English Version
English

جهالت یک عدم است

جهالت یک عدم است

ششمین جلسه از دوره سی‌‌ و هشتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی صالحی، به استادی راهنمای محترم مسافر احسان، و نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر احمد با دستور جلسه " قضاوت و جهالت" در روز شنبه مورخ 9 تیر ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار نمود.


سخنان استاد :
سلام دوستان احسان هستم مسافر، خدا را شکر بابت لحظه‌لحظه‌ی زندگی و از آقای مهندس و خانواده محترمشان بابت تمام آموزش‌ها سپاسگزارم.
خدا قوت می‌گویم به تمام خدمتگزاران نمایندگی صالحی. دستور جلسه امروز در سه قسمت برگزار می‌شود، قسمت اول دستور جلسه هفته با موضوع قضاوت و جهالت.

بخش دوم اولین سال رهایی محسن عزیز را جشن می‌گیریم و در بخش سوم خیرمقدم میگویم بابت حضور سرکار خانم صالحی در این شعبه. در مورد دستور جلسه باید عرض کنم در ابتدای تمام جلسات کنگره60 این جمله را می‌گوییم که خداوند را پناه می‌برم به تو از شر بزرگ‌ترین دشمن خودمان که همانا جهل و نادانی خودمان است. یعنی اول‌ازهمه یاد می‌گیریم که جهل و نادانی بزرگ‌ترین دشمن خودمان است.

دانستن اینکه بدانم نادان هستم خیلی مهم است، نادان حرف بدی نیست یعنی اینکه من به یک سری مسائل ناآگاه هستم.  و نسبت به یک سری مسائل آگاهی و دانایی ندارد هر زمان که من نادانی را بپذیرم آن‌وقت مسیر دانایی و آگاهی برایم آشکار می‌شود من هم مثل دیگران یک مصرف‌کننده بودم و نمی‌دانستم که چطور از شر مواد رهایی پیدا بکنم من هم مثل دیگران یک مصرف‌کننده بودم و نمی‌دانستم چگونه از شر این مشکل خلاص شوم بیست سال به هر دری زدم تا از شر اعتیاد رها شوم ولی فایده‌ای نداشت . همین‌که دانستم که نمی‌دانم وارد این راه شدم. ولی یک نکته‌ای دارد وقتی‌که قرار است یاد بگیرید که هیچ نمی‌دانید و در مسیر آموزش قرار بگیرید و از تجربه خودت و دیگران استفاده کنید، و با تفکر یک ساختار باارزش را آغاز نمایید اگر همه این مراحل برای تو آماده شد و تو هنوز نادان بانی جهالت مطلق است.

به گفته جناب مهندس جهالت یک عدم است مثل تاریکی که از عدم وجود نور ایجاد می‌شود یعنی جهالت مثل تاریکی هیچ پیش‌زمینه‌ای ندارد همین‌که در مسیر دانایی حرکت نکنید در جهالت قرارگرفته‌ایم.
حالا این جهالت یک سری میوه دارد از رکن اصلی جهالت که ترس و ناامیدی و منیت است بگیرید تا هزاران میوه‌ی ضد ارزشی که درونش قرارگرفته مثل دروغ خشم نفرت و مثل قضاوت یعنی قضاوت میوه عدم دانایی است. اختیار را به انسان دادند قضاوت هم در کنارش هست اگر نداشته باشیم نمی‌توانیم از ویژگی اختیار استفاده کنیم لازمه مسیر اختیار انجام قضاوت است ولی اینجا می‌خواهیم در مورد قضاوتی صحبت کنیم که نیروی منفی است و از روی جهالت انجام می‌شود.

زمانی که من خودم را در جایگاهی قرار بدهم که بخواهم در مورد دیگران نظر بدهم که به من ربط نداشته باشد دقیقاً قضاوت از روی جهالت است زمانی که برای شما جایگاه تعریف کرده باشند اجازه دارید قضاوت در مورد آن جایگاه انجام بدهید. مثل راهنمایی که در مورد ره‌جوی خودش می‌تواند نظر بدهد یا یک معلمی که اجازه دارد در مورد شاگرد خودش نظر بدهد. قضاوت دو حالت دارد یکی اینکه من به‌عنوان قضاوت شونده‌ام و حالت دیگری اینکه من به‌عنوان قضاوت کننده قرار دارم.  به قول استاد امین وقتی یک نفر دیگری را قضاوت می‌کند مانند این است که در ذهن و افکارش وارد جنگ می‌شود که تمام انرژی‌اش را از بین می‌برد و درنهایت به سمت تاریکی کشیده می‌شود.


چقدر خوب است که من چشم‌های خودم را برعکس کنم و خودم را رصد کنم اگر به این فهم برسم که من عاجزترین هستم دیگرکس دیگه‌ای را قضاوت نمی‌کنم. حالت دیگر قضاوت این است که دیگران تو را قضاوت می‌کنند اگر به قضاوتی که در مورد تو می‌شود گوش دهید. مثل این است که تو وارد جنگ با آن فرد شده‌ای و نتیجه آن نیز چیزی به‌جز نابودی و تاریکی نیست.


در مورد بخش دوم جلسه امروز و تولد یک سال رهایی محسن عزیز خیلی فکر کردم
که چه ارتباطی با موضوع قضاوت دارد به این نتیجه رسیدم که محسن میوه عدم قضاوت نظام پزشکی جامعه ما است. شاید بپرسید چطور؟
موقعی که محسن مصرف‌کننده بود به جهت نوع مواد مصرفی‌اش درگیر یک بیماری دیگری شده بود. و با توجه به عوارض بیماری‌اش پیش یک پزشک خون و سرطان رفت اکنون باید میان صحبتم پرانتزی بازکنم و اشاره‌کنم به آن زمانی که مهندس وارد این راه شد خیلی‌ها از ایشان ایراد می‌گرفتند که چرا بدون داشتن تخصص پا توی کفش سیستم پزشکی کرده است و از روش‌های درمانی آن‌ها ایراد می‌گیرد و به بدترین شکل ممکن ایشان را قضاوت می‌کردند یا بهتر بگویم می‌کوبیدند.

ولی ایشان وارد جنگ با آن‌ها نشد چون به این راه ایمان داشت و یک پیوند محبتی داشت که از اعماق وجودش بخش اطمینان می‌داد که این مسیر بهترین راه درمان اعتیاد است نتیجه‌اش این شد که حدود دو سال قبل یک پزشک متخصص که محسن را ویزیت می‌کند توی نسخه‌ای یادداشت می‌کند که نمایندگی محترم صالحی بدین‌وسیله آقای محسن جهت سیر مراحل درمان به حضورتان معرفی می‌گردد. این اتفاقی است که قطعاً در سال‌های آینده بسیار شاهد آن خواهیم بود.

در مورد محسن خیلی کوتاه بگویم که بسیار خوب سفر کرد حضور به‌موقع در جلسات داشت همیشه مسئولیت‌پذیر بود و تمام دفاتر CD اش را به‌موقع و کامل می‌نوشت شخصیتی بسیار خانواده‌دوست و بامحبت بود در طول سفرش بسیار با من همراه بود و فراتر از یک دبیر برای لژیون فعالیت می‌کرد . مدت سه ماه از شروع سفرش را باراهنمای محترم آقا طهمورث سفر کرد و در ادامه ۹ ماه ره‌جویم بود و من به‌عنوان راهنما خیلی از ایشان راضی بودم و امیدوارم در تمام مراحل زندگی در کنار همسر محترم و فرزندان عزیزش با عشق و محبت به زندگی‌اش ادامه بدهد. خیلی متشکرم که به صحبت‌های من گوش دادید.

در ادامه مراسم تولد یک سال رهایی مسافر محسن برگزار شد که برای این مسافر عزیز آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون داریم.


خلاصه سخنان ایشان :


سلام دوستان محسن هستم یک مسافر. خداوند را شکر می کنم که در این جایگاه قرار دارم و در جمع شما عزیزان قرار گرفته ام. ابتدا باید از راهنمای محترمم کمال تشکر را داشته باشم که با گذشت و صبوری تمام در این مسیر همراه بنده بودند. من خودم و خانواده ام بجایی رسیده بودیم که قبول کرده بودیم من تا انتهای زندگی اعتیاد را همراه خود خواهم داشت زیرا چندین بار ترک های متعدد داشتم که همه نافرجام بود. 

آخرین بار سراغ روش URD رفتم که در آن هم شکست خوردم و امیدوارم هیچ انسانی این روش را امتحان نکند. بعد از چندین سال که تلاش هایم بی نتیجه ماند نوعی بیماری سراغم آمد که من را ارجاع دادند به پزشک فوق تخصص خون و سرطان. روزی که نزد پزشک رفتم بعد از معاینه حرفی زد که متعجب ماندم. پرسید اعتیاد داری و من گفتم بله. برگه نسخه را درآورد و من تصور می کردم در حال تجویز دارو است اما روی برگه با خطب بزرگ نوشته بود: معرفی به شعبه صالحی کنگره۶۰ جهت درمان کم خوی شدید.

ابتدا من متوجه نبودم دکتر چه می گوید اما برای من توضیح داد که کجا باید بروم و چکاری انجام دهم. با عصبانیت و جدیت خاصی به من گفت به کنگره۶۰ میروی و دقیق گوش میدهی که از تو چه می خواهند. هیچ کار و حرفی اضافی هم نمیزنی. جالب این است که چندین سال خانواده همسرم در همین کوچه ساکن بودند و من تردد داشتم اما من اینجا را ندیده بودم.

البته قرار بوده است که نبینم. آمدم کوچه را گشتم و نمایندگی را پیدا کردم. خدمت ایجنت محترم رسیدم و بعد از طی کردن مراحل راه من آغاز شد. برای همه شما عزیزان آرزوی سلامتی دارم و از شما متشکرم که به حرف های من گوش کردید.


تایپ : مسافر جواد لژیون یکم
تنظیم : مسافر رضا لژیون یکم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .