English Version
English

مرزبانان، فرشته‌های سفید پوش

مرزبانان، فرشته‌های سفید پوش

من می‌خواهم از اولین روزی که به این مکان مقدس پا گذاشتم که سر‌اسر نا‌امیدی، خشم و ترس بودم صحبت کنم. مسافرم تمام راه‌های ترک کردن را امتحان کرده بود؛ ولی به نتیجه‌ای نرسیده بود. چون من اتباع بودم و از آمدن به کنگره و برخورد دیگران می‌ترسیدم؛ ولی با اصرار مسافرم آمدم. ای‌کاش زودتر آمده بودم. روز ورودم به کنگره با جمعیت زیادی روبه‌رو شدم با مرزبان‌ها که مثل فرشته‌های سفیدپوش مرا با لبخند در آغوش خود گرفتند و در گوش من می‌گفتند این‌جا همه مشکلاتت به آسانی حل می‌شود و به آرامش می‌رسی.

انگار سال‌ها به دنبال گمشده‌ای بودم که در این مکان تازه یافته بودم و می‌توانستم برای اولین بار حرف دلم را که سال‌ها روی دلم سنگینی می‌کرد را بازگو کنم. کسانی بودند از جنس خودم که طعم و تجربه‌ زندگی کردن با یک مصرف‌کننده حال خراب را چشیده بودند و تجربه کرده بودند. من مریم که سال‌ها در تاریکی و جهل بودم در کنگره به آرامش رسیدم. کنگره مکانی است پر از عشق، محبت، آرامش و آموزش. ما همسفران با نوشتن سی‌دی و گوش‌کردن به حرف‌های راهنما و صبوری کردن، باید این سفر هم سخت و هم سهل را در کنار مسافران به سلامتی طی کنیم. این سفر شاید با صبری تلخ همراه باشد؛ اما با نتیجه‌ای شیرین و لذت‌بخش به سر‌انجام می‌رسد. من همسفر باید با مسافرم همراه باشم تا بتوانیم با هم از سرما و گرما و تاریکی عبور کنیم که به روزنه‌ نور و روشنایی برسیم. امید‌وارم تمام مسافرها و همسفرها در این سفر راه خود را پیدا کنند و به مقصد نهایی برسند و در کنگره ماندگار شوند و باقرار گرفتن در مسیر آموزش‌های ناب کنگره، خدمت‌های خالصانه انجام دهند.

نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر لیلا از لژیون دوم

ویراستار و ارسال مطلب: همسفر اکرم رهجوی راهنما سید فاطمه از لژیون نهم

مرزبان خبری: همسفر نرجس

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .