جلسه دوازدهم از دوره دوم کارگاههای آموزشی لژیون سردار به استادی دنور همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر فریبا ، نگهبانی همسفر پروین و دبیری همسفر زهره با دستور جلسه «قضاوت و جهالت» روز دوشنبه ۱۱ تیرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۴:۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان عزیز خانم پروین و دبیر محترمشان و بقیه عزیزان که به من اجازه خدمت در این جایگاه رادادند سپاسگزارم.
در این چند سالی که درکنگره حضور دارم اولین بار است که در لژیون سردار استاد میشوم حتما تا الان وقتش نرسیده بوده. زمانی که خداوند انسان را آفرید اولین چیزی که به او داد اختیارش بود. این اختیار هم میتواند انسان را به بالاترین جایگاه برساند و هم به پایینترین جایگاهها، و توسط همین اختیار است که میتواند راه نور یا راه ظلمت را انتخاب کند.
ما لحظه به لحظه داریم درزندگیمان قضاوت میکنیم، همین که من به کنگره بیایم یا نه و یا با چه پوششی بیایم و ... همیشه برسر یک دوراهی هستیم و داریم خودمان را قضاوت میکنیم، خوب است که ما در قضاوت کردن آن معرفت و آن عمل سالم رادر نظر داشته باشیم و این خیلی مهم است که ما از چه دیدگاهی دیگران را قضاوت میکنیم. یک جایی هست که ما با قضاوت کردنمان یک نفر را به مرحله نابودی میکشانیم و یک زمانی هم حال یک نفر را خوب میکنیم.
ما در کنگره آموزش گرفتیم که چگونه قضاوت کنیم، من اگر روز اول که به کنگره آمدم همه با دید بد من را قضاوت میکردند دیگر الان ۵ سال نبود که در کنگره هستم وبا دیدگاه و عشق و محبتشان باعث شدند که من در کنگره ماندگار باشم. گاهی اوقات برخی برخوردها باعث میشود که من دوربینم را روی خودم بچرخانم و متوجه شوم که کجای کار هستم، من تا قبل از کنگره به خودم اجازه میدادم که در ذهن خودم دیگران را قضاوت کنم وحتی تا پایدار هم میبردم و از نظر خودم کاردرستی بود و کسی نبود که به من بگوید کجای کارهستم و کی اجازه قضاوت را به من داده و کی هستم که قضاوت میکنم و من این را در کنگره آموختم.
من همیشه فکر میکردم که جهل و یا منیت یا ناامیدی و یا خودخواهی و کبر من باعث جهالت من میشود ولی آقای مهندس فرمودند که همه اینها میوه جهالت هستند یعنی انسانی که جهالت داشته باشه میتواند کبر داشته باشد یا منیت داشته باشد و ... خوب ما در کنگره۶۰ یاد گرفتیم که اول جلسه میگوییم چهارده ثانیه سکوت میکنیم و به خداوند بزرگ از دست بزرگترین دشمن خودمان که جهل و نادانی خودمان است پناه میبریم و این چهارده ثانیه خیلی جاها در زندگیمان به دردمان میخورد، الان هروقت که میخواهم حرف بزنم سریع به خودم میگویم چهارده ثانیه سکوت، هیچ وقت برای حرف زدن دیر نیست، عجله همیشه کار را خراب میکند.
این را من یاد گرفتم که وقتی میخواهم کسی را قضاوت کنم بر مبنای بد بینیام نباشد که مثلا شخصی پنج سال قبل یک حرفی زد و حالم را خراب کرد. قضاوت فقط کار خداوند است، تنها کسی هست که با پول نمیشود آن را خرید ولی در دادگاههای امروزی ما کسی که توان مالی دارد خیلی راحت میتواند پروندهای را جابهجا کرد و با یک کلمه خیلی راحت رای را عوض میکند ولی خداوند در جای حق نشسته است و تنها قاضی است که به موقع و به جا رای صادر میکند. اما امروز اگر من بخواهم در مورد کسی قضاوت کنم به خودم میگویم فرشته به حسنهای خوب این آدم فکر کن و با دانایی که داری قضاوت کن.
کسانی که به راحتی قضاوت میکنند بیشترین آسیب را خودشان میبینند، به قول استاد امین کسی که موشک میفرستد جوابش جنگ است. کسی که در مقابل حرف من سکوت میکند او شخصی دانا است و نادان من هستم که حرفی را خیلی راحت زدم.
استاد عزیزم خانم سیما همیشه میگفتند که انسانها با افکارشان خودزنی میکنند که نوعی قضاوت است که در مورد خودشان میکنند، خودتان را تنبیه و قضاوت نکنید، عیب و ایرادهای خودتان را ببینید و برای رفعش تلاش کنید ولی خودتان را سرزنش نکنید سرزنش کردن بزرگترین مجازاتی هست که میتواند روی خودش انجام بدهد. همیشه از روی عشق و معرفت قضاوت کنیم و حال کسی را خراب نکنیم و از روی ظاهر در مورد کسی نظر ندهیم و هیچ کدام از دل همدیگر و زندگی همدیگر خبر نداریم.
انرژی ما مانند دکل نفت میباشد یک دکل نفت چقدر ارزش دارد؟ انرژی ما هم همانقدر ارزش دارد و نباید با زدن هر حرفی این انرژی را خراب کنم. به قول آقای مهندس انرژیهای خود را در باتلاق نریزید، قضاوت کردن نا به جا ریختن انرژی در باتلاق است. نا به جا حرف زدن تخلیه انرژی از خودم هست.
در کنگره۶۰ یاد گرفتم که دوربینم را روی خودم بیاندازم و حواسم به خودم باشد. به قولی ما یک خار را در چشم دیگران میبینیم ولی یک چوب را درچشم خود نمیببنیم. شاید خیلی ایرادها داشته باشم و نبینم ولی همان را در دیگری سریع میبینم و سریع نظر میدهم و حالم خراب میشود.
خدا را شکر که اکنون در کنگره۶۰ هستم و معنای کلمات جهل و نادانی و قصاوت و ... را فهمیدم و باید حواسم به انسانها باشد و مراقبشان باشم و نظر بیمورد در موردشان ندهم و همه را دوست داشته باشم و اگر خواستم در مورد کسی حرفی بزنم نیایم یک دفعه دیوار را خراب کنم دانهدانه آجر را بردارم بالاخره هر انسانی یکسری حسنهای خوب هم دارد.
تایپ: همسفر وحیده رهجوی راهنما همسفر فريبا (لژیون پنجم)، عضو لژیون سردار
عکاس: همسفر دریا رهجوی راهنما همسفر نیره (لژیون یکم)، عضو لژیون سردار
ویراستاری و ارسال: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون چهارم)
همسفران نمایندگی باغستان کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
77