دوازدهمین جلسه از دور سی و پنجم کارگاههای آموزشی ویژه مسافران کنگره 60، نمایندگی ایمان با استادی راهنمای محترم مسافر محمد ، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه " قضاوت و جهالت " در روز دوشنبه 11 تیر ماه 1403 ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
![](/EditorFiles/Image/IMG_2758%20(Copy)(3).JPG)
سلام دوستان محمد هستم مسافر، خدا را شکر میکنم که توانستم یک بار دیگر این جایگاه را تجربه کنم تا هم آموزش بگیرم و هم خدمت کنم .
تمام دستور جلسات در کنگره برای من حاوی پیام است و من باید آن پیام را دریافت کنم تا بتوانم به درستی در زندگی از این پیام استفاده کنم .
اولین مطلبی را که میخواهم بگویم و به نظر من خیلی هم مهم است این است که چرا قضاوت و جهالت با هم آمده است؟
دلیل این کنار هم آمدن این است که کسانی که قضاوت میکنند از روی جهل و نادانی این کار را انجام میدهند.
من زمانی که اطلاعات، آگاهی و دانش کافی داشته باشم قطعا از کارهایی که باعث میشود انرژی من بیهوده به هدر برود دوری میکنم و قضاوت کردن یکی از همین مطالبی است که باعث میشود من انرژی خودم را بیهوده از دست بدهم و فرقی هم نمیکند که این قضاوت در جهت مثبت باشد یا منفی .
معمولا من وقتی که قضاوت میکنم به این مسئله توجه نمیکنم که درستی شخص را قضاوت می کنم یا موارد منفی شخص را قضاوت میکنم . یعنی وقتی من کاری را شروع میکنم یا دروازه ای را باز میکنم من به تمامی مطالب آن موضوع چه مثبت و چه منفی وارد میشوم یعنی وقتی که من عادت کردم به قضاوت کردن چه مثبت و چه منفی بابت قضاوت های بیجایی که انجام دادم همیشه سطح انرژی من پایین است .
اگر بخواهم مثال بزنم در مجموعه ای که حضور داریم میتوانم به راحتی مثال بیاورم، من درسفر اول یا دوم که بودم افرادی که در لژیون حضور داشتند را قضاوت میکردم. مثلا چه لزومی دارد که فلان شخص، هم مصرف میکند و هم به کنگره میآید؟ یا چرا این شخص دو یا سه بار سفر کرد، تا به رهایی برسد؟ اینها همه قضاوت هستند که من انجام میدادم، و حالا جهالت در کجای این داستان قرار دارد؟
جهالت به این دلیل است که من نمیدانم که شخص در چه شرایطی قرار دارد و اگر من شرایط آن شخص را بدانم و او را درک کنم ، آیا قضاوت میکردم؟
شاید اگر من شرایط او را داشتم، حتی بدتر از او سفر میکردم . پس قضاوت کردن، تنهاکاری که میکند، این است که تمام انرژِی من را میگیرد و به قدری نامحسوس این کار را انجام میدهد، که من مدام این کار را تکرار کنم .
چون ذره ذره این اتفاق میافتد.
قضاوت فقط در یک معقوله نیست. مثالی که من زدم برای داخل کنگره بود و من در هفته فقط نه ساعت در کنگره هستم و شکل قضاوت در بیرون از اینجا هم متفاوت است ولی وجود دارد.
در بیرون از این محیط هم فرقی نمیکند. من با قضاوت کردن مدام درحال از دست دادن انرژی خودم هستم و وقتی این اتفاق میافتد .
بعد از مدتی به نقطه ای میرسم که مدام میگویم: چرا حال من بد است؟
یا چرا اصلا به من میگویند که قضاوت کردن بد است؟ چرا همیشه برای من مشخص میکنند که از کارهای ضدارزشی دوری کنم؟
دلیل همهی این سوالها خیلی واضح و روشن است .
اسم این مجموعه جمعیت احیای انسانی کنگره60 است و انسانی زنده میشود که انرژی داشته باشد.
انسانی که انرژی ندارد زنده نیست مثل زمان مصرف که من فکر میکردم با مصرف مواد مخدر از آن انرژی دریافت میکنم، ولی انرژی ای نبود که من بتوانم با آن حرکت کنم و فقط توهم دریافت انرژی بود. من فکر میکردم که حال من خوب است، ولی اینطور نبود و من برای انجام دادن کوچکترین کارها حتی کارهای شخصی خودم مدام امروز را به فردا میانداختم و فردا را به پس فردا ومدام به همین صورت بود . این یعنی زنده نبودن ، بی انرژی بودن .
همان داستانی که آقای مهندس میکویند : داستان شو ، شود . ما تمام انرژی های خودمان را نیاز داریم. چرا تمام انرژی ها را نیاز دارم؟ چون بتوانم کارهای خودم را همان لحظه انجام بدهم و به فردا ، پس فردا موکول نکنم . من باید به انرژی های خودم تمرکز کنم تا زنده باشم و دارای انرژی باشم .
پیام ها در کنگره60 مدام درحال انجام همین کار هستند تا به من یاد بدهند انرژی خودم را صرف موارد بیهوده نکنم تا هر موقع که اراده کردم کاری را انجام بدهم همان لحظه حرکت کنم و کار را به فردا موکول نکنم.
امیدوارم تجربه های خوبی را منتقل کرده باشم ممنونم به صحبت های من گوش کردید.
![](/EditorFiles/Image/IMG_2756%20(Copy)(1).JPG)
![](/EditorFiles/Image/IMG_2761%20(Copy)(2).JPG)
![](/EditorFiles/Image/IMG_2762%20(Copy)(2).JPG)
گردآوری ، تنظیم و ارسال: مسافر محمدجواد
- تعداد بازدید از این مطلب :
92