سلام دوستان فاطمه هستم همسفر (راهنمای لژیون یازدهم):
بابت وقت مشارکت ممنونم. خدمت هر سه جایگاه خداقوت عرض میکنم از استادی شما لذت بردم. بالأخره با ترس خود مواجه شدید و توانستید این جایگاه را تجربه کنید. انشالله با تلاش خود، خدمتها را انجام دهید و به خواستههای معقول خود دستیابید. در مورد دستور جلسه قضاوت و جهالت، عزیزان خیلی خوب توضیح دادند، من نیز در ارتباط با این موضوع، کمی صحبت میکنم. آقای مهندس میگویند: ما در کنگره؛ دوربین را بهطرف خودمان برمیگردانیم؛ اما با این وجود، بعضی اوقات قضاوتهایی را انجام میدهیم برای مثال؛ اینکه من بفهمم یک سفر اولی چه نوع، موادی مصرف میکند؟ راهنمایش چه کسی است؟ قضاوت را شامل میشود. زمانیکه میگویند: یک سفر اولی برای اینکه ضربهای به سفرش وارد نشود با سفر اولی دیگری رفتوآمد نداشته باشد، این مورد به راهنمایان نیز مربوط میشود؛ زیرا سفر اولی، اطلاعی ندارد که چه کاری بایستی انجام بدهد. هرچقدر انسان قضاوت بکند به نقطه مقابل؛ یعنی مثلث جهالت نزدیک میشود و با انجام قضاوت، باعث گسترش آن میشود که حرکت در این مسیر، انسان را به اعماق تاریکیها فرو میبرد. اعماق تاریکیها بهچهصورتی است؟ برای مثال؛ فرزند کسی که مصرفکننده شده را قضاوت کردهام و بعد از مدتی، متوجه اعتیاد فرزند خود میشوم. من نبایستی به خود، اجازه این نوع صحبت کردن را بدهم. خداوند؛ تمامی انسانها را قاضی آفرید؛ ولی قضاوتی در حد خودشان؛ یعنی من سفر اولی یا سفر دومی قضاوت را روی خودم انجام بدهم که با این کار، قطعاً به سمت روشناییها حرکت میکنم. شاید برای شما سؤال شده باشد که فقط سفر اولی را قضاوت نکنیم و قاضی سفر دومی باشیم ایرادی ندارد؟ در جواب بایستی بگویم: خیر. همانطور که یک فرد را در سفر اول نباید قضاوت کنیم، یک سفر دومی را نیز نبایستی قضاوت کنیم؛ چراکه اگر بخواهد به خواستههای معقول خود برسد، بایستی از آبمیوههای خوشمزه کنگره استفاده کند، در جایگاههای خدمتی قرار بگیرد و قضاوت را روی خودش انجام بدهد.
سلام دوستان اکرم هستم همسفر:
خدا را شاکر و سپاسگزارم که یکبار دیگر در کنگره حضور دارم و از شما دوستان محبت آموزش میگیرم. زمانیکه ما یکدیگر را قضاوت میکنیم، حال خود و دیگران را بد میکنیم که این نشانه جهل و نادانی ما است. هرچه ما جاهلتر و نادانتر باشیم، قضاوتمان نسبت به دیگران بیشتر میشود و هرچه دانایی و آگاهی خود را بیشتر کنیم، این قضاوت نسبت به دیگران کمتر و نسبت به خود بیشتر میشود. حضرت مسیح میفرمایند: چطور است که ما خسی را در چشم دیگران میبینیم؛ ولی چوبی را در چشم خود نمیبینیم. از ائمه هم نقل شده است: هرکس دیگری را به ناحق قضاوت کند و یا اینکه گناهی را از یکی ببیند و به ناحق بگوید، این فرد گناه را انجام داده، شخص قضاوتکننده نمیمیرد تا زمانیکه به آن گناه مرتکب شود. آقای مهندس جمله زیبایی را بیان میکنند: دوربین را از روی دیگران برداریم و روی خودمان زوم کنیم. سفر اولی در کنگره ۶۰ به جای اینکه همسفران یا رهجوهای دیگر را قضاوت کند و نیروی خود را هدر بدهد، بایستی انرژی و توان خود را صرف یک سفر خوب بکند.
در آخر نتیجه میگیریم؛ هرچه به طرف دانایی حرکت کنیم، قضاوت و توجه ما نسبت به دیگران کمتر و نسبت به خود بیشتر میشود.
سلام دوستان عاطفه هستم همسفر:
دستور جلسه امروز، قضاوت است که رابطه مستقیم با دانایی و جهالت انسان دارد. هرچقدر که دانایی انسان بیشتر باشد، کمتر قضاوت انجام میگیرد و برعکس. قدیمیها در این زمینه جملهای با این مضمون بیان میکنند: از هرچیزی بدت بیاید به سرت میآید. همیشه برای من این سؤال بود که چرا انسان از چیزی که بدش میآید به سرش میآید؟ چهطور میشود که این اتفاق میافتد؟ استاد امین در سیدی «قضاوت» این نکته را میشکافند و توضیح میدهند؛ زمانیکه انسان، صفتی را در درون فرد دیگری میبیند که از آن ویژگی خوشش نمیآید به واسطه آن صفت، او را قضاوت میکند. اولین و مهمترین نکته این است؛ که بدانم آن صفت در درون من وجود دارد؛ چراکه اگر وجود نداشت، نمیتوانستم آن را در درون شخص، حس کنم و مصداق این صحبت این است که میگویند:
در جهان؛ هر چیز، چیزی جذب کرد
گرم، گرمی را کشید و سرد، سرد
این شعر به این مفهوم است؛ در هستی ما چیزهایی را آماده جذبش هستیم که از جنس آن درون ما نیز وجود داشته باشد و ممکن است آن ضد ارزشی که در شخص مقابل میبینم در من به صورت باالقوه وجود داشته باشد؛ یعنی اینقدر رشد نکرده که بتوانم آن را در درون خودم تشخیص بدهم؛ اما اگر به قضاوت کردن ادامه بدهم، روزی میرسد که دیگران نیز من را با همین صفت میشناسند، حال برای اینکه جلوی این اتفاق را بگیرم، احتیاج دارد که من به آن ساختار خوراک بدهم؛ چراکه هر ساختار مثبت و منفی که در انسان وجود دارد، نیاز است که به آن انرژی بدهم و در راستایش حرکت کنم تا رشد بکند؛ مانند گندم که زیر خاک است و احتیاج به آب و خورشید دارد تا رشد بکند. اگر من قضاوتکردن را متوقف کنم و به اصطلاح، دوربین را به سمت خود بگیرم، ناخالصیهای درونم را میبینم و آن صفت در درون من از بین میرود؛ مثل بذری که وقتی به آن آب و نور خورشید نرسد، خشک میشود و از بین میرود. بهترین کار این است؛ که قضاوت کردن را در مورد دیگران متوقف کنم و ابتدا آن بصیرت را پیدا کنم که ضد ارزش را در درون خود ببینم، سپس در صدد تزکیه، پالایش و از بین بردن آن صفت در بیایم.
سلام دوستان عفت هستم همسفر:
زمانیکه من، صفت ناخوشایندی را در فردی میبینم، در حقیقت روی آن ویژگی متمرکز میشوم، قضاوتش میکنم و برای داشتن آن صفت، او را محکوم میکنم؛ سپس با وی درگیر و وارد یک جنگ ناخواستهای میشوم، در حقیقت، خسارتی که باید برای آن ناخالصی پرداخت کنم؛ مانند یک قاتل حرفهای در وجود من است تا من را نابود کند. زمانیکه من آن ناخالصیها را نمیبینم کمکم در تاریکیها فرو میروم و عکس این قضیه نیز صادق است؛ هنگامیکه کسی را قضاوت نکنم، قاتل حرفهای نمیتواند فعالیتی بکند و این باعث میشود؛ من ناخالصی را در درون خود ببینم و سعی کنم که خود را تزکیه و پالایش کنم و آن بدی را درون خودم از بین ببرم. در حقیقت نکته مهمی که وجود دارد، ندیدن تاریکیها است، نه زدودن آن.
تایپ: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
ویراستاری، تنظیم و ارسال: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دهم)
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
203