دومین جلسه از دور پنجاه و سوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی چالوس با استادی مسافر رضا، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر بهزاد با دستور جلسه "قضاوت و جهالت" سهشنبه مورخ دوازدهم مردادماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم مسافر، قبل از هر چیزی رهایی روزهای اخیر نمایندگی چالوس را خدمت اعضا و خدمتگزاران نمایندگی چالوس تبریک میگویم و امیدوارم که آزادمردی این عزیزان را شاهد باشیم و جشن بگیریم و همینطور این عزیزان خدمتگزاران خوبی برای کنگره60 باشند.
دستور جلسه این هفته، قضاوت و جهالت است، خیلی جالب است برای من که انگار دستور جلسات میگردد و آن چیزی که را که برای من نوعی مناسب است، هدف قرار می دهند.
اگر بخواهیم کمی در دستور جلسه دقت کنیم، واژه قضاوت به کار برده شده که ناخودآگاه ذهنیت مخاطب را به سمت قاضی و یا دستگاه قضایی میکشاند و مقام قاضی کسی است که روی تمام مسئله مورد قضاوتش اشراف داشته باشد، یعنی وقتی که قاضی میخواهد حکمی صادر کند، در ابتدای امر میآید و حرف طرفین را میشنود، اگر یکی از طرفین در محکمه حضور نداشته باشند، وکیل میگیرند و بعد شهود در محکمه اظهاراتشان را بیان میکنند و بعد استعلام و استشهادیه جمع آوری میشود و با اسنادی که قاضی در دست دارد، حکم صادر میکند که باز با این حال امکان اشتباه بودن حکم صادر شده و یا قضاوت انجام شده وجود دارد و ممکن است حق ضایع شود.
اما من به شخصه با داشتن یکسری از داشته ها که به اندازه برداشت من از این جهان و جهانبینی خودم با مثلاً پنجاه سال سن، چهل سال سن، جهانی را که میلیاردها سال است در گردش است و اجزایش را میخواهم با کمترین ادله و دانش لازم، مورد قضاوت قرار بدهم برای مثال میگویم الآن عزیزی که آمد و جلوی من نشست، حتماً قصد و غرضی داشته که اینجا آمده نشسته است و شاید ایشان هیچ نوع تفکری برای در جلوی من نشستن نداشته باشد ولی من قضاوتی میکنم و حکمی هم صادر میکنم، پس قطعاً این حکم صادر کردن از روی این نیست که من نسبت به طرز فکر طرفم آگاهی کامل دارم و حکم درستی صادر می کنم.
![](/EditorFiles/Image/photo_5773909035379180961_y.jpg)
در گذشته برای من اینطور بود که سر بساط مصرف موادمخدر که مینشستم سریع حکم صادر میکردم و اگر قضاوت دستگاه قضایی دنیا دست من بود، همه را به مسلخ گاه میبردم و همه از نگاه من به طوری فاسد بودند و انگار فقط من بودم که مشکل نداشتم.
چرا؟ چون دو دوتا، چهارتا ذهن من، افیونی و ناسالم بود و با محاسبات انسانی متعادل برابری نمیکرد و مسائل را از بدترین زاویا میدیدم و این مسئله امری بسیار مهمی است چرا که در تصمیم گیری های من، تأثیرگذار بود و انسان طوری است که وقتی میخواهد تصمیمی بگیرد اول مسئله را تجزیه و تحلیل، بعد مورد قضاوت و در نتیجه با اختیاری که دارد تصمیم نهایی را میگیرد.
انسانها مجموعه ای از رذایل و فضایل هستند و اصلاً انسانی مطلق خوب یا بد وجود ندارد و این گونه بود که در زمان مصرف من با بخش رذلم دنیا را درک میکردم و با دیگران ارتباط برقرار میکردم اولی الآن که در کنگره60 در حال آموختن هستم، دارم بر روی فضیلت و فرزانگی خودم کار میکنم.
پس اگر میخواهیم امری را قضاوت کنیم، باید نسبت به آن موضوع اشراف کامل داشته باشیم و همیشه این مثال صادق هست که میگویند کفش فلانی را بپوش بعد بگو چرا اینطور راه میرود و هرکسی بار نفس خودش را به دوش میکشد و اگر بخواهیم قاضی دیگران باشیم و دیگران را مورد تجسس و قضاوت قرار بدهیم، در اصل داریم به قسمت تاریک وجودمان غذا میدهیم و این نوع کورکورانه قضاوت کردن دیگران، نوعی شگرد و ابزار نیروهای منفی، بازدارنده و تخریبی است.
پس من فقط میتوانم خودم را قضاوت کنم و برای قضاوت خودم، باید اول به یک شناخت درستی از خودم برسم و اینجاست که نقش روح، معلم و یا مربی در انسان پدیدار میشود.
ممنون که به صحبت های من توجه کردید.
تایپ، تنظیم و ارسال: مسافر سینا
تهیه: مرزبان خبری مسافر رحیم
مسافران نمایندگی چالوس
- تعداد بازدید از این مطلب :
79