English Version
English

من با قضاوت دیگران؛ وقتم را برای چیزهای بیهوده وبی ارزش، هدر می‌دادم و هیچ تمرکزی روی زندگی خودم نداشتم.(نمایندگی میخک)

من با قضاوت دیگران؛ وقتم را برای چیزهای بیهوده وبی ارزش، هدر می‌دادم و هیچ تمرکزی روی زندگی خودم نداشتم.(نمایندگی میخک)

اولین جلسه از دوره پانزدهم کارگاه‌های آموزشی - خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی میخک مشهد با استادی مسافر فاطمه راهنما، نگهبانی مسافر کبری و دبیری مسافر مهناز با دستور جلسه " قضاوت و جهالت " روز شنبه ۹ تیرماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کار نمود‌.

سخنان استاد:

سلام دوستان فاطمه هستم یک مسافر

خدا را شاکرم که دوباره این سعادت نصیبم شد که در این جایگاه قرار بگیرم و در کنار شما آموزش بگیرم.دستور جلسه این هفته " قضاوت و جهالت" است و در ادامه تولد یک سال رهایی خانم لیلا را جشن می‌گیریم.کنگره ۶۰، سالانه ۵۲ دستور جلسه دارد که این دستور جلسات، روبه‌روشدن با خیلی از مسائل و سختی‌ها را برای ما راحت‌تر می‌کند و می‌توانیم خیلی راحت به حل آنها بپردازیم. قضاوت به معنای توجیه‌کردن و جهالت به معنای ندانستن است.

ما اول جلسه ۱۴ ثانیه سکوت می‌کنیم که از جهل و نادانی خودمان دور شویم و به خداپناه می‌بریم. قضاوت رابطه مستقیم با جهالت دارد. در ظاهر قضیه قضاوت‌کردن برای همه ما کار راحتی است، من به بشخصه می‌توانم خیلی‌ها را قضاوت کنم، از طرز راه‌رفتن، لباس پوشیدن و اندام آنها قضاوت کنم، ولی در باطن قضیه قضاوت‌کردن خیلی کار سختی است.  اگر بخواهم قضاوت بر اساس ناآگاهی و جهالت من نباشد، باید کلی آگاهی و اطلاعات کسب کنم، باید خیلی درس بخوانم و تحقیق کنم تا بتوانم در مورد یک موضوعی قضاوت کنم، چرا که تا با کفش کسی راه نرفتی، نمی‌توانی در مورد راه‌رفتنش قضاوت کنید.

این کار باعث می‌شود که من کلی انرژی از دست بدهم، چون یک کار ضدارزشی است و نتوانم روی خودم متمرکز باشم، چرا که مدام دوربینم روی افراد زوم است که ببینم بقیه چه‌کار می‌کنند.آیا تمام کارهایی که من دارم انجام می‌دهم، درست است و همه چیز بدون عیب‌ونقص است؟ اما دیگران مدام در حال اشتباه هستند؟ قضاوت و جهالت رابطه مستقیم باهم دارند و مثلث جهالت از ترس، ناامیدی و منیت تشکیل شده است. زمانی که من قضاوت می‌کنم، یعنی این سه ضلع را باهم دارم.

ترس یک ضلع از مثلث جهالت است، من ترس از قضاوت‌شدن دارم پس مدام این کار را انجام می‌دهم و یک ترسی در درونم وجود دارد که باعث می‌شود دیگران را قضاوت کنم. وقتی ناامیدم هیچ امیدی به زندگی ندارم، مدام انسان‌های اطرافم را مورد قضاوت قرار می‌دهم تا ثابت کنم بقیه هم مثل من کارهایشان اشتباه است و مدام دنبال توجیه‌کردن اشتباهات خودم هستم.همیشه خودم را با دیگران مقایسه می‌کنم، این کار باعث می‌شود تمام انرژی از من گرفته شود و سفر خوبی نداشته باشم، چون به یک کار ضدارزشی پروبال می‌دهم و مدام تکرارش می‌کنم.

من قبل از اینکه به کنگره بیایم و یا حتی اوایل سفرم که در لژیون می‌نشستم، یا افراد عادی را در خیابان می‌دیدم که خمیازه می‌کشیدند یا خواب‌آلود بودند، می‌گفتم اینها احتمالاً معتاد هستند، مواد مصرف می‌کنند؛ اما من هیچ‌چیزی از زندگی آنها نمی‌دانستم و فقط از ظاهر آنها قضاوت می‌کردم.این کار باعث می‌شد که حال من خراب شود. شاید در ظاهر قضاوت می‌کردم اتفاقی رخ نمی‌داد، اما در درون و صور پنهان من، تخریب ایجاد می‌شد و انرژی‌ام را می‌گرفت، وقتم را برای چیزهای بیهوده وبی ارزش هدر می‌دادم و هیچ تمرکزی روی زندگی خودم نداشتم.

 این دستور جلسه می‌گوید که؛ دوربین را روی خودت نگه‌دار، روی خودت کارکن نه روی دیگران، ما با دیگران کاری نداریم و باید تغییر را از خودمان شروع کنیم تا بتوانیم به آن حال خوش و درمان برسیم.وقتی شخصی به کنگره بیاید، قضاوت نکند، روی برنامه عمل کند و فرمان‌بردار خوبی باشد، مسلماً به حال خوش می‌رسد. هدف همین است که من مصرف‌کننده که باحال بد به کنگره آمدم، با آموزش‌ها به حال خوب و رهایی برسم.

سخنان استاد در مورد تولد یک سال رهایی خانم لیلا:

این روز را به خانم لیلای عزیز خیلی تبریک می‌گویم، خانم لیلا با سختی می‌آمدند و سفر می‌کردند، یک دختر کوچک دارد که در کنگره در حال بزرگ‌شدن است و همیشه در لژیون اجازه می‌گرفت که ببیند دخترش کجاست و چه چیزی می‌خواهد، چرا که یکی از شرط‌هایی که همسرشان گذاشتند تا اجازه بدهند لیلا بیاید، این بود که؛ دخترش را با خودش بیاورد.
اوایل با اتوبوس یا ماشین‌های شخصی، و با سختی هفته‌ای یکی دو بار از نیشابور به مشهد می‌آمدند تا بتوانند سفر خوبی داشته باشند و حال خوبی بگیرند.

ما شاید تصور کنیم افرادی که به رهایی رسیدند و مقنعه سفید هستند، بدون مشکل و سختی سفر کردند، درصورتی‌که این‌گونه نیست. این تولدها و صحبت‌کردن درمورد رهجوها نشان می‌دهد که در مسیر برای همه ما سختی‌هایی وجود دارد.بعضی ممکن است از راه دور و با مسائل مختلف بیایند که یک سفر انجام بدهند، برای خانم لیلای عزیز خیلی خوشحالم و تبریک می‌گویم.

اعلام سفر:

مسافر لیلا، نام راهنما: خانم فاطمه - مدت تخریب: بیش از ۱۰ سال - آخرین آنتی ایکس: شیشه - مدت سفر: ۱۱ ماه و ۲۴ روز - روش درمان: DST- داروی درمان: شربت OT - مدت رهایی: ۱ سال و ۴۱ روز-ورزش: ایروبیک

صحبت‌های مسافر لیلا:

سلام دوستان لیلا هستم یک مسافر

ابتدا خدا را هزاران مرتبه شاکرم که این جایگاه را تجربه می‌کنم. اولین روزی که وارد تازه‌واردین شدم، مراسم تولد بود، خیلی دوست داشتم این جایگاه را تجربه کنم و همان جا آرزو کردم که من هم این روز را تجربه کنم.

از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر می‌کنم که چنین جایی را برای ما ایجاد کردند تا به حال خوب برسیم. از راهنمای خوبم خانم فاطمه تشکر می‌کنم که برای من خیلی زحمت کشیدند تا حالم خوب شود، از ایجنت دوره  قبل و ایجنت جدید و مرزبانان عزیز خیلی تشکر می کنم که باعث شدند من آموزش بگیرم و به حال خوب برسم.

آرزو می‌کنم تمام سفر اولی‌ها و سفر دومی‌ها این انرژی و جایگاه را تجربه کنند. خداوند لطف بزرگی در حق من کرده است. من طبق وادی چهاردهم خیلی دوست دارم به همه عشق و محبت بی‌دریغ بدهم و همه را عاشقانه دوست بدارم.

دختر بزرگم امروز متوجه شد که من قبلاً مصرف‌کننده بوده‌ام. زیرا تا الان فقط گفته بودم که قرص اعصاب مصرف می‌کنم که حالت‌های بدی داشتم. اما من مصرف شیشه داشتم، مصرف شیشه انسان را دو قطبی می کند، یک روز قربان صدقه اش می رفتم و روز دیگر کتکش می‌زدم.امروز از دخترم عذرخواهی می‌کنم و سعی می‌کنم مادر خوبی برایش باشم و جبران کنم. خیلی دوست داشتم همسرم هم کنارم باشد. او هم مصرف‌کننده بود و به‌خاطر شغل سختی که دارد، نتوانست بیاید.

خواسته‌ها:

خواسته اول: در دلشان گفتند
خواسته دوم: در نیشابور یک شعبه برای خانم‌های مسافر ایجاد شود.

تایپ: مسافر انسیه لژیون سوم - نمایندگی میخک
ویرایش: مسافر مهسا راهنما - نمایندگی میخک
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .