English Version
English

خداوند در تاریکترین نقطه زندگی من نوری به من نشان داد که آن نور کنگره بود

خداوند در تاریکترین نقطه زندگی من نوری به من نشان داد که آن نور کنگره بود

چهارمین جلسه‌ از دوره پنجم‌کارگاه‌‌های آموزشی‌ خصوصی کنگره ۶۰،نمایندگی‌دامغان،بااستادی مسافر امید،نگهبانی‌مسافرمحمد،و دبیری‌مسافرعلی‌اصغر،بادستور جلسه قضاوت و جهالت  سه شنبه 12تیرماه۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

 

   

سلام دوستان امید هستم یک مسافر
ممنونم از نگهبان جلسه که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا خدمت کنم. دستور جلسه امروز قضاوت و جهالت است، به طور کلی قضاوت کردن کار انسانهای جاهل است، توجه داشته باشیم که ما هرگاه خواستیم شخصی را مورد قضاوت قرار دهیم نمی‌توانیم از روی متر و معیار خودمان این کار را انجام دهیم. سعی کنیم هیچ انسانی را قضاوت نکنیم چون ما در جایگاهی نیستیم که بتوانیم این کار را انجام دهیم، هر وقت خواستیم فرد دیگری را قضاوت کنیم به نظر من باید یک ترازو در اختیار داشته باشیم تا هر اندازه که بدی‌های طرف مقابل را در یک کفه ترازو قرار می‌دهیم خوبی‌های آن شخص را نیز مدنظر خود قرار دهیم چرا که ما با قضاوت و افکار خودمان می‌توانیم انرژی منفی سمت دیگران بفرستیم درست مثل یک تیر یا موشک زیرا این تیر می‌تواند به ناخودآگاه آن شخص برخورد کند و به آن فرد آسیب فراوان برساند. وقتی انسان قضاوت می‌کند در واقع حکم صادر می‌کند، زمانی که من تازه شروع به مصرف مواد مخدر کرده بودم برای خودم این حکم را صادر کرده بودم که تو اگر مواد مصرف کنی معتاد نمی‌شوی و این در واقع یک قضاوت جاهلانه بود زیرا من اگر از رو دانایی قضاوت می‌کردم درگیر مصرف مواد نمی‌شدم و حکمی که من برای خودم صادر کردم عاقبتش اعتیاد بود، اعتیاد چیست: دنیای حقارت، سرافکندگی، ترس، ناامیدی، منیت، جهالت، نمام این موارد کوچکترین تاوان اعتیاد است، خداوند در تاریکترین نقطه زندگی من نوری به من نشان داد که آن نور کنگره بود، خداوند را شاکرم که به کنگره 60 آمدم و درمان شدم و هم اکنون در خدمت شما هستم و از حس خوب شما در حال انرژی گرفتن هستم، امیدوارم که این حس را من هم متقابلا" به شما انتقال بدهم و همه از حس خوب لذت ببریم. در آخر حکایتی از ابوسعید ابوالخیر برای شما می‌خوانم: به ابوسعید ابوالخیر گفتند فلان شخص در هوا پرواز می‌کند، گفت: مگسی هم در هوا می‌پرد، باز او را گفتند: فلانی روی آب راه می‌رود، گفت: تکه چوبی هم روی آب حرکت می‌کند،به او گفتند که چه چیزی باعث تعجب و شگفتب شما می گردد، ابوسعید گفت: من متعجب می‌شوم از کسی که با افکارش، با رفتارش و با گفتارش انسانی را نرنجاند.امیدوارم که باعث حال خوب همدیگر باشیم. ممنونه از اینکه به صحبت های من توجه کردید.

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .