادی باشند در کنگره که شاید تازهوارد باشند و شاید هنوز آن ایمان و اعتقاد واقعاً درونشان اتفاق نیفتاده و هنوز نمیتوانند از لحاظ مالی ببخشند و شاید آن قضاوت کردن هم باشد درونشان که مثلاً اینها چقدر پول دارند که میآیند ۵۰۰ میلیون پرداخت میکنند یا فرد چقدر دارد که میآید دنور میشود یا مثلاً اینهایی که میروند ۶ میلیون پرداخت میکنند این ۶ میلیون را نمیتوانند به کار و زندگیشان بزنند شاید خود ما هم وقتها میخواهیم این کار را انجام بدهیم بخواهیم آن بخشش را انجام بدهیم آن نیروهای منفی بیایند، مطمئناً آن قضاوت را میکنیم چرا من بدهم دقیقاً میشود همان حکم صادر کردن چرا من بپردازم مثلاً فلانی دارد ولی هنوز نتوانسته پرداخت کند چرا من برای سبد باید کمک کنم؟ چرا من باید دنور بشوم چرا اینقدر راهنما در مورد سردار میگوید، چرا؟ چون فرد هنوز به آن شناخت و آگاهی نرسیده و در مورد قضاوت کردن هم آقای مهندس میگویند: قدیمها میگفتند اول کلاه خودت را قاضی کن، کلاه خودت یعنی یک نفر دیگر باید قاضی بشود چون خودت وقتی قاضی بشوی مطمئناً به نفع خودت قضاوت میکنی ولی زمانی که قاضی دانایی و آگاهی داشته باشد بیاید قضاوت کند مطمئناً درست قضاوت میکند.
یک داستان خیلی قشنگی میگوید که دو نفر بچه سر یک گردو دعوا داشتند یک نفر میآید از آنجا رد میشود و قاضی آنها میشود مغز گردو را در میآورد خودش میخورد و دو تا قاب گردو را میدهد یکی را به آن بچه و یکی به آن بچه و میگوید درستش این است ولی درستش آن نبود چون فرد آگاهی نداشته و همینطور که خانم زهره عزیز هم گفتند برای قضاوت کردن حتماً باید آن پیش زمینه باشد آگاهی و دانش باشد آن دانایی مؤثر باشد و همینطور که باز هم استاد و همسفران گفتهاند زمانی که خداوند انسان را خلق کرد گفت من از صفات خودم به شما دادم یکی از آن صفات خداوند هم قاضی بودن است و مطمئناً آن قاضی بودن و قضاوت کردن در وجود انسان است از صبح که ما بلند میشویم شاید صدبار، دویستبار قضاوت کنیم سر دو راهی قرار میگیریم که بروم نروم؟ بپزم نپزم؟ بخورم نخورم؟ زنگ بزنم نزنم؟ کنگره بروم نروم؟ سیدی بنویسم ننویسم؟ همه اینها میشود قضاوت کردن ولی انسان بیشترین زمان را میتواند در مورد خودش قضاوت کند به قول آقای مهندس گفتند: صبح تا شب بنشیند سرک بکشد در زندگی دیگران چرا این را دارد، برای چه این شد، وقتش را هدر ندهد برای خودش بگذارد. باز هم همانطور که خانم زهره گفتند جهالت پیش زمینهای ندارد چون جهالت زمانی بهوجود میآید که انسان در ناامیدی باشد، ترس داشته باشد، استرس داشته باشد در ضدارزشها باشد آن زمان که انسان میگوید چرا من بدبختم؟ چرا زندگی من؟ یعنی دارد در مورد خودش قضاوت میکند و در مورد خودش هم حکم صادر میکند.
خداوند را سپاسگزارم که در مسیر کنگره هستم شاید این قضاوتها روزی چندین دفعه برای من همسفر هم اتفاق بیفتد فرق نمیکند ولی چون کنگره حرکت در آگاهیها است مطمئنم حرکت من اگر که دانا و هوشیار باشم و ایمان و اعتقاد داشته باشم و حرکت کنم و خواسته و هدف داشته باشم مطمئنم میتوانم موفق باشم نه صددرصد ولی مطمئناً تا جایی میتوانم حال خودم و دیگران را خوب کنم.
مشارکت راهنما همسفر محیا:
قبل از کنگره اگر اشتباه نکنم یک حدیث از حضرت علی خواندم نوشته بود «خوش به حال کسی که اینقدر گرفتار عیبهای خودش است که یادش میرود که دیگران چه عیبی دارند» من میگفتم که من چه عیبی دارم؟ هم میگویند هم مهربانی، هم خوبی، بهموقع ازدواج کردی هیچ مشکلی نداری مثلاً هیچ ضدارزشی بزرگی در درونم نیست خدمات کنگره و خدمتهای کنگره واقعاً اینطوری است که ذرهذره خودت را به خودت نشان میدهد یعنی حتی میگوید حرف زدنت این مشکل را دارد، راه رفتنت این مشکل را دارد شال که گرفتی حق ناراحت شدن نداری، اگر بخواهی بهخاطر احترام باشد یک مشکلی در درونت داری. خدمتهای کنگره دانهدانه خودت را به خودت نشان میدهد که کی هستی، اینقدر خودت را درگیر خودت میکند که اگر بخواهی البته هنوز در ضدارزشها نباشی که واقعاً یادت میرود مثلاً خسته و کوفته میشوی دیگر ناخودآگاه حواسش به دیگران نیست نه اینکه دیگر دوستشان نداری چون میدانی آنها هم به راه خودشان و هم به کار خودشان آشنا هستند. یک جمله دیگر خواندم ما قضاوت میکنیم دیگران را و اوج احساس و غمش را قضاوت نمیکنیم شاید یک زمانی ما همسفر یک مصرف کننده بودیم همه به من میگفتند تو چرا اینقدر غصه میخوری؟ چرا ناراحتی؟ یک نفر به من میگفت حالا جالب این بود که شوهرش مصرف کننده نبود میگفت خوش به حالت شوهرت که مصرف میکند بگذار نشئه بشود برو از او پول بگیر و او هم من را درک نمیکرد احساس مرا درک نمیکرد من در لژیون هم به رهجوهایم گفتم که راهنما باید از خود همسفر باشد و همراه مصرف کننده باشد، دلیلش هم این است که من اوج غم یک رهجو را درک کردم زمانی که میآید میگوید مسافرم نبود زمانی که من در مهمانی بودم من درک میکنم وقتی که مثلاً همه در مهمانی هستند و مسافرت نیست چه غم بزرگی است شاید آن لحظه بخندی و هم بگویند شوهرت نیست شاد باش خوشحال باش ولی نمیدانند که چه غم و مشکلی است و باید احساسات دیگران را درک کنید تا قضاوتش کنی و این را بدانیم شاید هر کسی و من هم جای او بودم بدترین کار هم بود ولی انجامش میدادم. باز یکی از همکارانم میگفت ما میشنویم فلانی ۳ هزار میلیارد اختلاس کرده و شاید میتواند ۱۰ هزار میلیارد اختلاس کند کارش بد بوده ولی اگر من جای او بودم شاید همان ۱۳ هزار میلیارد را اختلاس میکردم خیلی هم لطف کرده که کم اختلاس کرده است. پس قضاوت نکنید به قول یک ضربالمثل میگوید؛ کور برو و لال بیا بیرون، هیچی نباید بگویید حتی از کنگره میروید بیرون حتی بچههایمان را قضاوت نکنیم آن قضاوت کردن حالمان را را بد میکند و نتیجه همه قضاوت کردنها تنفر است یا از خودت متنفر میشوی یا از دیگران و یا از خدای خودت متنفر میشوید.
تایپ: همسفر محدثه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
عکس: همسفر فرناز، مرزبان خبری
ویراستاری: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
ارسال: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
34