همسفر نیلوفر از لژیون چهارم الوند
دستور جلسه قضاوت و جهالت، قضاوت کردن شغلی بسیار سخت، پیچیده، تخصصی و حساس است. کسی که قضاوت میکند بایستی آگاه و دانا و باتجربه باشد. قضاوت کردن در مورد بستگان نزدیک هم باید بااحتیاط انجام شود. مبادا بیجهت وارد حریم خصوصی دیگران شویم و آنان را آزردهخاطر کنیم. وقتی نگاهمان را روی عیبهای دیگران متمرکز میکنیم ناخودآگاه حس قضاوت کردنمان بیدار میشود. با قضاوت در مورد دیگران وارد حسهای منفی میشویم و نوعی نفرت درونمان به وجود میآید. اگر بخواهیم مردم را قضاوت کنیم هیچ فرصتی برای دوست داشتن آنها نخواهیم داشت و انرژی را که باید صرف ساختن زندگی خود بکنیم را صرف قضاوت کردن دیگران میکنیم.
قضاوت با جهالت رابطهای مستقیم دارد. هرقدر انسان بیتجربهتر باشد و دچار جهل و ناآگاهی باشد بیشتر در مورد زندگی و عملکرد دیگران قضاوت میکند و نظر میدهد. ما ظاهر امرِ موضوعی را میبینم و از باطن آن بیخبریم و همیشه ظاهر امر را مورد قضاوت قرار میدهیم و لحظهای تفکر نمیکنیم که شاید اینگونه نباشد که ما میبینیم. انسان جاهل نسنجیده عمل میکند و بدون تفکر و با اطمینان کامل فردی را مورد قضاوت قرار میدهد. شکر میکنم خداوند متعال را که مسیر کنگره را برایم نمایان ساخت تا به تزکیه و پالایش خود اقدام کنم و ذرهذره از مسیر تاریکی خارج بشوم و خودم را پیدا کنم.
از جهل و نادانیام کم کنم و به دانایی خودم بیفزایم. اگر قضاوتی هم هست، قضاوت بر شخص خودم باشد. قضاوت گر اعمالی باشم که در زندگی انجام دادهام. اصولاً انسان باید به اعمالی که انجام میدهد، دقت کند زیرا انسان نتیجهٔ اعمالش را میبیند. سعی کنیم حالا که در مسیر راستی قرارگرفتهایم، تقدیری زیبا را به بُعد دیگر تحویل دهیم تا حال خوش نصیبمان بشود.
همسفر کلثوم از لژیون چهارم الوند
سی دی قضاوت از استاد امین را که گوش دادم، این برداشت را از سی دی قضاوت کردم. وقتیکه یک احساسی نسبت به شخصی پیدا میکنم و آن احساس حال من را بد میکند، از آن حس در درون خود من وجود دارد، مثلاً اگر کسی دروغ بگوید، من این صفت را نمیپسندم، باکمال تأسف و ناراحتی صفت دروغگویی در خود من وجود دارد؛ حتی اگر به مقدار ناچیزی باشد، چون اگر آن حس را نداشته باشم نمیتوانم حس کنم و آن حالم را بد کند. مثلاً من از آدم دروغگو بدم میآید؛ ولی یکی در میان خودم دروغ میگویم و اسمش را عوض میکنم که زیاد برایم ناراحتکننده نباشد، مثلاً من از آدم حسود بدم میآید و سه سال بعد تبدیل به یک آدم حسود میشوم چون بذر و تخم آن در درون من است؛ که این احساس رادارم.
در مسئله قضاوت به فردی فشار بیشتری وارد میشود و ضربه میخورد که خوشجنس تر باشد و چون جنس خرابش کمتر است وکسی که در این مسئله قرار میگیرد، اصلاً برنده نمیشود و هر دو طرف بازنده هستند؛ و این حس میتواند بین یک انسان و یک انسان دیگر، بین یک انسان و یک مجموعه، بین یک انسان و یک سیستم باشد. حتماً نباید بین انسان و انسان دیگر باشد، وقتی نسبت به یکی احساس بدی پیدا میکنیم، قانون اول انجامشده و در مرحله بعدی وارد مرحله قضاوت میشویم؛ و نتیجه میشود محکوم کردن آن فرد یا مجموعه، وقتیکه محکوم کردم برای آن مجازاتی در نظر میگیرم، حالا این ممکن است؛ در قلب و ذهن من باشد و یک جنگ اتفاق میافتد.
البته نه جنگ با تفنگ و شمشیر و رودررو و فحش؛ من اینجا قضاوت را انجام دادهام و یک دکمه زدهام و موشکهای خود را به سمت آن فرد شلیک میکنم و ممکن است آن فرد هزاران کیلومتر از من فاصله داشته باشد ولی در آن فرد احساس نفرت و بدی به وجود میآید؛ ممکن است خواب آشفته ببیند و احساس بدی پیدا کند، حتماً موشکهایی که از طرف قلب من شلیک میشود بهطرف برخورد میکند؛ و من باید منتظر تلافی کردن و پاسخ آن فرد باشم. حالا ممکن است یک نفر، یا دو نفر باشد؛ و همه میدانند که جنگیدن چقدر تخریب دارد، پس در مسئله قضاوت هیچکدام از طرفین پیروز نمیشوند. قضاوت به معنای، حکم کردن و جهالت به معنای، ندانستن است؛ و قرار دادن این دو موضوع کنار هم به این معناست که از قضاوتهایی که بر مبنای ندانستن است باید پرهیز کرد.
همسفر سارا از لژیون چهارم الوند
قضاوت و جهالت، برای اینکه بهتر بتوانیم دو کلمه قضاوت و جهالت را درک کنیم؛ و در مورد آنها آگاهی داشته باشیم، نیاز به تعاریف جداگانه از هرکدام دارم. قضاوت به معنای حکم کردن است؛ و جهالت به معنای نادانی، عدم آگاهی و نداشتن دانش کافی در مورد موضوعات مختلف است. این دو کلمه بسیار به یکدیگر مرتبط هستند؛ زیرا اگر ما آگاهی و دانایی خود را بالا ببریم، هیچگاه این اجازه را به خودمان نمیدهیم که دیگران را قضاوت کنیم؛ و متأسفانه و در خیلی از مواقع نهتنها دیگران بلکه خودمان را هم مورد قضاوت قرار میدهیم؛ و این قضاوتهای مداوم که در اثر جهالت ما میباشند بسیار زندگی را تلخ میکنند و شادی و لبخند را از ما میدزدند.
قضاوت زمانی اتفاق خواهد افتاد که من دربارهی شخص مقابلم اطلاع و آگاهی کافی ندارم، به زبان سادهتر من آن شخص را بهطور کامل نمیشناسم و فقط شاید از روی ظاهر و یا با یکبار برخورد او را مورد قضاوتهای نابجا قرار میدهم؛ و کاش همیشه این سؤال را از خودمان بپرسیم که راه رفتن با کفشهای دیگران چه احساسی دارد؟ همگی ما بهطور مداوم حتی اگر به زبان نیاوریم حداقل در ذهن خودمان دیگران را مورد قضاوت قرار میدهیم...چرا آنقدر فلانی چاق است؟ چرا اینطوری راه میرود؟ چرا فلان لباس را پوشیده؟ چرا با فلانی رفت بیرون؟ چرا قیافهاش اینجوری بود؟ و...
متأسفانه وقتی این قضاوتها را با صدای بلند ابراز میکنیم دلهای زیادی را به درد میآوریم و باعث میشویم دیگران برای مدتها از ما دلخور باشند و یا حتی به خاطر یک قضاوت اشتباه کارهای غیرقابل جبرانی انجام دهند. وقتی این را متوجه بشویم که این کار درست نیست و حتی سودی هم برای ما ندارد؛ و درنهایت سعی کنیم خودمان را بجای دیگران بگذاریم و با کفشهای آنها کمی راه برویم، دیدگاه ما عوض میشود؛ و خیلی کمتر پیش میآید کسی را قضاوت کنیم.
هرگاه سعی کنیم آگاهی و دانایی خودمان را بالا ببریم و آن انرژی را که صرف قضاوت دیگران میکنیم برای خودمان خرج کنیم...هر از چند گاهی جلوی آیینه به خود نگاه کنیم و اول ایرادات خودمان را ببینیم و سعی در برطرف کردن آنها داشته باشیم و درنهایت میبینیم که برای تغییر مثبت در خودمان یکقدم بزرگ برداشتهایم و این یعنی در مسیر درستی قرارگرفتهایم.
تایپ: همسفر عذرا
تنظیم: راهنمای تازه واردین همسفر خدیجه
- تعداد بازدید از این مطلب :
80