هیچگاه شخصیت یک انسان را از ظاهر او قضاوت نکنید، شاید بهترین قلبها زیر کهنهترین لباسها پنهان باشد. قضاوت و جهالت دو مفهوم جداگانه دارند که قضاوت به معنای تحلیل رفتار و گفتار خود یا دیگران و جهالت به معنای نادانی و جهل انسان است. برای قرار گرفتن در جایگاه قضاوت پیشزمینهای نیاز داریم از جمله: علم، آگاهی، شنیدن سخن دو طرف، قدرت تشخیص، حقیقت، معرفت، ایمان، خودشناسی و... در واقع منیت، ترس، ناامیدی، خودخواهی، حسادت، عدم آگاهی و خیلی صفات ضدارزش دیگر میوه نادانی و جهالت هستند. زمانی که خداوند انسان را خلق نمود از روح خود در او دمید؛ همچنین ویژگیهای خاص و تمامی عناصر خاک را در کالبد فیزیکی او قرار داد و گفت: من انسان را خلق کردم که مانند یک حیوان دستآموز نباشد؛ به همین دلیل سرنوشت زندگی را به دست خودش میسپارم تا راه درست را پیدا کند. خداوند نقطه مقابل جهالت؛ یعنی قدرت قضاوت را نیز به انسان عطا کرد که هر اندازه ما در جهل باشیم، بیشتر قضاوت میکنیم و این قضاوتها، دوستیها را تبدیل به دشمنی میکند یا بالعکس؛ چراکه یک انسان دانا میتواند با بهترین شیوه دشمنی را به دوستی تبدیل نماید. آقای مهندس میفرمایند: انسان همیشه در حال قضاوت و داوری است. او خاری را در چشم مردم میبیند اما دسته بیل را در چشم خود نمیبیند و مثال معروفی که در این مورد صدق میکند این است که اگر بیلزن خوبی هستیم، باغچه خود را بیل بزنیم!
ورود اندیشههای منفی در ذهن ما باعث تخریب خود و خانواده میشود که میتوان گفت ریشه آن در جهالت، کبر، غرور و منیت است. قبل از ورود به کنگره تفکر و دانش خود را بر مبنای یک انسان بدون عیب و نقص میدیدم و سرشار از خواستههایی بودم که نرسیدن به آنها سبب میشد خانواده و دیگران را مقصر بدانم. من همیشه مسافرم را قضاوت میکردم و به جای اینکه لنز دوربین را به سمت خود بچرخانم، به سمت دیگران و خانوادهام قرار میدادم و با برخورد به هر مشکل از درگاه خداوند ناسپاس بودم. همیشه میگفتم چرا خداوند من را آفرید و در عذاب قرار داد؟! زندگی من مملو از تنفر، کینه و غرور شده بود و همیشه به مسافرم میگفتم اگر من نبودم این زندگی یا فرزندان را نداشتی؛ در صورتی که او همیشه زحمت میکشید و در کنار بیماری اعتیاد هیچگاه برای من و خانواده از نظر مالی کم نمیگذاشت. تا اینکه پس از سالها سختی و تحمل راه کنگره برای ما توسط همان مسافری که همیشه در موردش قضاوت میکردم باز شد و با ورودم به این مکان مقدس متوجه شدم که در تاریکی جهل و نادانی خود غرق شدهام. من متوجه شدم با افکار اشتباه سالهای زیادی جسم و روانم صرف قضاوتها و بدبینیهای بسیاری به مسافرم، اطرافیان یا حتی پدر و مادرم میشد.
علم کنگره دیدگاه من را به مسافرم تغییر داد و سبب شد از تاریکیها بیرون بیایم. حتی متوجه شدم چه روزها و شبهایی که نماز و قرآن میخواندم ولی خالصانه و برای رضای خدا نبود. چه ناسپاسیها که به درگاه قدرت مطلق کردم و چه قضاوتها که در مورد دیگران مخصوصاً مسافرم داشتم. اکنون خداوند را هزاران بار شکر میکنم که من را از راه فسقوفجور به راه تقوا هدایت نمود و کمک کرد تا بتوانم با آموزشهای ناب کنگره ۶۰ تزکیه و پالایش نمایم. علم کنگره به من آموخت که خودم هم نیاز به درمان دارم؛ همچنین فهمیدم اعتیاد مسافرم یک بیماری بود و با اینکه او خواسته درمان و رهایی داشت اما فقط راه را پیدا نکرده بود؛ همچنین من متوجه شدم که اگر کسی را قضاوت نمودم، سرنوشت و کائنات آنقدر مرا دنبال میکنند تا در همان شرایط قرار بگیرم. حال افکار مثبت در من قوی و القاء میشوند و ندایی در ذهنم میگوید: بیخیال حرف این و آن باشم. زمانی که از زندگی خود لذت ببریم هیچ موقع نگران قضاوتهای دیگران نخواهیم بود. حضرت علی فرمودند: سختترین کار دنیا قضاوت کردن است؛ بین حق و باطل چهار انگشت فاصله است هر آنچه را با گوش میشنویم، باطل و هر آنچه با چشم خود میبینیم، حق است.
بزرگترین درسی که در این مدت از زندگی و کنگره دریافت کردم این بود که ریشههای قضاوت افراد در ضعف، شخصیت و مشکل رفتاری آنها است و اگر من بخواهم زندگیم را بر اساس این ضعف شخصیتی برقرار کنم، دچار تخریب و بهمریختگی میشود؛ بنابراین همیشه این قانون را در نظر داشته باشیم هر چه قضاوت کمتر، زندگی امنتر.
در آخر از آقای مهندس و خانواده گرامیشان به خاطر زحمات ارزشمند و صادقانه ایشان برای رسیدن به درمان روح و جسم مسافران و همسفران در این مکان زیبا کمال تشکر را دارم؛ همچنین از راهنمای گرامی خانم سمیرا عزیز سپاسگزارم که زنده بودن و انسان بودن را برایم معنا کردند.
نویسنده: همسفر مریم لژیون راهنما همسفر سمیرا (لژیون یکم)
ویراستار: مرزبان خبری همسفر لیلا
تنظیم و ارسال مطلب: همسفر مریم خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی دکتر علیرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
137