زمانی که خداوند انسان را آفرید گفت موجودی خلق شده به نام انسان که دارای ویژگیهای خاصی است انسان از خاک به وجود آمده و خداوند از روح خودش در او دمیده است. تمام ویژگیهایی که در خاک وجود دارد در کالبد فیزیکی انسان نیز وجود دارد. ویژگی خاصی که به انسان داده شده اختیار است که سرنوشت انسان دست خودش است و علم و دانش دارد تا راه را از چاه تشخیص دهد و قدرت انتخاب برای ادامه زندگی به خود او داده شد. انسان فطرتاً قاضی به دنیا آمده و مرتب در حال قضاوت است. جناب مهندس میفرمایند: «از روزی که به انسان اختیار داده شد قضاوت هم داده شد و انسانها از صبح تا شب ناگزیرند قضاوت کنند ولی چیزی که به ما مربوط نمیشود را نباید قضاوت کنیم».
ما سه نوع قضاوت داریم، قضاوت در مورد خداوند، قضاوت برای مردم، قضاوت در مورد خودمان. وقتی وارد مرحله قضاوت میشویم آسیبهایی به خود، خانواده و جامعه میزنیم که ریشهاش در جهالت است. قضاوت به معنی حکم دادن در مورد شخص یا فعل انجام شده صورت میگیرد، آنهم توسط انسانهای ذیصلاح. درواقع میتوان گفت کسانی که در این رشته به دانایی و آگاهی لازم رسیدهاند علم قضاوت را دارند مانند درس قضاوت. در مورد قضاوت پیشزمینههایی مثل دانایی خودشناسی، عدالت، آموزش، صبر و ایمان لازم است. انسانهای دانا بیشتر حواس خود را جمع کارهای خودشان میکنند و برای رسیدن به آرامش مراقب رفتار، گفتار و کردار خودشان هستند.
قضاوت کردن صفت خوبی است که خداوند برای انسان در نظر گرفته اما به جهت اینکه اعمال و رفتار خودمان را قضاوت کنیم و دائماً قاضی خویش باشیم و عملکرد خود را بسنجیم تا بتوانیم به مراحل بالای انسانی صعود کنیم. جهالت به معنی نادان بودن، ندانستن است. برای جهالت نیاز به پیش نیاز نیست، برای قابل فهم بودن آن به مترادف نیاز داریم که همان نادانی و ناآگاهی است. زمانی که جهالت وجود داشته باشد ترس، منیت و ناامیدی مطرح است و اگر جهالت باشد نتیجهاش نداشتن امنیت است و خودخواهی زاییده جهالت و نادانی است. برای جاهل بودن هیچ فرقی ندارد اما برای قضاوت کردن و عدالت خیلی هزینه دارد.
زمانی که معنی این دو کلمه را میشکافیم متوجه میشویم که چرا این دو واژه در کنار هم قرار دارند. «یک فوج همی بینم گم کرده ره خویش و ایام پریشان ز جهالت چو شب تار» انسانهای زیادی هستند که با گم کردن راه خودشان یعنی همان بیتوجهی به رفتار خود با جهالت و نادانی و قضاوت دیگران روزگار خودشان را مثل شب تار سیاه و کدر میکنند، هیچگاه آرامش ندارند و در مراحل زندگی پیشرفتی نمیکنند. انسان دانا میداند آنقدر زمان ندارد که آن را صرف قضاوت دیگران بکند. انسان نادان بدون تفکر و بدون توجه به اعمال خودش فقط دیگران را قضاوت میکند.
رهجو در سفر اول باید سرش را با سر راهنمایش عوض کند یعنی با سر راهنمایش راه برود و فقط فرمانبردار باشد و فرمانها را اجرا کند تا به مرحلهای برسد که بتواند در مورد خودش قضاوت کند. در کنگره ۶۰ برای خارج شدن یک رهجو از جهل و ناآگاهی سیدیها، کتابها، نوشتارهایی تهیه شده و راهنماها و اساتید با عشق و بدون هیچ چشم داشتی که با علم و آگاهی این مطالب ارزشمند را به رهجوها آموزش میدهند. من به عنوان یک همسفر در مسیر کنگره در حال سفر و درمان خود هستم و باید تنها تمرکزم بر روی اعمال خود و فرمانبرداری از راهنما باشد. اینکه مسافرم چه میکند؟ یا همسفران دیگر چه عملکردی دارند؟ مرزبانها چگونه رفتار میکنند و خیلی از موارد مشابه نه تنها به من کمک نمیکند بلکه وارد حاشیهها و موضوعاتی میشوم که به درمان من ضربه میزند و من را از هدف اصلی باز میدارد.
پس نباید در کاری که به من مربوط نمیشود دخالت و سرکشی کنم، زیرا دخالت و سرکشی کردن در امور دیگران نوعی قضاوت است. خدا را شکر کنگره به من آموخت که اگر حرکتی نباشد همه چیز رو به تباهی میرود، اینکه تا جان دارم باید تلاش کنم و سکون بر هیچ موجودی جایز نیست و برای یادگیری و آموزش علم کوتاهی نکنم. آموختم قبل از انجام هر کاری ابتدا باید تفکر کنم و سپس دوربین را از کنترل دیگران بردارم و بیشتر خودم را بشناسم فرمانبردار و خدمتگزار کنگره ۶۰ باشم در پس هر قضاوت ما یک نفر میجوشد، یک نفر میسوزد، یک نفر میرود پس قبل از آنکه زبانت آلوده کشتن کسی شود حرفهای خام را بگذار خوب بپزد.
خداوندا صدای افکار مرا خاموشکن تا صدای تو را بشنوم، خدایا مرا یاری کن تا با الهام گرفتن از آموزشهای ناب کنگره ۶۰ و کاربردی کردن آنها در زندگی از جهالت و قضاوت رها شوم، خدایا ایمانم را قوی گردان تا باصداقت، خویش را دریابم و داوری صادق بر اعمال و رفتار و گفتار خود باشم باشد که آن کنم که فرمان است.
تایپ و رابط خبری: راهنمای تازه وادرین همسفر زهرا
ویراستاری و ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر فریناز
عکاس خبری: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر هاجر (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی میرداماد اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
101