جلسه چهارم از دوره بیست و یکم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ روزهای یکشنبه نمایندگی شیروان به استادی مسافر محسن ، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر یوسف با دستور جلسه " قضاوت و جهالت " 10 تیر ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
![](/EditorFiles/Image/photo_2024-06-30_19-05-41.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر از ایجنت محترم و مرزبانها تشکر میکنم که به من فرصت دادند تا از شما آموزش بگیرم و در خدمت شما باشم آقای مهندس هر دستور جلسهای که اعلام میکنند هدف خاصی را دنبال میکنند و بدون تفکر و بدون اندیشه نیست و این دستور جلسه جهان بینی را آموزش میدهد و به من یاد میدهد که جهالت، نادانی و ندانستن است من محسن اولین کاری میکردم که راحت قضاوت میکردم و میگفتم که آیا این قضاوتی که میکنم به خودم آسیب میزند و یا به دیگران آسیب میزند و اول انرژی خودم را میگیرد و بعد به طرف مقابل را تخریب می کند چون هیچ آموزشی در مورد این موضوع نگرفته بودم کافی بود یک نفردرمورد کسی صحبت کند که سرطناب دست من بی افتد و من رها نمیکردم و وقتی که وارد کنگره شدم و با کنگره آشنا شدم کنگره به من آموزش داد که حسهایت را پالایش کن وبا نفرت وحسادت نظر ندهم و من از روی نفرت و حسادت قضاوت میکردم ولی قضاوت کار من نبود من نه علم و دانش آن را نداشتم نه درس آن را خوانده بودم به گفته آقای مهندس یک قاضی که قضاوت میکند و علم دارد و درس خوانده است گاهی اوقات ممکن است اشتباه حکم کند ولی من با اینکه میدانستم که قضاوتم باعث میشود که به طرف ضربه بخورد ولی برای من مهم نبود و هیچ فرقی نمیکرد بدون چون و چرا قضاوت میکردم اصلاً برایم مهم نبود چه بلایی سر دیگران و خودم میآید و دراین مسیری که من آمدم با کنگره آشنا شدم شاید بارها ازطرف دیگران قضاوت میشدم یا قضاوت میکردم و سر لژیون نشسته بودم که میدیدم دوست و هم لژیونی من اگر چرت میزد و اولین کاری که میکردم قضاوت میکردم و به فکرم میآمد ومیگفتم که این یا کم مصرف کرده یا و زیاد مصرف کرده است که نشئه است که سرکلاس چرت میزند خیلی راحت به فکرم می آمد چون هنوز آموزش ندیده بودم و هنوز درست فکر نکرده بودم اولین کاری که میکردم قضاوت میکردم ولی الان مدتی که با کنگره آشنا شدم و طی این مدت ۷ یا ۸ ماهی که در کنگره هستم اگر بخواهم حرفی بزنم اول فکر میکنم اگر قضاوتی که میکنم ضربه به طرف مقابل زده می شود و بدون فکر اصلاً حرف نمیزنم من که سه ساعت پای پیک نیک مینشستیم و از کوچکترین مسئله شروع میکردم تا اینکه کشورم را جابجا میکردم و به کشورهای دیگر میفروختم چون قضاوت برای من هیچ معنی و مفهومی نداشت میگفتم که دارم حرف میزنم کاری به کسی ندارم در صورتی که این که قضاوت میکردم و ضربهای که به طرف مقابل میزدم بماند به خودم هم ضربه میزدم از این به بعد در محل کارم زود تصمیم نگیرم و قضاوت نکنم چون وقتی که در مورد کسی قضاوت میکنم مطمئناً در مورد من هم قضاوت میشود و این یک بده و بستان است . من قبلا میگفتم که چرا راهنما به من شربت کم میدهد به نفر دیگر شربت زیاد میدهد؟ یا چرا راهنما به یک نفر سقوط آزاد می دهد به من سقوط آزاد نمیدهد ؟ و من هیچ ربطی به من ندارد.
![](/EditorFiles/Image/photo_2024-06-30_19-05-57.jpg)
مرزبان خبری مسافر محسن
تایپ : مسافر مسعود لژیون دوم
عکاس : مسافر حسین لژیون سوم
ویراستاری : محمدرضا لژیون سوم
ارسال : مسافر حسین لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
131