چهارمین جلسه از دوره دوازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی قائمشهر، با استادی مسافر ابراهیم، نگهبانی مسافر مسعود و دبیری مسافر کمیل با دستور جلسه «قضاوت و جهالت» سهشنبه 12 تیر ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
به نام قدرت مطلق، الله.
سلام دوستان، ابراهیم هستم یک مسافر.
از راهنمای بزرگوارم، آقا مهرداد و از نگهبان جلسه، آقا مسعود تشکر میکنم که این جایگاه را در اختیار من قراردادند تا بتوانم خدمت کنم و از این خدمت آموزش بگیرم.
دستور جلسه امروز ما، قضاوت و جهالت است. ما در ابتدا باید ببینیم چرا خداوند قضاوت را در درون ما قرار داد. همانطوری که یکسری از ما ممکن است بگویند چرا خداوند شیر و ببر را آفرید و یا مثلاً چرا آنها را گیاهخوار نیافرید، بعضی هم ممکن است بگویند که مگر خداوند نمیتوانست اصلاً قضاوت و جهالت را در درون ما قرار ندهد. ما باید حتماً توجه داشته باشیم که ویژگی قضاوت از کجا آمده و منشأ آن از کجاست.
همگی ما در زمان و جای خاصی با پروردگارمان پیمانی بستیم. آنجا به ما گفته شد "قالوا بلی" و ما هم قبول کردیم خداوند پروردگار ما است. حال خیلیها میگویند ما این پیمان را قبول نداریم چون از آن چیزی به یاد نداریم. جناب مهندس در جواب میگویند خیلی چیزها هست که ما نمیتوانیم ببینیم، مانند اشعه ماوراءبنفش، اشعه ایکس، امواج رادیویی و مخابراتی؛ ولی ندیدن آنها دلیل بر عدم وجود آنها نیست. البته در آخر جناب مهندس با خنده میگویند که مشکلی ندارد و هر کس نمیخواهد قبول کند هیچ اشکالی ندارد. یکی از این افراد خود من بودم که در اوایل سفر میگفتم دروغ است و کیست که از آنطرف خبر آورده باشد؛ ولی روزی برگشتم و باور پیدا کردم و الآن میگویم هر که باور ندارد هیچ اشکالی ندارد؛ هرجا برود حتماً روزی برمیگردد و باور پیدا میکند.
خداوند بعد از پیمان در ما ویژگیهایی مانند اختیار، قدرت تصمیمگیری و قضاوت را قراردادند و به ما یاد داد که اگر به سمت چپ برویم سر از بیراهه درمیآوریم و اگر به سمت راست برویم به گلستان میرسیم. خداوند قدرت قضاوت را به ما عطا کردند تا بتوانیم با استفاده از آن در مسیر درست گام برداریم؛ نه اینکه از این ویژگی سوءاستفاده کنیم و دوربین خود را روی بقیه تنظیم کنیم.
قدرت قضاوت مانند یک چراغ است که با آن میتوانم مسیر خود را روشن کنم. اگر این چراغ را از مسیر خود بردارم و آن را روی دوست و رفیقم بگیرم، یعنی شروع به قضاوت آنها کنم، خیلی طبیعی است که از مسیر خود بازبمانم و در چاه بیافتم.
بازی قضاوت، بازی بسیار سختی است و ممکن است ما را بهجایی ببرد که اصلاً فکرش را هم نکنیم، چراکه بعد از قضاوت نوبت کینه و حسادت و ناامیدی است. به همین خاطر است که قدیمیها میگفتند اگر میخواهی یک نفر را قضاوت کنی، چند قدم با کفش او راه برو.
![](/EditorFiles/Image/IMG_1336(8).JPG)
در آخر میخواهم بگویم روزی ما به اینجا آمدیم و یک نفر بدون آنکه از ما بپرسد که هستیم و گناهمان چیست، فقط پرسید مصرفمان چه است و به ما کمک کرد و با همان حال خرابمان ما را پذیرفت. حرف من این است که در این روزگار شلوغ پشت آقای مهندس را خالی نگذاریم و هر طور که میتوانیم به پیشبرد اهداف ایشان کمک کنیم.
ممنون بابت سکوت قشنگتان.
تنظیم و ارسال: مسافر کاوه لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
149