سلام و عرض ادب خدمت عزیزان همیشه همراه گروه سایت گفتوگویی داشتیم با همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مرضیه( لژیون اول)
![](/EditorFiles/Image/animation(203).gif)
نگاه و حضور آگاه و مهربان شما عزیزان را به خواندن این گفتگو دعوت میکنیم و از شما همراهان همیشگی سپاسگزاریم
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240701_214911_978.jpg)
سلام،لطفاً به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید؟
سلام دوستان زهرا هستم همسفر مجتبی،
تخریب بیش از ۲۵ سال، با انواع آنتیایکس، آخرین آنتیایکس مصرفی شیره، تریاک، الکل، مدت سفر اول ۱۱ ماه، راهنمای مسافرم آقا فرهاد، راهنمای خودم خانم مرضیه عزیز
قبل از ورود به کنگره تجربهای از ترک اعتیاد داشتید؟
بله خیلی زیاد، ترک در انجمن، و بارها سقوط آزاد.
لطفاً کمی از شرایط دوران مصرف مسافر خود، در مورد خود و همسر خود و جو خانوادگی آن زمان توضیح دهید.
در زمان مصرف فاصلهی عمیقی بین من و مسافرم بود. آسیب این فاصله بالطبع به فرزندانم رسیده بود. هر روز من منزویتر و فرزندانم پرخاشگر میشدند. هیچوقت احساس نمیکردیم خانواده هستیم نه من و نه فرزندانم، چون همیشه و در هر شرایط تنها بودیم و اسم همسر و پدر فقط تلفظ میشد، ولی هیچ وقت حضور همسرم در زمان مصرف کنار من و فرزندانمان نبود.
اکنون نظرتان دربارهی ترک و درمان چیست؟
قبل از کنگره دلیل ترک نکردن همسرم را بیارادگی و نداشتن علاقه به خود میدانستم. زمانی که وارد کنگره شدم فرق درمان با ترک را متوجه شدم فهمیدم همسرم نه از سر بیارادگی و نه نداشتن علاقه بوده که این همه سال تخریب داشته بلکه نداشتن آموزش لازم و پیدا نکردن راه درمان بوده است.
چگونه با کنگره آشنا شدید؟
ما به واسطهی یکی از دوستان که به درمان رسیده بودند با کنگره ۶۰ آشنا شدیم.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240701_215510_200.jpg)
سفر اولتان چطور گذشت؟
در سفر اول خیلی حس عالی و در عین حال سختی داشتم، تغییر مسیر ۳۰ ساله طبیعتاً سخت است. کسی که ۳۰ سال غرق در ضد ارزشها بوده است طی مدتی بخواهد، راه خود را عوض کند، بالطبع خیلی برایش سخت است. ولی این راه سخت، ثمرهاش حال خوب امروز من است. سفر اول با تمام چالشهایی که در درون داشتم مثل خوابی بود که انشاءالله دیگر برای من تکرار نمیشود.
در طول سفر اول، آیا متوجه تغییرات مسافر خود میشدید؟
بله. هم من هم فرزندانم احساس غریبی داشتیم، احساس میکردم همسری دارم با خصوصیات و ویژگیهایی که همیشه من از خداوند طلب میکردم، مسافرم درصدد جبران کارهای قبلیاش بود. برای فرزندانم وقت میگذاشت و بچهها و من از این دیده شدن و درک شدن احساس رضایت داشتیم. دیدن تغییر همسرم من را مصممتر کرد تا وارد کنگره شوم.
در سفر اول، حس موقع گرفتن گل رهایی، از آقای مهندس و پیامی که برای تازه واردین و عزیزان سفر اولی دارید را بفرمایید:
روزهای اول که وارد کنگره شده بودم، هر عزیزی که برای اعلام رهایی بالا میرفت از حس و حال خوب خود میگفت؛ با خودم میگفتم اینها شعار است مگر میشود. من یک عمر دنبال حال خوب میگردم، اینها چطور در عرض ۱۰ یا ۱۱ ماه حالشان خوب شده، زمانی که گل را از دستان پر مهر جناب مهندس گرفتم، با خودم میگفتم زهرا خوابی یا بیدار.... دیدی حال تو هم خوب شد، آن آرامشی که با رفتن به انواع دکترها، انواع کلاسها، پیدا نکردی، الان حال خوش در وجود خودت است، اینقدر دیدن مهندس لذت بخش و پرانرژی بود، انگار سالها این فرشتهی عزیز را میشناختم. کسی که تکتک دردهای من را میدانست و برای تمام دردهای من راه حل داشت.
اگر جناب مهندس این مصاحبه شما را ببینند،دوست دارید به ایشان چه بگویید؟
جناب مهندس شما قطعاً برای من یک معجزه، از طرف خدا و ناجی زندگی من هستید، با آموزشهایی که به من دادید من را از دل تاریکیها بیرون کشیدید.
نگاهتان به خدمت در کنگره چگونه است؟
زمانی که من در دل تاریکیها بودم عزیزانی هر جلسه دستبهدست هم دادند تا این جلسات برگزار شود. نتیجهی آن شد، حال خوب من، قطعاً من هم مسئول هستم این عشقی را که از همهی عزیزان دریافت کردم پس بدهم. این برای من یقین شده است که برکتِ خدمتی که انجام میدهم به زندگی خود من برمیگردد.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240701_215509_288.jpg)
کلام آخر:
از خدا میخواهم تمام همسفران عزیزی که مثل من دنبال یک سر سوزن حال خوب و آرامش درون هستند، مسیر و راه کنگره برای آنها نمایان شود و آنها هم به این حال خوش برسند.
جا دارد از راهنمای خوبم خانم مرضیه عزیز تشکر کنم که قطعاً اگر راهنمای عزیزم کنارم نبود، من این مسیر را اشتباه میرفتم با کمک این عزیز که قدمبهقدم کنارم بود، توانستم این مسیر را ادامه بدهم.
![](/EditorFiles/Image/animation(1)(35).gif)
تایپ: همسفر زهرا( لژیون اول)
ویراستاری: همسفر تکتم( لژیون دوم)
ارسال مطلب: همسفر طاهره (لژیون اول)
- تعداد بازدید از این مطلب :
94