همسفر ندا در مشارکت خود بیان کرد:
در مورد دستور جلسه قضاوت و جهالت باید گفت این دو صفت خیلی به هم نزدیک هستند یعنی اگر جهالت درون ما وجود داشته باشد حتما قضاوت هم صورت میگیرد و وقتی من دست از قضاوت کردن دیگران بر میدارم که از جهالت درون من کمی کاسته شود و باید این را بدانم که وقتی شخصی را قضاوت میکنم آن تیر بدبینی و قضاوت به آن شخص اصابت میکند و باعث میشود آن شخص هم از احساس من خبر دار شود، بدون اینکه چیزی گفته باشیم در ضمن قضاوتهایی که ما داریم منشأ درستی ندارد و قطعا آن حس بدی که از رفتار طرف مقابل در من صورت گرفته است و آن رفتار ضد ارزشی درون من وجود دارد اگر وجود نداشت دلیلی نداشت که من از آن رفتار ناراحت شوم و بخواهم شخص را قضاوت کنم، حکم صادر کنم و به آن فرد بیاحترامی کنم یا او را مورد تمسخر قرار دهم اگر من شخص دروغگویی نباشم و یا درون من دروغ وجود نداشته باشد از فرد دروغگو متنفر نیستم ولی گاهی بر اثر جهالت درونم نمیدانم که آن صفت درون من هم وجود دارد به همین دلیل است که میگویند آدم از چیزی که بدش بیاد، سرش میاد. من به عنوان شخصی که تازه در مورد این مطالب آگاهی پیدا کردهام، سعی میکنم کمتر قضاوت کنم و این باعث میشود که خاطر آسودهتری داشته باشم و اطرافیانم را از خود نرنجام و گاهی اوقات که قضاوت درون من صورت میگیرد سریع آن را به شخص مورد نظر بیان میکنم و یا حتی طلب بخشش بایت قضاوت و حکمی که صادر کردهام؛ میکنم و این حتی باعث میشود که از دیگران به خاطر کارها و رفتارشان کینه هم به دل نگیرم.
همسفر رضوان در مشارکت خود بیان کرد:
قضاوت نیاز به پیش نیازهای زیادی از جمله دانایی، عدالت، دید باز، آگاهی، صبر، بیطرفی، فرمان عقل، خودشناسی و ایمان دارد تمام این موارد پیش نیاز برای قضاوت است اما جهالت خود نادانی است و خود زاییده ترس و ناامیدی است. اعتیاد، حرص و بخل، حسادت، خودخواهی، خرافات همه میوههای جهالت است. یعنی اینکه جاهل بودن، خرجی ندارد ولی قضاوت کردن هزینه دارد. وقتی قدرت برتر انسان را خلق کرد همه مخلوقات و کائنات را جمع کرد و اعلام کرد که من انسان را از خاک آفریدم یعنی هر آنچه در خاک است در انسان موجود است (کلسیم، پتاسیم، منیزیم و تمام مواد معدنی). گفتند چرا چنین موجودی خلق کردی این موجود میرود و در زمین خونریزی و جنگ به پا میکند و خداوند گفت من میدانم آنچه شما نمیدانید، خداوند در آنجا یک ویژگی به به نام اختیار به انسان داد او به انسان اختیار داد تا سرنوشت خود را رقم بزند. پس از آن زمانی که به انسان اختیار داده شد، اجازه قضاوت نیز داده شد. البته قضاوت در مورد خود و مسیر خودش و انسان فطرتا قاضی به دنیا آمده است. بروم یا نروم، بخرم یانخرم، بخوانم یا نخوانم. پس به خاطر وجود اختیار و قضاوت در انسان، او همواره در سر دو راهی و انتخاب راه درست است و خداوند همراه این قضاوت یک شعبده بازی کرد که وقتی انسان خواست حرکت کند راه گلستان و آتش قرار داد و در حقیقت آن راهی که آسان است به سختی منتهی میشود و راهی که سختی و مشقت دارد، گنج در آن نهفته است ولی مشکل از آنجا شروع میشود که ما در مواردی که به ما ارتباط ندارد شروع به قضاوت کردن دیگران و حکم صادر کردن در مورد آنها میکنیم و این خود جهالت است و این عمل چون ریشه در جهالت دارد با خود کینه حسادت و بخل و ... به همراه میآورد. زمانی که در مورد دیگران قضاوت میکنیم باعث میشود انرژی ما از بین برود، انرژی که باید صرف کارهای خودمان از جمله درمان و آموزش شود. قضاوت کردن در مورد انسانها در ما تخریب ایجاد میکند و آرامش و آسایش ما را سلب می کند. من آموختم که با قضاوت کردن دیگران در حقیقت خودم را به آنها معرفی میکنم. شخصی در میکده و شخصی در مسجد میمیرد شاید اولی برای نصیحت و دومی برای دزدیدن کفشها داخل رفته بود پس یادمان باشد که انسانها را با میل خود قضاوت نکنیم.
نویسندگان: همسفران ندا و رضوان لژیون راهنما همسفر نرگس (لژیون یکم)
ویراستاری و ارسال: همسفر نسرین
همسفران نمایندگی صبا
- تعداد بازدید از این مطلب :
34