English Version
English

شکستن حرمت باعث قضاوت

شکستن حرمت باعث قضاوت

لژیون ویلیام وایت همسفران نمایندگی سلمان فارسی با دستور جلسه «قضاوت و جهالت» و تولد یک‌سال رهایی مسافر نیکوتین فاطمه به راهنمایی و استادی راهنمای ویلیام وایت همسفر مریم روز جمعه ۸ تیرماه ١۴٠٣ ساعت ۷:٠٠ برگزار شد.

سخنان استاد:

صحبت کردن در مورد بعضی دستورجلسه‌ها بسیار سخت است؛ زیرا زمانی‌که در مورد حرمت صحبت می‌کنیم قطعاً باید پایه آن حرمت را متوجه شده و رعایت کرده باشیم. دستورجلسه قضاوت و جهالت هم دقیقاً به همین شکل است؛ اما من همیشه در کنگره ۶۰ ديده‌ام که هیچ چیزی بر مبنای بی‌حکمتی نیست؛ به این معنا که چرا اول قضاوت و بعد جهالت را بیان می‌کنند؟ چه رابطه‌ای بین این دو است؟ رابطه این دو به این گونه است که تمام جهالت‌های ما از قضاوت‌های ما شروع می‌شود؛ یعنی ابتدا با انجام دادن قضاوت، پنجره قضاوت را باز می‌کنیم و روبه‌روی آن جهل به سراغ ما می‌آید؛ زیرا ما از روی نادانی و ناآگاهی قضاوت را انجام می‌دهیم؛ اما این‌گونه نیست که با آگاهی کاری را انجام دهیم و مورد قضاوت قرار بگیریم؛ یعنی اگر شخصی تأثیر قضاوت را بداند قطعاً انجام نمی‌دهد‌.

چرا انجام می‌دهیم؟ به دلیل این‌که قضاوت یک صفت است و این باعث انجام آن کار می‌شود. استاد امین در مورد همین موضوع می‌فرمایند: «زمانی‌که مشکل یک نفر را می‌بینید؛ یعنی همان موضوع در درون شما نهفته است و این مسئله باعث به وجود آمدن قضاوت در درون شما می‌شود»؛ زیرا در درون من نهفته است و  فقط گاهاً نمی‌بینم. استاد امین می‌فرمایند: «من دروغ را دوست ندارم در صورتی‌که در صور پنهان خود انجام می‌دهم و آن اتفاق می‌افتد». همه ما می‌دانیم دستور جلسه امروز هم در صور آشکار و هم در صور پنهان است؛ ضربه‌ای که به ما در صور پنهان می‌زند بیشتر است؛ زیرا کاری را انجام می‌دهیم و آن را فراموش می‌کنیم. به واسطه این‌که ما انسان هستیم و انسان همیشه کمال‌گرا است؛ همیشه اشتباهات خود را ناخواسته فراموش می‌کنیم. زمانی‌که مورد قضاوت قرار می‌گیریم به دنبال پیدا کردن دلیل آن هستيم و اصلاً به این مسئله فکر نمی‌کنیم که شاید در گذشته شخصی را این‌گونه مورد قضاوت کرده؛ کاری مشابه این انجام داده‌ایم که حالا مورد قضاوت قرار گرفته‌ایم.

موضوعی که در دستورجلسه قضاوت و جهالت همیشه برای من مهم بوده این‌ است که زمانی متوجه شدم کاری که انجام می‌دهم مشکل است؛ پنجاه درصد راه را سپری کرده، می‌دانم از کجا ضربه می‌خورم و کجا حال مرا خوب نمی‌کند؛ زیرا ما در کنگره ۶۰ به دنبال آرامش هستیم. زمانی‌که آموزش می‌گیرم متوجه می‌شوم هنوز به آرامش نرسیده‌ام؛ ابتدا بايد جسم خود را سالم کنیم. به لژیون ویلیام وایت یا تغذیه سالم می‌روم و سفر می‌کنم‌؛ اگر حال ما خوب نشد باید درون خود را شخم زده و دانایی خود را بالا ببرم؛ یعنی در تکبر هستم و خود را یک پله بالاتر از بقیه می‌بینم. در یکی از سی‌دی‌ها جناب مهندس می‌فرمایند: «شغل شخصی که قاضی است و قضاوت می‌کند با این‌که طبق مدرک‌ها و تحقیقاتی که انجام داده قضاوت می‌کند صددرصد نمی‌تواند قضاوت درستی انجام دهد؛ اگر مدارک آن جعلی باشد آن قاضی متوجه نمی‌شود». اشاره به این جوک هم می‌کنند که یک روز قاضی به حال خود می‌خندید از او می پرسند چرا می‌خندی؟ می‌گويد: در موضوعی که هر دو نفر به آن آگاه هستند من ناآگاه باید قضاوت کنم.

ما در زندگی خود بسیار این کار را انجام می‌دهيم؛ همیشه می‌گویم سعی کنید از زندگی و ارتباطات خود با اطرافیان فیلم بگیریم عکس نگیریم؛ زیرا در یک فیلم تمام لحظات را شما مشاهده می‌کنید؛ خندیدن، ناراحت شدن و عصبانیت تمام لحظات واضح هستند؛ اما در عکس فقط یک لحظه شادی یا ناراحتی است و بیانگر یک لحظه کوچک و یک حس هستیم. آدم‌ها را این‌گونه بسنجید؛ زمانی‌ حالشان خوب و انرژی مثبت دارند؛ یک روز حال بد و انرژی منفی و روزی هم آن‌قدر خوشحالم که اگر هر چیزی به من بگویند ناراحت نمی‌شوم. همه این‌ها بیانگر این است که قاضی خود باشیم؛ مانند آن جمله کلیشه‌ای که می‌گوید: تا با کفش‌های کسی راه نرفته‌اید راه رفتن او را قضاوت نکنيد. ما باید به این فکر کنیم که در مورد چه موضوعی بحث می‌کنیم.

از زمانی‌که به کنگره ۶۰ آمده‌ام هرگاه می‌خواهم کسی را قضاوت کنم؛ اول به خود می‌گویم به من ربطی ندارد؛ چراکه حتی اگر صفر تا صد آن جریان را بدانم صور پنهان آن موضوع را نمی‌دانم. زمانی‌که به من می‌گویند موضوعی را قضاوت کنم نمی‌پذیرم؛ زیرا فرد باید از روز الست تا امروز خود را تعریف کند تا من بتوانم قضاوت کنم. زمانی‌که این‌گونه فکر کنید راحت‌تر زندگی می‌کنید؛ زیرا همین موضوع اولین پله‌ای است که باعث قضاوت من نسبت به دیگران می‌شود؛ اما اگر من هم در آن شرایط قرار بگیرم شاید بدتر از آن رفتار می‌کردم. این را همیشه در گوشه ذهن خود بگویم؛ اگر من در آن شرایط بودم چگونه عمل می‌کردم نه این‌که در حالت ثابت خود را به جای فرد بگذارم باید در همان شرایط باشم و قضاوت کنم؛ مانند زمانی‌که یک فرد بد سخن را قضاوت می‌کنم؛ اما در رانندگی به محض این‌که کسی جلوی من می‌پیچد دستم را روی بوق می‌گذارم؛ حتی با بوق زدن نیز مورد قضاوت قرار می‌گیرم؛ باعث می‌شود که انرژی‌های منفی جذب کنم.

نیروهای منفی قاتل دانایی هستند و این اتفاق از نادانی نشأت می‌گیرد؛ یعنی اگر من متوجه باشم قضاوت، غیبت یا هر ضدارزشی انجام می‌دهم؛ حس و انرژی منفی این کار حتی اگر فرد در کره ماه هم باشد؛ ده برابر بیشتر به او می‌رسد و بدانم برای این‌که یک نفر را قضاوت کنم؛ چقدر حال بد و چقدر انرژی منفی باید در وجود خود بیاورم تا به این موضوع برسم هیچ زمان این کار را انجام نمی‌دهم. امیدوارم همه ما بتوانیم این موضوع را به سرانجام برسانیم و حداقل لطفی که می‌توانیم در حق خود برای داشتن آرامش انجام دهیم این است که برای خود ارزش قائل باشیم. زمانی‌که شخصی را مورد قضاوت انجام می‌دهم بگویم که خود چه بوده‌ام؛ شاید من الگوی مناسبی برای اطرافیان خود نیستم و در بسیاری موارد مورد قضاوت قرار می‌گیرم. به جای گفتن این‌که چرا مرا قضاوت کرده‌اید باید از خودم بپرسم با انجام کدام رفتار و شکستن حرمت قضاوت شده‌ام؛ پس از آن به آرامش نسبی می رسم.

دستور جلسه دوم تولد یک‌سال رهایی مسافر نیکوتین فاطمه است روزی که لژیون دایر شد؛ همیشه با او صحبت می‌کردم. یک دختر کاملا پرانرژی که انرژی خود را نمی‌توانست کنترل کند. این نشأت گرفته از موضوعاتی بود که شاید باید در کنار راهنما همسفر نفیسه قرار می‌گرفت تا به آن آموزش و آرامشی که می‌خواهد برسد. زمانی‌که وارد لژیون ویلیام وایت شد؛ اولین جمله‌ای که گفت این بود که من مصرف می‌کنم؛ اما اطرافیان به من می‌گویند شما تفننی مصرف می‌کنید و این نشانه نیروهای منفی است. همیشه می‌گویم دستور جلساتی که برای رهایی و تولد ما می‌آید بی‌حکمت نیست. بسیاری از وقت‌ها ما رفتارهایی انجام می‌دهیم که آدم‌ها را مجبور می‌کنیم در مورد ما قضاوت کنند.

زمانی‌که او وارد لژیون شد شاید نیاز او این بود و با این‌که سن پایینی داشت باید به جسم خود اهمیت می‌داد. رهجویی بود که به خوبی سفر کرد؛ شاید به‌خاطر انرژی مضاعفی که داشت. حتی من هم گاهی او را قضاوت کردم؛ زیرا آدامس خوردن او را نمی‌دیدم با خودم می‌گفتم درست سفر نمی‌کند تا روزی که برای رهایی او رفتیم. همیشه کیفیت سفر رهجوها را از نشانی که جناب مهندس می‌دهند و حسی که با آن‌ها می‌گیرند برداشت می‌کنم. دیدم حس بسیار خوبی دارند؛ امیدوارم در لژیون خود نیز بتواند رهجوهایی مانند خودش را پرورش دهد. فکر می‌کنم بزرگ‌ترین حس سفر ویلیام وایت برای او این بود که بتواند انرژی‌های منفی خودش را کنترل و در جای خود صرف کند. امیدوارم در ادامه برای او این اتفاق رخ بدهد و شال نارنجی را ان‌شاءالله امسال دریافت کند؛ این انرژی شال سرمه‌ای در ادامه راه بهترین‌ها را برای او رقم بزند.

سلام دوستان فاطمه هستم مسافر نیکوتین

یک‌سال بسیار زود گذشت‌. از آن بند اعتیادی که داشتم رها شدم؛ من مصرف‌کننده‌ای با تخریب‌های بیش از حد معمول بودم. همیشه می‌گویم کسانی‌که تولد یک‌سالگی یا پنج سالگی آن‌ها است؛ دستورجلسه‌ای که برای آن‌ها است می‌بینم باب همان شخص بوده، این دستورجلسه نیز باب من است؛ تولد و رهایی من در این دستورجلسه اتفاق افتاد. همیشه می‌گویم سفری که رفتم از لذت‌بخش‌ترین سفرهای من بود؛ زیرا همان روز نشان پیمان خود را نیز از دستان جناب مهندس گرفتم. زمانی‌که راهنمای ویلیام وایت همسفر مریم به من گفتند تولد شماست؛ گفتم مگر یک سال شده اصلاً باور نمی‌کردم که یک سال گذشته. چند روز پیش به شخصی گفتم تولدم است؛ گفت مگر شما مصرف‌کننده بودی. این موضوع که قبلاً به من می‌گفتند شما تفننی مصرف می‌کنید حال بد را در درون خود احساس می‌کردم.

شاید اگر بعد از سفر چهل سی‌دی به لژیون ویلیام وایت نمی‌رفتم؛ قطعاً از کنگره ۶۰ دور می‌شدم؛ زیرا دلیل حال بد خود را نمی‌دانستم. مصرف سیگار و قلیان پرخاشگری و عصبانیت را همه داشتم و جزو افرادی بودم که در اثر مصرف، بیش از همه پرخاشگری داشتم. همیشه این سوال در ذهن من مطرح بود که من به کنگره ۶۰ می‌آیم و سی‌دی‌ها را هم می‌نویسم؛ پس چرا پرخاشگر، عصبی و حال بدی دارم. خدا را شکر جرقه زده شد. جمعه‌ها حس آمدن نداشتم با خود می‌گفتم سفر ویلیام وایت را این دفعه می‌روم و هر دفعه عهد خود را می‌شکستم. زمانی‌که تصميم به نیامدن گرفتم؛ دقیقاً همان روز راهنمای ویلیام وایت همسفر مریم لژیون ويليام وایت خود را دایر و من وارد لژیون شدم. قبل از آن یک صميميت و یک حس خواهرانه بین ما وجود داشت؛ زمانی‌که راهنما شدند دیگر آن جدیت را نسبت به او داشتم؛ مانند شرم و حیایی که نسبت به خواهر بزرگتر خود داشته باشم. جزو کسانی بودند که از قوی بودنش الگو گرفتم و دیدم چقدر درون قویی دارند؛ قوی بودن را از مادر خود نیز الگو گرفتم.

خدا را شکر چهار راهنما دارم و هر کدام گره‌ای از من باز کردند. چند ماه در لژیون راهنما همسفر سهیلا بودم؛ از او این را آموزش گرفتم که هر زن باید برای خودش ارزش داشته باشد؛ چیزی که برای خود نداشتم. در لژیون راهنما همسفر مریم آموزش گرفتم؛ آدم‌های ضعیف هیچ زمان موفق نمی‌شوند؛ باعث شدند من رشد کنم و قوی شوم. در لژیون راهنما همسفر نفیسه عاشق بودن را آموزش گرفتم که اگر عاشق خودت نباشی نمی‌توانی معشوق شخص دیگری باشی. در لژیون راهنمای ویلیام وایت همسفر مریم آموزش گرفتم اگر به فکر خود نباشم نمی‌توانم‌ دلیل حال خوب دیگران باشم. او برای خودش یک منبع انرژی است و این باعث می‌شود هم خود نوش جان کند و هم به دیگران بدهد.

از مادرم تشکر می‌کنم که بسیار تلاش کرد من وارد این مسیر شوم؛ زمانی‌که با مادرم به کنگره ۶۰ می‌آمدم او را پیاده می‌کردم و خودم به چایخانه می‌رفتم؛ می‌گفتم حال ندارم این‌جا بیایم مگر چه خبر است. برای من جای بسیار مسخره‌ای بود تا این‌که سقوط کردم و ته تاریکی رفتم؛ خدا را شکر مادرم باعث شد تا به کنگره ۶۰ بیایم. در سفر مسافرم بال پرواز برای او نبودم و همیشه به او ناسزا می‌گفتم؛ اما خودش به تنهایی آمد، سفر کرد و رها شد. پس از ورود به کنگره ۶۰ در هفته همسفر خجالت می‌کشیدم؛ زیرا مسافرم برای من بال پرواز شد و کمک کرد من این مسیر را بیایم. در ادامه ازدواج کنگره‌ای داشتم خدا را شکر با شخصی ازدواج کردم که به گفته یکی از بچه‌ها او هواپیما شخصی من بود. دفعه اول با صحبت کردن به من گفت مهم نیست با شما ازدواج کنم یا نه مهم خوب بودن حال شما است؛ چیزی که من نداشتم. گفتم من دیگر به کنگره ۶۰ نمی‌آیم گفت اشکال ندارد شما می‌خواهید حالتان خوب شود. زمانی‌که کنار من ایستاد باعث شد در کنگره ۶۰ بمانم؛ باعث انگیزه من شد تا قدم‌هایم را محکم‌تر بردارم.

خدا را شکر آن تاریکی عمیق را تجربه کردم تا به این حال خوش برسم. حاضر نیستم با هیچ چیز عوض کنم و حاضر نیستم از این مسیر جدا شوم؛ زیرا این مسیر به من گفت: این‌جا حال شما خوب می‌شود. به یاد دارم قبل از ورود به کنگره ۶۰ گفتم خدايا یا مرگ مرا بده یا یک مسیر به من نشان بده تا از این حال بد رها شوم. هیچ زمان فراموش نمی‌کنم موقع اذان در حال خواندن نماز بودم و آن لحظه احساس کردم شخصی مرا نوازش می‌کند. مادرم گفت من به کنگره ۶۰ می‌روم؛ به او گفتم من هم می‌آیم یک چیز باور نکردنی برای او بود. زمانی‌که سفر ویلیام وایت انجام دادم؛ مادرم اولین فردی بود که بسیار خوشحال شد؛ در صورتی‌که مسافرم گفت شما مصرف‌کننده دائم نیستید؛ از او نیز تشکر می‌کنم. ان‌شاءالله هر فردی که در این مسیر است این اشک ذوق را داشته باشد که حال خوبی دارد. من نیز به دلیل حال خوب خود اشک ذوق ريختم. روز دوشنبه خدمتگزار لژیون سردار بودم و احساس کردم دوپینگ انجام دادم؛ زیرا حال بسیار خوبی داشتم. متوجه شدم روزهای دوشنبه و پنجشنبه از زیباترین روزهایی است که هر شخص می‌تواند زندگی کند.

سلام دوستان وجیه هستم یک همسفر

اول از همه خداوند رو شاکرم که برای دفعه اول در لژیون ویلیام وایت می‌خواهم مشارکت کنم. تولد اولین سال رهایی مسافر نیکوتین فاطمه را تبریک می‌گویم. ان‌شاءالله رهایی رهجوهای لژیون خودش را ببیند و انرژی که می‌خواهد را به دست بیاورد. در مورد دستور جلسه دوم «قضاوت و جهالت» ما قبلاً ناخواسته به دلیل وجود مسافران خود در این دام می‌افتادیم؛ همیشه در شرایط قضاوت قرار می‌گرفتیم و همیشه مسافران خود را قضاوت می‌کردیم. ناخودآگاه این قضاوت را در زندگی و اطرافیانمان انجام می‌دادیم‌. این به دلیل جهل‌ و از نادانسته‌های ما بود؛ اما خدا را شکر به دلیل آموزش‌های کنگره ۶۰ اولین چیزی که آموزش گرفتیم این است که قاضی خود باشیم و بر روی خود کار کنیم. زمانی‌که می‌خواستیم کاری را انجام بدهیم؛ ابتدا بر روی خود اجرا می‌کردیم و برایمان بسیار راحت و خوشایند بود.

سلام دوستان نفیسه هستم راهنما همسفر

حقیقتاً روزهای جمعه لژیون‌های تغذیه سالم و ویلیام وایت را که می‌دیدم؛ می‌دانستم دستور جلسات همان دستور جلسات هفته را مرور می‌کند؛ اما می‌دانستم حس و حال متفاوتی قطعاً باید داشته باشد که آن هم به دلیل این فضای بازی است که می‌نشینیم دور یکدیگر و آموزش می‌گیریم. خدا را شکر این‌جا در کنار شما هستم. در ابتدا تولد یک‌سال رهایی مسافر نیکوتین فاطمه را تبریک عرض می‌کنم. همیشه در لژیون به بچه‌های خود می‌گویم سی‌دی وظایف رهجو یکی از سی‌دی‌هایی است که همیشه باید مرور شود؛ زیرا در این سی‌دی آقای مهندس می‌فرمایند: «افرادی که در مسیر کنگره ۶۰ موفق هستند؛ کنگره ۶۰ را جدی می‌گیرند»؛ یعنی مبنا را بر این بگذارند که مانند رفتن به دانشگاه یا رفتن به آکادمی است. این افراد قطعاً افراد موفقی هستند.

مسافر نیکوتین فاطمه از آن دسته از رهجوهایی بود که برای دفعه اول زمانی‌که پیام کنگره ۶۰ به او رسید؛ شاید طبق سی‌دی وظایف رهجو بسیار کار را جدی نگرفت و مدتی آن محرومیت برای او اتفاق افتاد. زمانی‌که برای دفعه دوم آمد و وصل شد واقعاً جدی گرفت و به راه خود ادامه داد. بسیار برای او خوشحالم و امیدوارم لژیون پرباری پر از رهایی داشته باشد؛ در کنار رهجوهای خود بسیار آموزش بگیرد. همیشه به او امیدوار هستم، بودم و خواهم بود. زمانی که انسان در جایگاه قضاوت می‌نشیند؛ درواقع دعوت‌نامه می‌فرستد که در جایگاه شخصی که مورد قضاوت قرار گرفته قرار بگیرد. من فکر می‌کنم این بدترین و بالاترین مجازاتی هست که در مسئله قضاوت برای ما انسان‌ها اتفاق می‌افتد.

تایپ: اعضای لژیون ویلیام وایت
رابط خبری، ویراستاری و ارسال: مسافر نیکوتین زهرا رهجوی راهنمای ویلیام وایت همسفر مریم، نمایندگی سلمان فارسی
گروه همسفران ویلیام وایت کنگره ۶۰

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .