English Version
English

نزدیک شدن و دور شدن ما حتی به همسرمان یا راهنمایمان بر مبنای قضاوت‌هایمان است

نزدیک شدن و دور شدن ما حتی به همسرمان یا راهنمایمان بر مبنای قضاوت‌هایمان است

جلسه هفتم از دوره سی و چهارم از سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی شعبه شمس به استادی راهنمای محترم مسافر علی ، نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه: قضاوت وجهالت و در ادامه تولد یک سال رهایی مسافر پویا شنبه 09 تیر ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار نمود
خلاصه سخنان استاد:
صحبت آقای مهندس که اول هر جلسه خوانده می‌شود، به‌نوعی می‌توان گفت الگو است و نقاط تفکری در هر شخصی که استاد است به‌وجود می‌آورد و به‌نوعی در ادامه این صحبت‌ها و صحبت‌های چهارشنبه جناب مهندس دژاکام که یک سری نکات ایمنی را فرمودند، می‌توانم بهش اضافه کنم که دستور جلسه قضاوت اگر روال سفر یک سفراولی را در نظر بگیریم، یک مقدار حس‌هایش باز می‌شود و متوجه می‌شود که در کجا قرار گرفته، بر مبنای یک سری ادله‌ای که شاید برای خودش هم محترم باشند یک سری قضاوت‌هایی نسبت به جایگاه‌های مختلف می‌کند؛ می‌شود از زوایای مختلف به این دستورجلسه نگاه کرد ولی یک سفراولی به نظر من هدف اصلی این دستورجلسات است. حالا در لول‌های بالاتر هم حتماً این‌گونه است. یک سفراولی وقتی حرکتش را شروع می‌کند خواه‌ناخواه یکسری قضاوت‌هایی را نسبت به جایگاه‌‌ها انجام می‌دهد. نسبت به مرزبان، ایجنت، مسئول اوتی، میکروفون‌گردان، میزنگهبانی و در راٌس به راهنمایش... این دستورجلسه می‌خواهد بگوید که آن سفراولی یا به‌طورکلی یک آدم جاهل؛ جاهل هم خودش تعریفی دارد و این است که قطعاً دانا نیست یا نقطه مقابل دانا است. انسانی که جاهل است حتماً بی‌خبر است نسبت به خیلی از مسائل. اطلاع ندارد! پس انسانی که اطلاع ندارد و بی‌خبر است نمی‌تواند درمورد جایگاهی حکم صادر کند. آن حکم خودش مقدمه یک‌سری حال‌خرابی‌ها است. شاید به عمل هم ختم شود و نگاه من مسافر یا من هم‌سفر، یا در خانواده من پدر من همسر را نسبت به نقطه مقابل یا آن فرد مورد قضاوتم عوض می‌کند و چیزی که در این فرایند طی می‌شود ختم به این می‌شود که آن حس خراب می‌شود نسبت به جایگاه‌ها و وقتی حس خراب شود آن شخص محبتی از آن جایگاه دریافت نمی‌کند و به همان میزان که دریافت نمی‌کند فاصله می‌گیرد. حالا این فاصله می‌تواند فیزیکی باشد یا در صور پنهان اتفاق می‌افتد. پس می‌توانیم بگوییم نزدیک شدن و دور شدن ما حتی به همسرمان یا راهنمایمان بر مبنای قضاوت‌هایمان است و به همان اندازه که قضاوت می‌کنیم دور می‌شویم.
چند روز پیش در فروشگاه شهروند رفته بودم خرید، دیدم یک نفر داشت خرید انجام می‌داد و هنگام حساب کردن یکی خریدهایش را گذاشت جلوی او! زمانی که این اتفاق افتاد سر نوبت بحثشان شد. اون طرف با خانواده بود ولی آن‌یکی تنها بود. هرچه از دهانش درآمد به اون بنده خدا که تنها بود گفت و ایشان حتی سرش هم بالا نیاورد. من که بیننده بودم احساس می‌کردم نفری که دادوبیداد می‌کرد به خیالش طرف ترسیده است که چیزی نمی‌گوید و به توهین ادامه می‌داد. حتی تا دم در دنبالش رفت و فحش می‌داد. اون هم سرش را بالا نمی‌آورد. بعداً من به این قضیه فکر می‌کردم و دیدم یک نگاه به این داستان می‌تواند ترس باشد. نگاه دیگر این است که شاید روزی بابت همین اتفاق بهای سنگینی داده است؛ شاید حتی به خاطر جواب دادن به یک همچین شخصی تا پای اعدام هم رفته باشد. پس خیلی سخت است که نسبت به یک جایگاه، به‌خصوص جایگاهی که خودمان ازش بی‌خبر هستیم قضاوت کنیم. مثلاً من به‌راحتی همسرم را قضاوت می‌کنم. از صبح رفتم بیرون، شب می‌روم خانه می‌بینم غذا آماده نیست یا خانه به‌هم‌ریخته است؛ قضاوت می‌کنم بدون اینکه توجه کنم در‌طول روز چی گذشته.
پس هرچه انسان داناتر، قضاوت‌هایش کمتر. در کنگره همین است، در محل کار همین است، در خانه هم همین است و نقطه اصلی این است که در این قضاوت‌ها انرژی از دست می‌رود و وقت و انرژی که قرار است بابت سازندگی انجام شود به راحتی هدر می‌رود. فضای مجازی هم امروزه مصداق بارز قضاوت است؛ ما با ظاهر به نتایجی می‌رسیم که آن نتایج را با افراد زندگی‌مان و جایگاه‌های اطرافمان مقایسه می‌کنیم و حالمان نسبت به آن جایگاه خراب می‌شود. دیگر نمی‌دانیم پشت آن قضیه چه چیز است.
در ادامه امروز تولد پویای عزیز است ومن خیلی خوشحالم که در این روز و جلسه حضور دارم و برای من روز عزیزی است. چرا که من خیلی به دنبال این بودم که پویا رها شود.


آرزوی مسافر پویا:
آرزو می‌کنم آنهایی که مثل من چندین مرتبه سفر کردند هرچه زودتر به آن نقطه تفکر لازم برسند که هرچه زودتر درمانشان را کامل کنند.
خلاصه سخنان مسافر پویا:
من به نیت پنج‌تن 5 تا راهنما سوزاندم تا رسیدم به علی آقا ضیایی و کلیدش دست علی آقا بود. خیلی هم اذیتش کردم. زمانی که علی آقا گفتن تولد بگیر مقاومت می‌کردم، چون خودم را الگوی مناسبی نمی‌دانستم. تنها حرفی که می‌توانم به سفراولی‌ها بگویم این است که همین که من رها شدم کافیست. مادر من خیلی کمک کرد و بزرگ‌ترین کمکی که یک همسفر می‌تواند به یک مسافر کند این است که مسافرش را رها کند و به خودش برسد و سی‌دی‌هایش را بنویسد. چون که با این بالا و پایین‌ها قطعاً همسفر هم بالاپایین می‌شود.


خلاصه سخنان همسفر پویا:
خدارا شکر می‌کنم بابت جایگاهی که در حال تجربه‌اش هستم و از صمیم قلبم برای تک‌تک شما می‌خواهم این جایگاه را با حال خوب تجربه کنید. خدارا شکر می‌کنم که خداوند مرا در مسیر کنگره قرار داد تا هم آموزش ببینم هم به افرادی که نیاز دارند کمک کنم.

تهیه و تایپ گزارش: مسافر سعید لژیون هفتم
ارسال گزارش: مسافر سعید لژیون هفتم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .