سومین جلسه از دوره چهلم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، ویژه همسفران شعبه ستارخان با استادی همسفر سارا، نگهبانی همسفر معصومه و دبیری همسفر حوریه با دستورجلسه《قضاوت و جهالت》در روز سهشنبه دوازدهم تیر ماه سال ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکر هستم که در این جایگاه قرار گرفتم و از راهنمای خوبم خانم مرضیه عزیز تشکر میکنم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. قضاوت یک حقه است، مثل یک جرقه کوچک که در ذهن ما رخ میدهد و باید مواظب ذهنمان باشیم که قضاوت ما از روی جهالت نباشد. ما از لحظهای که متولد میشویم، قضاوت هم با ما متولد میشود. این قضاوت از جنس خودمان است؛ یعنی آن صفتی که در خودمان است در دیگری میبینیم و قضاوتش میکنیم. ما باید یاد بگیریم تا وقتی که با کفش کسی راه نرفتهایم، راه رفتن او را قضاوت نکنیم. یک درخت را در نظر میگیریم، این درخت یک ریشه دارد و هزاران میوه متفاوت. ریشه این درخت نادانی است و میوههای متفاوت آن عبارتند از: حسادت، ترس، حسرت، کینه، ناامیدی و ... پس جهالت یک ریشه دارد که ریشه آن نادانی است.
زمانی که دانایی شخص بالا میرود، اطلاعات را به صورت درست دریافت میکند که این دریافت اطلاعات توسط حس انجام میشود؛ پس حس ما بر اساس دانایی ما، اطلاعات را دریافت میکند، تحویل عقل میدهد و از عقل و قضاوت سالم، قاضی عادل پدیدار میشود. ما زمانی میتوانیم یک قاضی خوب باشیم که حس سالم، عقل سالم و قضاوت سالم داشته باشیم. حضرت علی (ع) میفرمایند: " وقتی کسی را قضاوت میکنی، نمیمیری تا در این جایگاه قرار بگیری و قضاوت شوی." اینجاست که میبینیم، کائنات چقدر باهوش و زیبا هستند. زمانی که من وارد کنگره شدم، آخرهای سفر مسافرم بود. من از روی جهالت کنگره را قضاوت کردم و گفتم: چهطور امکان دارد که در این شرایط اقتصادی و اجتماعی راهنماها بنشینند و افراد را رایگان درمان کنند؟ قطعاً جناب مهندس مخفیانه به راهنماها پول میدهند. مگر میشود که راهنماها افراد را به درمان و حال خوب برسانند و خودشان هیچ دریافت مادی نداشته باشند. من از روی نادانی و جهالت قضاوت میکردم؛ اما به مرور زمان آگاهی من در کنگره بالا رفت.
با وجود اینکه من با مسافرم دوست بودم؛ اما مصرفکننده بودن او را پذیرفتم و با او ازدواج کردم که شاید اگر کسی جای من بود، این ریسک را نمیکرد و میگفت بگذار درمان شود، بعداً ازدواج کنیم؛ ولی من به راه و روش کنگره ایمان داشتم و مطمئن بودم که مسافرم در کنگره درمان میشود و الان هم به لطف و شکر خدا ۱۷۰ روز هست که آزاد و رها هستیم. روی صحبت من با سفراولیها و تازهواردین عزیز بود که مسافرتان را قضاوت نکنید. اینجا قطعهای از بهشت نیست؛ بلکه خود بهشت است!!! به جاهایی میرسید که باوری در ناباوری است. مسافرهایتان رها میشوند و تولدشان را جشن میگیرید و خواسته قلبیام این است که سفر دومیها جاویدان در خدمت باشند. بهترین و عادلترین قاضی، خداوند است و چون ما ذرهای از وجود خداوند هستیم، میتوانیم بهترین قاضی برای خودمان باشیم؛ چون از درون خود آگاهی داریم و میدانیم که حس ما واقعی است یا وانمود میکنیم به واقعی بودن. امیدوارم که همگی به لطف خدا شاهد و ناظری خاموش باشیم. ممنونم از اینکه به صحبتهای من توجه کردید.
تایپ و ویرایش: همسفر سمیه، رهجوی راهنما همسفر نازی (لژیون چهاردهم)
عکاس: همسفر فاطمه، رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یکم)
ارسال: همسفر نگار، رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یکم)
مرزبان کشیک: همسفر هاجر
همسفران نمایندگی ستارخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
61