English Version
English

کنگره60 مکانی فارغ از قضاوت های نابجا

کنگره60 مکانی فارغ از قضاوت های نابجا

سومین جلسه از دوره دهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی کاشمر به استادی مسافر جعفر، نگهبان مسافر جواد و دبیری مسافر محمدرضا با دستور جلسه «قضاوت و جهالت» روز سه شنبه 12 تیر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان جعفرهستم یک مسافر.
از نگهبان جلسه جواد آقا تشکر می کنم که این فرصت را در اختیار من گذاشتند تا آموزش بگیرم و خدمت کنم.
دستور جلسه (قضاوت و جهالت) می باشد.
زمانی نه چندان دور شخصی بود که مریض شده بود و در اثر همین بیماری زندگی خود و اطرافیانش را آشفته کرده بود. برای درمان این بیماری به پزشک، روانپزشک و هر گونه کلینیکی مراجعه کرده بود ولی هیچ کدام نتوانستند به او کمک کنند به همین دلیل اطرافیان، او را قضاوت می کردند.
می گفتند این شخص دوست دارد که مریض باشد و یا این که نمی خواهد خودش را درمان کند. اقوام و دوستان هم که از چیزی خبر نداشتند می گفتند او اصلا مریض نیست و اراده ندارد. قضاوت ها همچنان ادامه داشت و همین قضاوت ها باعث تلنگری در این بیمار شد و با شجاعت بیشتر به فکر درمان خودش افتاد و از طریق یکی از آشنایان مکانی برای درمان بیماری به او معرفی شد.
وقتی وارد آن مکان شد از مریضی خودش گفت و تمام خدمتگزاران بدون قضاوت کردن او گفتند: صبر کن، گفت: امید ندارم، گفتند: ناامید نباش، گفت: احساس تنهایی می کنم، گفتند: این جا همه در کنار هم هستیم.
گفت: در دلم شادی نیست، گفتند: خمر وجودیت را به کار می اندازیم. گفت: تا چه زمانی باید صبر کنم؟ گفتند: نوبت باران محفوظ است.  

در این مکان دیگر خبری از قضاوت های نابجا نبود و بعد از مدتی آموزش دیدن و تفکر کردن، فهمید باید صورت مسئله مشکلاتش را پیدا کند تا این که  به درس قضاوت و جهالت رسید.
آن جا بود که فهمید ریشه تمام مشکلاتش نادانی خودش بوده و چقدر این درخت جهالت در وجودش میوه داده بود. ترس، ناامیدی، منیت، حسادت، خشونت، خودخواهی، کینه، دروغگویی، مواد مخدر، سیگار و....، تمام این ها جزء میوه های تلخ نادانی و جهالت بود.

این مکان مقدس و آموزش های ناب، به او یاد دادند برای کم کردن جهالت باید به طرف دانایی حرکت کند و اگر صبر کند میوه های جهالت جای خودشان را به میوه های دانایی مثل تفکر، آموزش، تجربه، ایمان و عشق خواهند داد.
برای قضاوت کردن هم یاد گرفت هر چند دانایی بالایی داشته باشد نمی تواند دیگران را قضاوت کند و متوجه شد وقتی کسی را قضاوت کند با او هم حس می باشد و آن صفت در وجود خودش نیز وجود دارد هر چند اندک باشد.
برای همین تصمیم گرفت حس خودش را تغییر دهد ولی تغییر دادن حس به طرف خوبی ها، کاری هم سهل و هم سخت است. فهمید اگر بتواند همه را دوست داشته باشد حداقل می تواند در مورد آن ها قضاوت های خوبی داشته باشد. اگر کسی را دوست داشته باشد و او مریض شده باشد می گوید این امتحان الهی است و اگر او را دوست نداشته باشد می گوید این عذاب الهی است.
در پایان از راهنمای خودم مجید آقا تشکر می کنم و از همه شما سپاسگزارم که سکوت کردید و به صحبت های من توجه نمودید.
عکاس: مسافر حسین لژیون هفتم راهنما مسافر محسن
تایپ و ویراستار: مسافر علی لژیون یکم راهنما مسافر احمد
ارسال خبر: مسافر حمید لژیون چهارم راهنما مسافر مجید
مرزبان کشیک: مسافر محمد رضا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .