پنجمین جلسه از دوره بیست و هشتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ، نمایندگی لویی پاستور با استادی راهنما مسافر سعید ، نگهبانی مسافر مصطفی و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه «قضاوت و جهالت» در روز دوشنبه ۱۱ تیرماه ۱۴۰۳ در ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.
![](/EditorFiles/Image/1719858350441%20(2).jpg)
خلاصه سخنان استاد:
از آقا مصطفی نگهبان جلسه تشکر میکنم که این فرصت خدمتی که در اختیار من گذاشتند. شاکر خداوند هستم بابت اینکه یک جلسه دیگر در کنار هم هستیم. امیدوارم جلسه خوبی رو کنار هم داشته باشیم و انرژی بگیریم.
بهرسم ادب تشکر میکنم از جناب مهندس و خانواده محترمشان و اساتید گرانقدرشان و همه بزرگانی که در این مجموعه خدمت میکنند خدا قوت میگم و از همه آنها ممنون هستم. خوب در خصوص دستور جلسه امروز، قضاوت و جهالت، قبل از اینکه وارد موضوع بشوم باید بگویم که امروز شعبه خلوت است و علت آنهم این هست که شش تا از لژیونها برای آبیاری امروز تشریف بردند و همانجا لژیونها را تشکیل میدهند و از این به بعد هم به همین روال خواهد بود و هر وقت که نوبت شعبه ما باشد تعداد 40 نفر در قالب لژیونها در محل آبیاری حضور خواهند داشت و ساعت کارگاههای آموزشی همین پنج هست که در اصل کارشان آبیاریِ و در ادامه لژیونها همانجا تشکیل میشود.
در خصوص دستور جلسه، قضاوت و جهالت، خوب هفته پیش دستور جلسه حرمت کنگره بود و دستور این هفته در ادامه آن دستور جلسه در ارتباط با حرمت و حریم که مربوط به قضاوت کردن و حکم دادن است. قضاوت در معنای لغوی یعنی در مقام قاضی قرار گرفتن، حکم دادن، حکم کردن و این قدرت در انسان بهعنوان یک امکان نهادینهشده است.
یعنی قضاوت کردن در سرشت و فطرت انسان است. ولی آن چیزی رو که ما در این جلسه میخواهیم بهعنوان یک ضد ارزش از آن صحبت کنیم و به دنبال دوری کردن از آن هستیم قضاوتیِ که پایه و ریشه آن بر مبنای جهالت قرارگرفته، یعنی قضاوت و حکم کردنی که پایه آن بر ترس منیت و ناامیدی قرارگرفته است.
ما بهواسطه قدرت و امکان اختیاری که داریم میتوانیم انتخاب بکنیم. توی تمام انتخاب کردنها، بین نفرات بین مسیرها و راهها و موضوعات عملاً در مرحله قضاوت قرار میگیریم. اگر آن قضاوت کردن بر پایه دانایی باشد، قضاوتی که بر پایه دانایی مؤثر یعنی همانگونه که میدانید تفکر، تجربه و آموزش باشد قضاوت، قضاوت صحیح است ولی اگر قضاوتی پایه آن بر مبنای ندانستن و نادانی باشد پس قضاوت بر مبنای جهالتِ، این قضاوت حتماً تخریب ایجاد میکند.
توضیحش هم خیلی ساده است وقتی من سعید در مورد موضوعی قضاوت میکنم باید روی آن موضوع تمرکز بکنم. پس در درجه اول تمرکز و فوکوس را از روی خودم برمیدارم و روی دیگران میگذارم، پس باید صرف انرژی بکنم، این صرف انرژی میتوانست در جای بهتری صرف شود. من سعید که در سفر اول هستم میتوانستم این انرژی را صرف سفر اولم نمایم و یا در جهت تعادلم صرف نمایم ولی این انرژی رو روی دیگران گذاشتم که بیایم و یک قضاوتی را انجام بدهم.
استاد امین دریک CDمیفرمایند اگر من یک صفتی را در دیگران میبینم از آن صفت حتماً در درون خودم وجود دارد، حالا به مقدار کم یا زیاد و یا در صور پنهان یا در صور آشکار، پس اگر وقتی قرار است در مورد موضوعی قضاوت کنم دوربین را روی خودم برگردانم و ببینم از آن صفت، ناهنجاری، فعل بد وضعیت خودم چطور است آنوقت در مسیر دانایی هستم و اگر اینطور نیست در مسیر جهالت قدم برمیدارم.
![](/EditorFiles/Image/1719858366260.jpg)
هر چه این جهالت بزرگتر، قضاوت هم بیشتر، و این موضوع مثل قضیه مرغ و تخممرغ است هر چه جهالت بیشتر بر همان اساس تصور و قضاوت میکنم و هر چه بیشتر قضاوت میکنم در جهالت بیشتری وارد میشوم. اگر قرار باشد من سعید از این قضاوت کردنها دور بشوم تنها یکراه دارد و آن کسب دانایی است.
وقتی قضاوت من قضاوت اشتباهی باشد حتماً پرونده آن به ترس، منیت و ناامیدی منتهی میشود. برای مثال من یک سفر اولی هستم آمدم کنگره و میخواهم سفر کنم ولی ترس دارم که این مسیر را طی کنم و میآیم با قضاوت اشتباه کردن و جملاتی مثل: نه، به من جواب نمیدهد، من فرق دارم، من مواد مصرفیم فرق دارد، من تخریبم چیز دیگری است و ... قضاوت اشتباه میکنم که با ترسم مواجه نشوم.
در بعضی موارد ریشه این قضاوت در منیت است. جایگاهم را گم کردم و خودم را بالاتر از چیزی که هستم میبینم، و اصطلاحاً طرف در مورد توانایی خودش دچار اشتباه شده و نتوانسته خودش را درست تجزیهوتحلیل کند و در مورد خودش دچار قضاوت اشتباه شده است. مثلاً آمپولزن هستم خودم را دکتر معرفی میکنم و این موضوع جلوی آموزش من را میگیرد و دیگر آموزش پذیر نیستم و برای اینکه خودم را توجیه کنم دیگران را قضاوت میکنم که نه دیگران چیزی سرشان نمیشود و توانایی من را نمیتوانند ببینند و تجربه ندارند و فقط من میدانم و این منمن کردن خود قضاوتی است که نتیجه آن جهالت بیشتر خواهد بود.
در خصوص ناامیدی آن چیزی که به ذهن من میرسد در اغلب اوقات قضاوتی که من در مورد خودم میکنم ریشه در ناامیدی من دارد. برای مثال میخواهم سفر کنم و درمان بشوم و به تعادل برسم ولی چون هنوز نتوانستهام در این مسیر قرار بگیرم پرسشهای برای چی؟ برای کی؟ شروع میشود. دیگر از سن من گذشته! برای چی باید بزارم کنار؟ برای کی؟ من که دیگر همهچیزی رو که داشتم باختم! مگر قرارِ بعدش چه اتفاقی بیفتد؟ و این ناامیدی باعث میشود در مورد خودم و توانایی خودم و قدرت تغییر و احیای خودم بازهم دچار قضاوت اشتباه بشوم.
پس قضاوتهایی که بر پایه جهالت است نتیجه خوبی ندارد و من باید خودم را از این مسیر قضاوت کردن دور نگاهدارم. به قول قدیمیها اگر میخواهی راه رفتن شخصی را قضاوت کنی اول باید کفشهای خودت را با کفشهای او عوض کنی و با کفشهای او راه بروی.
این قضاوت کردنها در صور آشکار حتماً اثر مخرب دارد و ما را از مسیر رشد و پیشرفت دور میکند و همچنین در صور پنهان هم ما را از مسیر تزکیه و پالایش و رسیدن بهفرمان عقل دور خواهد کرد.
تایپ: مسافر علی ( لژیون دوم)
عکس و ارسال: مسافر میثم (لژیون دوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
52