English Version
English

انسان ذاتاً قاضی به دنیا آمده است

انسان ذاتاً قاضی به دنیا آمده است

به نام قدرت مطلق الله

بنده طبق آموزش‌هایی که در کنگره داشته‌ام می‌خواهم برداشت خود را بیان کنم. همان‌طور که می‌دانیم برای حل یک مسئله یا مشکل و یا برای پیدا کردن کلید موردنظر در ابتدا باید ببینیم صورت‌مسئله یا مشکل یا قفل ما چیست و بعد به دنبال حل مسئله و مشکل و پیدا کردن کلید باشیم تا نتیجه لازم و مطلوب حاصل گردد.
برای پیدا کردن صورت‌مسئله ابتدا باید تعاریف کلمات را پیدا کرده و آن را ریشه‌یابی کنیم؛ بنابراین دو پرسش در اینجا مطرح می‌شود. قضاوت چیست؟ قضاوت از داوری کردن و حکم صادر کردن می‌آید. بنده برای قضاوت کردن به یک سری داده‌ها و اطلاعات نیاز دارم و بر اساس آن تجزیه‌وتحلیل کرده و اقدام به حکم صادر کردن علیه شخصی یا چیزی می‌کنم. حال جهالت را معنا می‌کنیم. جهالت ریشه در نادانی و جهل دارد. تاریکی و ظلمت یعنی عدم و نور یعنی بودن. جهالت خود منشأ تمامی حس‌های مخرب و منفی است و نیاز به حس منفی دیگری برای متولد شدن ندارد یا به عبارتی دیگر احتیاج به پیش‌نیازی ندارد ولی قضاوت برای متولد شدن به جهالت نیاز دارد چون منشأ نیست. پس جهالت باعث به وجود آمدن قضاوت می‌شود. با این تعاریف بهتر جمله جهل و نادانی بزرگ‌ترین دشمن انسان است را درک می‌کنیم.

حال این سؤال پیش می‌آید که بنده چگونه و در چه شرایطی اقدام به قضاوت کردن می‌کنم؟ قبل از پاسخ به این پرسش باید بگویم که استاد امین به زیبایی با قوانین علم فیزیک، جهان فیزیکی را مورد بحث قرار می‌دهد. برای اینکه بنده کاری انجام دهم ابتدا باید حس و نیروی آن کار در من به وجود بیاید و حس معادل نیرو در جهان فیزیکی است. حس یا نیرو برای قضاوت کردن در من در صورتی به وجود می‌آید که دو بستر یا دو محیط یا دو جرم یا دو قطب وجود داشته باشد؛ یعنی اگر در شخصی حس حسادت وجود داشته باشد و من آن را حس نکنم قضاوتی صورت نخواهد گرفت چون یک بستر یا محیط یا جرم به تنهایی نمی‌تواند حس یا نیرو را به وجود آورد ولی اگر بنده حس حسادت را در شخصی احساس کرده و شروع کنم به قضاوت کردن یعنی آن حس در درون من وجود دارد.

حال این سؤال مطرح می‌شود که چرا من در زمانی که شخصی را قضاوت می‌کنم آن حسی را که مورد قضاوت قرار داده‌ام را درون خود حس نمی‌کنم؟ در جواب باید بگویم که هر چیزی دو صور دارد آشکار و پنهان. اگر آن نیروی منفی را درون خود حس نکنم یعنی آن حس در درون من وجود دارد ولی به صورت پنهان. این حس پنهان مانند بذری است که به صورت پنهان در خاک وجود دارد و من با قضاوت کردن آن را آبیاری می‌کنم.

سؤال بعدی این است که خب فرض بر اینکه قضاوت صورت گرفته است حال چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ همان‌طور که در اوایل مطلب بیان کردم من برای قضاوت براساس یک سری داده‌ها و اطلاعات جمع‌آوری شده اقدام به تجزیه‌وتحلیل کرده و حکم صادر می‌کنم. حال در زمانی که من حکم را صادر کردم مانند زمان جنگ بین دو کشور، در همان لحظه تعدادی موشک به محدوده و محیط شخص مورد قضاوت پرتاب می‌کنم بدون آنکه مسافت و زمان محاسبه گردد در آن واحد به آن برخورد می‌کند و بالعکس چون هر کنشی واکنشی دارد.

سؤال بعدی که ذهن را مشغول می‌کند این است که به فرض مثال من به آن فردی که مورد قضاوت قرار داده‌ام تخریب وارد می‌کنم ولی در گفته‌هایتان خبری از تخریب برای شخصی که قضاوت می‌کند نیست. آیا اینگونه است؟ باید بگویم خیر. برای مثال من شخصی را که مورد قضاوت قرار می‌دهم دارای حس حسادت است و طبق قوانین این حس در درون من نیز وجود دارد و این حس در هر دو ما یکسان است و آن حسادت است ولی مقدار آن فرق دارد و مقدارش برای من چهار و برای فرد مورد قضاوت صد قسمت است. حال این فشاری که در اثر قضاوت به آن فرد وارد می‌شود به صد قسمت تقسیم می‌شود ولی فشاری که به من وارد می‌شود به چهار قسمت تقسیم می‌شود. با این تعریف می‌توان گفت که تخریب در شخصی که قضاوت می‌کند بسیار بیشتر است و شخصی که قضاوت می‌کند در اثر برخورد موشک‌ها سنگینی زیادی را حس می‌کند که بارها برای من اتفاق افتاده است.

حال صورت‌مسئله را تا حدودی مشخص کردیم. اکنون باید ببینیم اصلاً قضاوت کردن به‌طور کلی باید انجام گیرد یا خیر؟ انسان از بدو تولد در حال قضاوت کردن است. برای مثال بر اساس حس بینایی و بویایی و چشایی و اطلاعاتی که به واسطه آن‌ها از غذا می‌گیرد می‌گوید که این غذا خوشمزه است یا نه. آیا می‌توانیم همه را قضاوت کنیم؟ خیر. قضاوت فقط در جایگاهی که در آن مسئول هستیم جایز است نه در موارد دیگر. برای مثال راهنما برای به درمان رسیدن رهجو مسئول و موظف است که قضاوت کند و باعث آبادانی شود ولی من رهجو در جایگاهی نیستم که راهنما را مورد قضاوت قرار دهم و این کار جز تخریب حاصلی ندارد. سؤال دیگر اینکه چه کسی مورد قضاوت قرار می‌گیرد؟ فردی که به دنبال تائید دیگران باشد مدام مورد قضاوت قرار خواهد گرفت.

در آخر هم با مشخص شدن صورت‌مسئله راه‌حل و کلید موردنظر را طبق برداشتم از گفته‌های اساتید بیان می‌کنم. حال چگونه مشکل قضاوت کردن را حل کرده و مرتکب این عمل مخرب نشویم؟ برای اینکه من دچار قضاوت نشوم نباید تمرکزم را روی انجام ندادن این کار و زدودن تاریکی کنم بلکه فقط باید نگاه خود را از روی جهان بیرون برداشته و به سمت جهان درون معطوف کنم و تمرکز و توجهم را بر روی حس‌ها و نیروهای منفی درونی خودم بگذارم و مشکل اصلی در تزکیه و پالایش ندیدن تاریکی هست و من اگر چرخش نگاه به سمت درون خودم داشته باشم پنجاه‌درصد مشکل را حل کرده‌ام چون به هرچه آگاهانه نگاه کنیم یعنی نور در آنجا حضور دارد و آگاهانه به درون نگاه کردن باعث تابیدن نور بر تاریکی شده و انسان متوجه آن قسمت تاریک پنهان وجودی خودش می‌شود و آن نیروی تاریکی که بر اثر جهت نگاه من به جهان بیرون و قضاوت کردن دیگران، در جهان درونی من آزادانه زیست کرده است با چرخش نگاه به درون و تابیدن نور بر آن مستأصل می‌شود و دیگر رنگ آرامش را نخواهد دید همان‌گونه که به اعتقاد من، درمان اعتیاد در من در زمانی شروع شد که من به جنبه‌ها تاریک اعتیاد پی بردم و از آن زمان به بعد دیگر نتوانستم با خیال راحت مواد مصرف کنم.
با احترام: مسافر محمد لژیون سوم

عکس و ارسال مطلب: مسافر محمد لژیون دوم
گروه خدمتگزاران سایت نمایندگی گیلان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .